هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


بوی بهار میرسد

نسیم آروم آروم شاخه ی درخت ها رو نوازش میکنه و شاه توت های سرخ گوشه ی حیاط رو به رقص دعوت میکنه...

بوی بهار نارنج و عطر گل لیمو یه کنج خونه غوغا به پا کرده...

صدای توپ بازی بچه ها و جیغ و دادشون از چند کوچه اون ور تر هم میرسه!

عصرها بوی بهار میاد... بهار خانم رسیده تا شاید امسال فصلش برامون بهاری باشه و ریه هامون رو پر از حال خوب و هوای خوب کنه.

# بوی بهار می رسد...


تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را...


پ ن: کاش هوای تمام روزهای بهار به خوبیه عصر امروز باشه:)


بهار ..
سال نو هم مبارک باشه ..

ممنونم:)
تشکر از حضورتون
ایشالا که حال دلت همیشه طراوت بهار رو داشته باشه :)
ممنونم:)
همچنین
تشکر از حضورت
عصرای بهار آدمو یاد روزای خوب میندازه...!

اینجا ک هوا خیلی سررده...:| :)
عصرهای بهاری با هوای خوب:)
اینجا ولی شبها و ظهرها کولر میزنیم:)
ممنون از حضورت
من بهارو بهت تبریک گفتم؟!:)))
نه :))
ولی من تبریک میگم:)
ممنون از حضورت
سه شنبه ۱۵ فروردين ۹۶ , ۰۸:۲۸ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
ما فعلادرهوای پسازمستانی بسرمیبریم:))
اونم خوبه بهتر از تابستون نیست؟:))
ممنون از حضورت
سه شنبه ۱۵ فروردين ۹۶ , ۱۴:۵۷ ما جــــــــღــــــدہツ
بیت زیبایی بود
بهارت بهاری^ــــــ^
ممنونم:)
همچنین :)
ممنون از حضورت
بهارتون شیرین تر از همیشه :)
 ممنونم
همچنین شما:)
عمرتان بهاری
ممنون از حضورتون
چقدر عالی بود :)
خصوصا عکس و بیتی که انتخاب کردی از کاظم بهمنی...
لطف داری:)
ممنون از حضورت
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan