هر چه دلت خواست بگو، غزل بگو، شعر بگو ، شکر بگو، بهرِ دلم رفیقِ من هر چه دلت خواست بگو...

با همه ی بی سر و سامانیام
باز به دنبال پریشانیام
طاقتِ فرسودهگیم هیچ نیست
در پیِ ویران شدنی آنیم
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانیام
آمدهام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانیام
آمدهام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظهی توفانیام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانیام
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانیست که بارانیام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
منتظر لحظهی توفانیام
خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانیام؟
ها ... به کجا می کشی ای خوب من!؟
ها ... نکشانی به پشیمانیام
باز به دنبال پریشانیام
طاقتِ فرسودهگیم هیچ نیست
در پیِ ویران شدنی آنیم
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانیام
آمدهام با عطش سال ها
تا تو کمی عشق بنوشانیام
آمدهام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظهی توفانیام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانیام
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانیست که بارانیام
حرف بزن حرف بزن سال هاست
منتظر لحظهی توفانیام
خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانیام؟
ها ... به کجا می کشی ای خوب من!؟
ها ... نکشانی به پشیمانیام
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آرشیو مطالب
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۸ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
مرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۶ )
-
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۱ )
-
شهریور ۱۳۹۴ ( ۵ )
نویسندگان
موضوعات
پیوندها