هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


لالا لالا

صدای یک شهر نجوا گونه به گوشم می رسد...تو گویی این زمزمه های عاشقانه مرهم دردهای پیشین است...

شهر در سکون و سکوتی وهم انگیز فرو می رود؛ ناگهان فریاد گریه های کودکی قلبِ خاموشی ها را می شکافد و نوری باز از نو متولد میشود...

اشکها بر پهنای صورت جاری میشوند،قلبها دوباره به تپش می افتند و زمزمه ها اوج میگیرد: " لالا لالا علی لالا "...

پ ن: چیزی تا ظهر عاشورا نمانده که حسین(علیه السلام) ، ح س ی ن شود...


یاعلی اصغر
یاحسین
یازینب
یاسجاد
اصلاًمن دیگه نمیتونم
چیزی بگم جزگریه
:(😭😭😭😭😭😭😭
صل الله علیک یا اباعبدالله علیه السلام
+ایام تسلیت
ممنون از حضورتون
دو قطره آب خواستم عموم فدا شد ...
ای آب فرات خاک بر سرت
چرا از بهر حسین نسوزد جگرت؟
ممنون از حضورتون
«ما رأیتُ الا جمیلاً»_من چیزی جز زیبائی ندیدم!

او می برید و من می بریدم
او از حسین سر ، من غیر از او دل
ممنون از حضورتون
عاشورای حسینی تسلیت باد 😔
بر شما هم تسلیت!
ممنون از حضورتون
خدا بهمون استورای در راه حسین که همانا راه حق است عنایت کن... آمین
ان شاا... حسینی باشیم.
ممنون از حضورت عزیزم
ممنون از حضورتون
يكشنبه ۹ مهر ۹۶ , ۲۳:۴۰ جـنگـــ نـــرمــــــــــ | ســــامیـــ یــو ایـکســـــــــــ
تسلیت ...
حرمله گفت فرزند را بزنم یا پدر ؟
گفتند فرزند را بزن پدر خودش می افتد ...
یا حسین (ع) ...
اخ که چقدر این بخش مختارنامه درد داشت:((
صل الله علیک یا اباعبدالله علیه السلام
ممنون از حضورتون
درد
فقط همین
داغ...
ممنون از حضورت
تسلیت میگم این ایام رو
عزاداری هاتون قبول درگاه حق
امضای امام حسین پای اعمالتون
همچنین
ان شاا... امام حسین شفاعت کننده ی همه ی ما باشه.
ممنون از حضورتون
مثال حاج آقا خیلی جالب بود.
+تسلیت عرض میکنم بهتون.
بله خیلی:)
+همچنین
ممنون از حضورتون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan