هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


راز ایجاز خدا نقطه‌ی بسم‌الله است

گاهی در مسیر رشد به جای سنگین‌تر شدن ، چیزی اضافه شدن، باید یک چیزهایی از تو کنده شود، باید شاخ و برگ‌هایت هرس شده و بارهای اضافی‌ات رها شود تا سبک‌بال پر پروازت اوج بگیرد!

 مثل همین نقطه‌، فاصله است بین "یا علی" تا "با علی" ، تا نقطه‌ی "یا"یمان نیفتد به "با" نمی‌رسیم ...

+ عید غدیر مبارک!


شبانه[3]

به چراغ‌های رنگی شهر

و به دلتنگی میان همهمه‌ی خیابان!
به عطرت که روی سنگفرش‌های پیاده‌رو جا مانده
و صدای قهقهه‌ای که در گوش‌هایم پیچیده !
 گر چه دوری اما 
همیشه در حوالی خیالم پرسه می‌زنی!
...
 تمام خیابان‌های این شهر گواهند به شب‌های نبودنت ...

غبار غم برود ...

نوشتم و نوشتم و نوشتم، مثل تمام روزهای دیگری که نوشتم بلکه بتوانم چند خطی از شرح حال این روزهایم را برایتان بگویم اما ... اما افسوس که تمام نوشته‌هایم ناتمام ماند ، انگار که سکوتی بر من حاکم شده است که نمی‌توانم با هیچ نیرویی از دستش رهایی یابم، شاید هم این روزها تمام من خواهان همین سکوت است ... نمی‌دانم، هر چه که هست درونم آشوب است و بیرونم میل به سکوت ... بگذریم !

شما از احوالاتتان بگویید، این روزهایتان چطور می‌گذرد ، یا به قول زنگ انشاء " تابستان خود را چگونه می‌گذرانید؟ " :)

 

+ غبار غم برود ، حال خوش شود ...

++ نمی‌دونم چرا از تغییرات صفحه‌ی نوشتن مطلب خوشم نیومد!

 


مهرِ مهربانی


#دعوت_به_خوبی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan