هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


خونین شهر

قدم که در خرم شهر میگذاری هجوم آن همه رنج قلبت را می فشارد.

از پیکره ی این شهر هنوز هم درد فریاد میکشد...

کوچه پس کوچه های اینجا هنوز هم بوی جنگ می دهد، تو گویی هر روز در جنگی نابرابر خرمشهر اشغال میشود و روز بعد دوباره آزاد و مسجدی که گلوله نه بر گنبد آن که بر قلب مردمش باقیست.

در پیاده روهای شهر و در گذر از خاطرات مانده، مدادم صدایی در ذهنت تکرار میشود : "خرمشهر آزاد شد اما... آباد نشد"

خرمشهر ماند اما گویی سالهاست که رفته و هنوز جهان آراها جان میدهند تا شهر بی جان تر نشود...

چهارشنبه ۳ خرداد ۹۶ , ۱۲:۳۸ دچـــــ ــــــار
بله و خرمشهرها در پیش است...
خدا کنه جهان ارا ها باشن...
ممنون از حضورتون
عالی ツ
ولی تلخ:(
ممنون از حضورت:)

من در این عملیات شرکت نداشتم...
 لیکن بسیاری از دوستانم را از دست 
دادم ...هرگز آن روز را و روزهای دیگر 
جنگ را فراموش نمیکنم ... 
 چه خونهای پاک جوانانی نهال آزادی این 
مرز و بوم را آبیاری کردند ..‌ 
 تا امروز من و شما در این مملکت زندگی کنیم
 لیکن ...... درد آنقدر زیاد است که نمیدانم 
کدام را بنویسم ... یا حق 
جنگ چیزی نیست که از یاد مردم اون زمان بره:(
هعی..‌‌. از اون زمان فقط دینش به گردن ما موند و بس...
ممنون از حضورتون
خرم شهر هنوز هم شهر خرمی است؟
نه؛ چندباری که رفتم اثری از خرمی نبود!
به نظرم خونین شهر براش بهتر باشه؛این شهر هنوزم بوی خون بچه های ایران رو میده:(
ممنون از حضورت
و جهان آرا ها یکیشون(حسن) حلق آویز شد سال ۶۷ :)
چیزی که راجع بهش شنیدم اینه که جز سازمان مجاهدین خلق بوده؛ راجع به سازمان منافقین و جنایت هاشون هم فکر نمیکنم نیازی به توضیح باشه؛خصوصا تو سال ۶۷ و عملیات مرصاد.
اما منظور من از جهان آراها محمد جهان آرا و شهیدانی شبیه به ایشونه:)
ممنون از حضورتون
و چرا کسی جوابی برای "ولی آباد نه..." ندارد؟؟
غیرت ایرانی بود که معجزه آزادی رو رقم زد.
جوابش رو خودت خط دوم دادی؛شاید مسئولینمون غیرت ایرانی رو فراموش کردن!!!:(
ممنون از حضورت
چه بد که مسئولیت های فراموش کرد گذاشتیم سرکار..
اره واقعا خیلی بده ولی فعلا کاری از دستمون بر نمیاد...همه انگار پذیرفتن خصلت قدرت همینه:(
تشکر از حضورت
محمد نبودی ببینی شهر آزاد گشته........

این محمد همون شهید محمد جهان آرا.

آره واقعا خرمشهر را خدا آزاد کرد ولی آباد نکردش ، فکر کنم خدا این وظیفه را به عهده مسئولین گذاشته اما...
بله این همون محمد:)
به عهده ی بد کسایی گذاشتش انگار:((
ممنون از حضورتون
جمعه ۵ خرداد ۹۶ , ۰۶:۳۴ یک عدد منِ سرکش ...
بله عزیز جان همونجاست، شما هم رفتین؟ 
نه متاسفانه هیچ وقت فرصت نشده برم داخلش رو ببینم.:(
بعد کنکور ان شاا...:)
ممنون از حضورت
ای کاش انقدر بین شهر های مختلف ما تضاد در آبادانی وجود نداشت.. :(
چقدر از بودجه های مملکت که به هدر می روند و این همه کم کاری..
خیلی از مسئولین ما یادشون رفته که اگر به این مرحله رسیدند.. برای دریافت حقوق بیشتر نبوده.. برای خدمت بیشتر بوده.. اما واقعا خیلی هاشون دنبال رتبه و حقوق بالاتر هستند.. :(


متاسفانه فقط کلان شهرها اباد شدن و بقیه از قلم افتادند.
اونها که یادشون رفته از کجا به کجا رسیدند فقط دنبال منافع خودشونن و بس:(
ممنون از حضورتون
خرمشهر آزاد شد اما «خرم‌شهر» نشد...
متاسفانه:(
ممنون از حضورت
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan