هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


بِزَه بارون دلُم خینه دوباره....

بارونه، اولین بارون ۹۷ ، تا امروز فقط یکبار مثل این بارون رو دیدم اونم شبی بود که لیمر وحشتناک بود، در و پنجره‌ها می‌لرزید،برق‌ها رفته بود و خواهرم از ترس قران می‌خوند، شب ترسناکی بود بیشتر از این جهت که یه مسافر هم تو راه داشتیم!

امروز صبحِ روشن یه دفعه شب شد، برق کوچه رفت و تیر چراغ برق خاموش شد، تا حالا همچین هوایی رو ندیده بودم، اول ابر بعد باد و گرد و خاک و بالاخره بارون، به قول ما "بارونِ هوفِ ریز"

انگار بالاخره برکت داره سرازیر میشه به سمت بوشهر، انگار دوباره نفس داره برمیگرده به این مردم :)

+ بِزَه بارون دلُم خینه دوباره ...



خودتون گرفتید ؟
اینجا هم زد، کلاً نتونستم برم مدرسه :|
چی می شد تو شهرهایی که آب گرفتگی در حد رودخونه ست، قایق تلفنی داشتن بجا تاکسی تلفنی؟ یا همون قایق سرویس بجا تاکسی سرویس؟، واقعاً چی می شد :)
ولی بارون رو با همه آب گرفتگی هاش دوست دارم، یاد مدرسه و روزهای بچگی خودم میفتم که عاشقان تا کمربند میرفتم تو آب تا برسم مدرسه :)
فیلم؟ نه منم از دوستام کلیپش رو گرفتم، فیلم شماله من جنوبم :)
مدرسه؟ تدریس میکنید یا خودتون هنوز میرید مدرسه؟:)
سارای ما تا رفت مدرسه بارون شروع شد:))
اینجا هم ده دقیقه زد کوچه‌ها رو آب برداشته، انگار سیل اومده، یعنی تف تو شیب بندیشون و سیستم فاضلاب شهری!
ای یادش بخیر از خدامون بود بارون بزنه مدرسه تعطیل بشه، کاش می‌شد برگردم و دوباره لذت تعطیلی مدرسه و دعا برای بارون رو حس کنم :)

شادی شما ما را شاد کرد
متشکرم، رضایت شما آرزوی ماست (بانک قوامین امین مردم ایران زمین) :دی
اگه خدا قبول کنه تدریس میدم :)
خدا حفظش کنه، تو این شرایط مدارس تق و لقه :)
یعنی موندم تو کار شهرداری!
چند وقت پیش مطالبتون رو داشتم ورق میزدم که رسیدم به مطلب قلعه، برام جالب بود. الان هم یاد همون مطلب افتادم ظاهراً مسئولین شدیداً به این نوع بازی ها نیاز دارن :)
به سلامتی:)
اره ولی مرخصشون نکردن‌:))
مسئولین رو اول باید یه دور ازشون ازمون رسیدگی به مزارع کوچیک و وفاداری گرفت بعد کشور رو داد دستشون، منتهی اینجا برعکسه !:)
من کلی کامنت نوشتم که یهو مهماندار قطار اومد مجبور شدم پنجره ببندم که ناهار رو ازشون تحویل بگیرم:|:))


اما بعد :)
سلام 
میگم این عنوان پست دلُم خینه و ...
خینه یه عبارت کردی هم میتونه باشه :)
ما کردها هم ازش استفاده میکنیم :))

بچه بودیم یادمه یه شعر کردی اون زمان  میگفتیم به این مضمون که اولش اینبود :
واران واره و خِشِه  !! باران میبارد نم نم 
خدا صدام بِکُشه! خدا صدام رو  بکشد 


در کل خدا رو شکر برای اینکه باران رحمت به باریدن گرفته.





پس نوش جانت :*
سلام عزیزم
عه چه جالب، ما هم استفاده میکنیم که خین به معنی خون هست :)

شعره واران هم داره :دی

خدا رو شکر، هر چند که الان قطع شده ولی هوا خیلی خوب شده الحمدلله و بازم امیدمون به خداست که تا شب دوباره بزنه :)
اصلا حالی به حولی شدم با این پست.
فعلا که هرجا میرم میگن پیش پات داشت بارون میومد :/
: )
خب کاری نداره که، دوباره یه سفر با دکتر میم برید تا هم‌قدم باهاتون از همه‌جا برف و بارون بیاد :))
منم دلم برف می‌خواد :))
مشهد برف میاد که، امیدوار باش :)
دوشنبه ۳۰ مهر ۹۷ , ۱۵:۵۰ دیانا قاسمی شیران
وبسایت جالبی داری گلم.
ممنون
عهه خدا رو شکر:)
بالاخره زد : )
خدا رو شکر:)
خیلی خدا رو شکر :)
خیلی محشره
:‌ )
شکر که یکی بالا سرمون هست

شُکر :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan