هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


اضافات

نمیدانم چطور بحث به"رامین" پسر عموی شوهرش کشیده شد. 
اول با تعریف و تمجید های کوچک شروع کرد و هیچ کس واکنش خاصی نشان نداد اما کم کم آش تعریف هایش شور شد،به به و چه چه هایش به جایی رسید که همه را متعجب کرد؛ با گوشه ی چشم به "علی" که گوشه ی اتاق نشسته بود نگاهی انداختم، سعی میکرد عادی باشد و واکنشی نشان ندهد اما متورم شدن رگ گردن و تکان پاهایش حکایت از عصبانیتی رو به انفجار میکرد.
بچه ها سعی کردند مجلس را جمع کنند و بحث را به سمتی دیگر سوق دهند اما چنان طناب صحبت را محکم گرفته بود که هیچ کس حریفش نمیشد تا اینکه ضربه ی آخر را زد و گند را به اوج خود رساند " حالا اگه علی بخواد همین کار رو انجام بده باید پونصد نفر کمکش کنن بلکه خراب کاری نکنه" همه هل کرده بودند و با اضطراب به علی نگاه میکردند ولی او خودش را پشت نقاب آرامش پنهان کرده بود و تمام حواسش را مشغول جواب دادن به پیام هایش نشان میداد.
محمدحسین از سکوت به وجود آمده استفاده کرد و در حالی که سعی میکرد عصبانیتش را نشان دهد تا شاید زبان به کام مبارک بگیرد، حرف عروسی رضا و نرگس را پیش کشید و دیگر تا آخر مجلس اجازه ی صبحت کردن را به او نداد اما آن شب نگاه ناراحت و به غضب نشسته ی علی درس عبرتی برای خانمهای جمع بود.
در کل مفهوم رو گرفتم فقط یکم دیر هضمه :)

خیلی سعی کردم راحت الهضم (!!) باشه احتمالا موفق نبودم.:)
ممنون از حضورت
اشتباه اشتباه!
چقدر خانومهایی که اینکارو میکنن ضربه میزنن به زندگی خودشون.
کلا تعریف زیادی از یکی دیگه اثر بد داره، اقایونی هم دیدم که بدون نیت خاصی اونقدر تعریف الکی میکنن از یه خانم دیگه که فقط باعث سوء تفاهم و ناراحتی میشن.
ولی این تعریف و مقایسه ها روی اقایون اثرش به مراتب بیشتره.
ممنون از حضورت
به نظرم حتی تعریف کردن هم قواعد خودشو داره... حتی شیوه ی تعریف کردنش غلط بوده که با اضافه کردن مقایسه به این تعریف واقعا تیر آخر رو زده.
آره هر چیزی قاعده و قانون داره، دیگه اینکه بشینی جلوی شوهرت هی از یه مرد دیگه تعریف کنی هم خیلی جرعت میخواد و هم خیلی پررویی:)
ممنون از حضورت
متاسفانه ما جماعت افراط و تفریط هستیم 
هیچ وقت به درستی حد و اندازه رو رعایت نمیکنیم 
اما بعضی ها دیگه واقعا شورشو در میارن
به نظر من هیچ گناهی بدتر از شکستن غرور یک مرد نیست اونم توسط زنش!!!!!!!!!!!!! 
علی مُرد واسه همیشه 
چه درک کنید چه نکنید 
اره یا شور شور یا بی نمک.
از نظر من هیچ گناهی بزرگتر از خیانت نیست.
این فقط واسه مردها نیست متقابلا زنها هم چنین حسی پیدا میکنن ولی خب اثراتش روی مردها بیشتره.
مردن که فکر نکنم ولی قاعدتا خیلی براش سخت بود.
ممنون از حضورتون
سلام:))
یه سوال این متن دقیقا مال چیه؟یه داستان؟رمان؟
نوشته خودته؟
سلام:)
یه شبه داستان، یه برداشت کوتاه از یه دورهمی.
آره خودم نوشتم:)
ممنون از حضورت
دوشنبه ۲۶ تیر ۹۶ , ۱۳:۰۹ قاسم صفایی نژاد
چقدر حس بدی :(
نابود شد بنده ی خدا:(
ممنون از حضورتون
همه اینها نشانه یک کمبوده
عشق
والا چیز دیگه ای برای دیدن نمیمونه
چه برسه به تعریف
نمیدونم، شاید نشه مطلق گفت کمبود عشق،شاید اشتباه باشه‌.
نمی دونم واقعا.
ممنون از حضورتون
علی شوهرش بود؟
من پیرمردم دیر میگیرم منظور رو.

بله بله:)
نه مشکل شما نیست، فکر کنم من بد روایت کردم:|
ممنون از حضورتون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan