هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


No fozole:))

حکما کور بهتر می بیند.چرا؟چون چشمش به کارِ دیگران نیست،چشمش به کارِ خودش است،چشمش به معرفتِ خودش است...یاعلی مددی!

"منِ او_ رضا امیرخانی"

نگاه های بیرون را خاموش کرده ام
حال تنها مانده نگاه های درون
هم خود، هم خدا و هم تمام آنچه میخواهم آنجاست
چه قشنگ بود:)
ممنون از حضورتون
خیلی عالی بود احسنت
خیلی لطف دارید:)دست نویسنده اش درد نکنه:))
ممنون از حضورتون
تجسس نکنیم که خیلیا بیکار میشن یا سرگرمی شون رو از دست میدن.. :/
اره والا، سرک کشیدن تو زندگی مردم‌ جزء لاینفک زندگی بعضی هاست:(
ممنون از حضورتون
طیب الله.

به کی؟ من یا امیرخانی؟:))
ممنون از حضورتون
به شما که این گزیده خوب رو انتخاب کردید از این کتاب خوب.
آها، ممنون لطف دارید، واقعا کتاب قشنگی بود صرف نظر از نوع نگارش کلماتش البته:)
ممنون از حضورتون
عنوان و پست به زبان ما میشه فیضیلی مکی:)
شما کجایی هستید مگه؟
به زبون ما میشه همون : فضولی نکن:)
ممنون از حضورتون
چه جمله ی قشنگی گفته....

منم یه جمله در وصفش بگم:)

لا تتدخل انفک فی شئون الاخرین..
کدوم جمله؟و لا تجسسوا که آیه ی قرانه اگه متن هم‌ منظورته که اره قشنگ گفته واقعا:)
کو گوش شنوا؟:/
ممنون از حضورت
خب اگه بگم کجایی هستیم که دیگه از گمنامی درمیایم:دی.
ما به یه زبونی صحبت میکنیم که مثل خودمون خاصه:دی.

+یه سری استیکر هست به زبان ما یکیش همین فیضیلی مکیه
یعنی عنوانو دیدم ناخودآگاه یادش افتادم:)
عجب، یعنی فکر میکنید با یه اسم شهر یا استان میشه فهمید کی هستید؟
ادم فکر میکنه داره با یکی از اعضای اداره ی اطلاعات یا موساد حرف میزنه تا این حد سری:))
+ به کردی و عربی شباهت داره، درست گفتم؟:))

بله منظورم متن کتابشونه:)
اره واقعا قشنگه:)
ممنون از حضورت عزیزم
عالی بود :)
تعریف این کتاب رو زیاد شنیدم ..خیلی دوست دارم دراولین فرصت بخونم :))
منم خیلی تعریفش رو شنیده بودم که بالاخره قسمت شد و خوندمش:)) واقعا قشنگ بود، جز معدود کتابهایی که ازش نُت برداری کردم:))
ممنون از حضورت عزیزم
موساد:)))
حالا اینکه خوبه من تو وبلاگ قبلیم رمزی مینوشتم و فقط خودم میخوندم پستا رو
 باز اونجا هم اسم یه سری افراد رو مخفف مینوشتم که فقط خودم میفهمیدم کی هستن:)))

+نه به هیچ کدوم شباهت نداره:)


حتی سیا:))
خب تو دفتر خاطراتتون مینوشتین دیگه:D حالا ما هم مثلا ف.ع یا ک.خ و ... مینویسیم ولی رمزی های شما رو نمیدونم احتمالا یه چیز عجیبه بازم:))
+داخل ایرانید؟:))) هرمزگان نیست؟:))
نه دیگه منم در حد ع،ف و اینا بود
حالا ما تو سازمان سیا هستیم ولی شما دیگه چرا:)))

+آره داخل ایرانه ولی هرمزگانم نیست:)
ع.ف نه ف.ع:))
ما هم یه پا سازمان سیا داریم برای خودمون:))) ما رو دست کم گرفتید ها:))
+ بوشهر چی؟!!!:)) مطمئنید من در آوردی نیست و یه زبانه؟:))
آره واقعا یه زبانه
البته من خودمم بلد نیستم صحبت کنم و یه چند تا کلمه رو به لطف همین استیکرا یاد گرفتم:)
بوشهر بود؟!!:))
مگه زبان خودتون نیست؟ بلد نیستید به زبان خودتون حرف بزنید؟ واعجبا:))
نه بوشهرم نیست:)
حالا انقدر حدس بزنید تا هویت ما لو بره
ما هم که خاص و جذاب،هویتمون لو بره همه میوفتن دنبالمون تا پیدامون کنن:))

زبان ولایتمونه ولی من چون از بچگی تهران بودم بلد نیستم صحبت کنم:)
دیگه حدسم نمیاد ، احتمالا تو یه روستای خاص تو یه طرفی از کشور میگن که از قضا فقط هم زبان همون روستاست:)))
نه دیگه تو شلوغی تهران گمتون کردیم:)))
اخرین حدسم ،خراسان نیست؟:))))
بیاین خصوصی بگید قول میدم به کسی نگم، از این ذهن مشغولی خلاصم کنید:)))
نه حتی خراسانم نیست:)))

نخواستیم عامو بیخیال، مخم پوکید:)))

اصلا قشنگیش به اینه که ذهنتون مشغول باشه
یه کلمه دیگه هم داریم
ابی اچی موا
یعنی دیگه هیچی نگو
یا به عبارت بهتر دیگه حدس نزنید:)
باید تحقیق کنم شاید فرا مرزی یا حتی فرا زمینی باشه:)))
باشه دیگه حدس نمیزنم ولی اگه کفشش(!) کردم میام خبر میدم:))
ممنون از حضورتون
بعله :/ الحمدلله ماه محرم اثر داشت :)) توبه کردین کم کم دارین عادات بدتون رو کنار میذارین
یکی از مهمترین عادات بدتون همین فضولی بود :/ :)) خوبه که دلایل قرآنی برا ترکش پیدا کردین
به امید موفقیت های بیشتر D:

یا علی
من فضولی کردم؟کی؟ کجا؟ شما برید توبه کنید حرف رو دختر مردم در میارید:))
و من الله توفیق:)
ممنون از حضورتون
اسم رو دختر مردم میذارن !
حرف برا دختر مردم در میارن !

" حرف رو دختر مردم در میارین " یعنی چی ؟! :))))
خب خواهر من سواد درست حسابی نداری مجبوری لفظ قلم صحبت کنی ؟! :)))
زبون عامیانه ی خودمون " سیچه حرف ری دختر مردم در ایارین اخه؟" فارسیش رو نوشتم شده این:)
حرف روی کسی در اوردن میشه معادل همون حرف برای کسی در اوردن:)
باشه حالا اینبار شما به باسوادی خودتون ببخشیدمون:)))
در هر صورت شما حرف رو در اوردید:))
زمون نه و زبون :/
:))
قشنگ معلومه اصلا بهتون بر نخورده :/

نچ ! من تکذیب می کنم :/ من یه سری حقایق رو بیان کردم :/ همین :))

این دیگه اشتباه تایپی بود:))
نه بابا چرا بخوره؟:)) الحمدلله ادعای سواد ندارم ولی اونی که گفتم فکر نمیکنم مشکل دستوری داشته باشه باید از میرزا بپرسم:) جواب رو به شما اطلاع میدم:))
شما و حقایق؟ این خودش یه کذب دیگه است:))
خیلی کتاب قشنگیه
بله خیلی:)
ممنون از حضورتون
no fozol! :)))
:)))
باید کمپین #نه_به_فضولی بزنیم:))
ممنون از حضورتون
تیکه های ناب ِ درویش...

کاش فضولیا قطع میشد... چند روز پیش توی استوری اینستا متنی از دوستم رو گذاشتم که موضوعش همین فضولی ها بود همه ریپلای کردن دیدم چقدر آدما داغ دیده َن... ولی بازم فضولی قطع نمیشه...
و چقدر شخصیت درویش و باب جون رو دوست داشتم:)
آره واقعا از هر کدوممون بپرسی از فضولی و فضول و ... بدمون میاد و کلی هم سرزنشش میکنیم ولی سئوال اینجاست که پس این همه فضول از کجا میان؟؟:))
ممنون از حضورت عزیزم
مشکوک میزنی !؟ :)
من؟؟ چطور؟ دقیقا چیش مشکوک بود؟؟!
من او یکی از بهترین رمان هایی بود که خوندنم جزء اولین ها هم بود... :) 
برای من جز اولین ها نبود ولی جز بهترین ها بود:)
ممنون از حضورتون
باشد که پند "گیرم" -_-
باشد که بگیریم اما نمی گیریم متاسفانه:)
ممنون از حضورتون
باخوندن داستان سیستان امیرخوانی تبدیل شد به یکی از نویسنده های مورد علاقم
نخوندمش متاسفانه:) ولی قلم خوبی داره:)
ممنون از حضورتون
روایت بود فکرمیکنم
البته یه کتاب ازش خوندم خوشم نیمد
اما بعدها نظرم راجع بهش عوض شد
اسم کتابشو یادم نمیاد
فکرمیکنم یه من توش داشت
همچین چیزی
از قضای روزگار منِ او نبوده؟:)))

هااان
فکرکنم
اره فکرکنم همین بود
که زیاد خوشم نیمد
اما الان اصلا یادم نمیاد در مورد چی بود
فقط یه تصویر ذهنی از یه خونه در کوچیک تو یه کوچه تنگ یادم میاد
همین
:))) من ۲ تا کتاب ازش خوندم یکیش همین منِ او بوده که واقعا خوشم اومد.
البته خب سلایق فرق داره مثلا عقاید یک دلقک رو دوستان خیییلی دوست داشتن من خوندم نمیدونم چرا خیلی دوسش نداشتم:/ یعنی جالب بودا ولی خب خییلی باهاش حال نکردم.
ممنون از حضورت عزیزم
درسته
خواهش میکنم
:)
:)
ممنون از حضورت 
مرسی عالی بود
اگر میشه مطلب های جدید سایتو برای من ایمیل کنید
ممنونم
شرمنده ام وبلاگم  قابلیت خبرنامه ای شدن که به وبتون خودش خبر بده رو نداره متاسفانه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan