وصیت :: هواتو کردم

فرشته ...
يكشنبه ۷ مرداد ۹۷

۱۴
۲۰

وصیت

میگه: خب، یه نصیحت کوتاه بکن !

میگم: من حوصله‌ی نصیحت مصیت ندارم؛ ولی ... بهت وصیت می‌کنم، تو زندگیت زاپاس زندگی هیچ احدی نشو ...

نظرات (۲۰)

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۰۰:۱۹ مریــــ ـــــم

وصیت خوبی بود فرزندم

به جان دل پذیرام

افرین بر تو والده‌ی گرامی:))

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۰۰:۱۹ محبوبه شب

یه عکسیم قبلا من تو نت دیدم با همین حرفی که گفتی

به این شکل بود که دو تا خانم بودن و یه آقا وسطشون

روی یه خانمو نوشته بود لیلی و روی اون یکی، زاپاس لیلی :|

اره، خیلی‌هامون زاپاس میشیم حالا یا عمدی یا غیر عمدی:|

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۰۰:۲۰ ح. شریفی

خبر ما بودیم، بیرون هیچ خبری نیست... عمیق بود.

هرکی زاپاسه، زاپاس داره.

از عکس‌نوشته‌های فرید صارمی تو نت زیاده، پیشنهاد میکنم بخونید متن‌های قشنگی داره:)

نه، الزاما هر کی زاپاسه خودش هم زاپاس نداره.

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۰۰:۴۵ ح. شریفی

فرید صارمی رو بخاطر می سپارم :)

چی بگم والا :)

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۰۰:۵۸ هلما ...

خبر ما بودیم بیرون هیچ خبری نیست!

قشنگ گفته:)

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۰۳:۲۸ آسـوکـآ آآ

والا به خدا
حالا یه عده باز میگن زاپاس بودن بهتر از هیچی نبودنه و توجیه ش میکن!

برای خودشون بد میشه، وقتی میتونن اصل باشن با فرع بودن حروم میشن!

همه‌ی آدمها لایق اصل بودنن به نظرم:)

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۰۵:۳۲ سا قی

وصیت خوبی بود

ممنون

پولاتون به کی میرسه😉

خواهش میکنم:)

به کس خاصی نمیرسه، چون پولی ندارم که برسه:))

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۰۷:۰۴ حوا ...

به جانِ خودم صد بار هم که بشنویم باز هم به وقتش اشتباه می‌کنیم

اره، البته بخشیش غیر عمدیه، مثلا خودم که اینو میگم معلوم نیست برای چند نفر زاپاس حساب میشم و خبر ندارم:/

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۰۸:۲۱ عین الف

ولی هیچ کس قبول نمیکنه

از خودمون شروع کنیم. شگفتی‌ها از قدم‌های کوچیک شروع میشن :)

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۱۱:۱۸ .. مــَـمــَّـد ..

خیلی خیلی زیبا بود...

متشکرم:)

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۱۱:۵۸ Åηℯ ṧ♄εґłƴ

خبرکه هیچی... سوژه مابودیم

...

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۱۲:۲۶ joker ..

عالی🙃🙃

ممنون:)

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۱۳:۵۳ واران :)

فقط همینو میدونم با تیترت ترسوندی منو :|

فقط همین :)

اخی عزیز دلم، شرمنده:**

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۱۴:۴۹ فاطمه :)

داغ نگهمان داشتند!حتما باید یه نفرو خرد کنی که ول کنه بره؟آدم ها اگه چشماشونو باز کنن راحت میشه فهمید که زاپاس هستند یا نه.

و بعد نباید منتظر بمونن که خرد بشن...

شاید کسی که پیام ،نشان،یا روی خوش نشون میده نمی خواد که طرف خرد بشه و ندونه که با این کار داره لطمه میزنه...

نمیدونم این درسته یا نه !ولی فکر کنم بعضی وقت ها خود آدمان که منتظر اون نشونن و دوست ندارن زاپاس بمونن فکر می کنن به مرور زمان اصل میشن:|

در کل با زاپاس هیچ احدی نبودن کاملا موافقم :)

میدونی همیشه هم فهیدنش راحت نیست، گاهی ادم واقعا نمیدونه نقشش چیه، اصله یا فرع.

گاهی هم ادم راهی به جز خرد کردن نداره تا طرف مقابلش دل بکنه و بره.

اره گاهی ادم ناخواسته باعث میشه طرف مقابلش اشتباه فکر کنه و واقعا قصد اسیب زدن نداره.

اره درست میگی، گاهی ادم امید واهی میبنده و فکر میکنه میتونه شرایط رو عوض کنه البته گاهی هم میشه اما همیشگی نیست، ریسکه، یه ریسک بزرگ.

ممنونم عزیزم:*

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۱۴:۵۱ مرتضا دِ

والده یعنی مادر؟

بله :)

يكشنبه ۷ مرداد ۹۷ , ۲۱:۱۳ نسر ین

ولی همیشه هم دلتنگ نمیشن

گاهی میرن که میرن ....

میدونی ادمی که باید بره بالاخره میره، چه دلتنگ بشه و چه نشه، رفتنی باید بره...

دوشنبه ۸ مرداد ۹۷ , ۰۹:۲۲ آقای مُرَّدَد

یعنی کمرمُ راست کردی با این وصیتت. گاوصندوقت کجاس؟

جدی؟ نمیدونستم حرفهام چنین تاثیرات عمیقی داره:))

تو خونه، ولی هیچی توش نیست:))

حالتون بهتره؟

دوشنبه ۸ مرداد ۹۷ , ۲۱:۵۲ Frozen Fire

آن یار طلب کن که تو را باشد و بس!

معشوقه‌ی صد هزار کس را چه کنی؟!

چه بیت خوبی بود:)

با یکی عشق ورز از دل و جان

تا به عین‌الیقین عیان بینی

دوشنبه ۱۵ مرداد ۹۷ , ۰۳:۱۰ جهان بایگان

زاپاس :|

راست می گی واقعا :/

دوشنبه ۱۵ مرداد ۹۷ , ۲۰:۱۹ سایه نویس

اصلا کل یه رابطه سالم تو همین دو خطی که نوشتی خلاصه میشه!

نه زاپاس شو، نه کسی رو زاپاس نگه دار...

درستش همینه واقعا، به روابط هم باید احترام بذاریم:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

کد امنیتی *

ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته می‌شوند

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد

باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...

دنبال کنندگان ‎+۶۰۰ نفر