هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


برای دلتنگی شب آخر ...

امشب آخرین شبِ امتحانات کارشناسی‌ست.

می‌بینید؟ چهارسال از آن شبی که نوشتم «دارم میرم دانشگاه» گذشت. چهارسال! 

هنوز باورم نمی‌شود، چقدر این عمر لعنتی زود گذر شده است. خوب است یا بد؟ نمیدانم ... .


دوشنبه ۵ تیر ۰۲ , ۰۴:۲۲ مسلمانِ یاغی ...
کجا زود گذشته؟
ما گفتیم شما دکتری رو هم گرفتید!
:)
نه ما متاسفانه از اون شاگرد زرنگ‌ها که ۶ ترمه تموم می‌کنن نیستیم. :))

+ انصافا سخت اما زود گذشت‌.
اینها همه ش گذر عمر هست وگرنه ۴ سال واقعا زمان زیادی هست برای یک مقطع درسی
البته اگر این ۴ سال فرصتی رو فراهم کنه برای یک نفر که از نظ عقیده و دانش و اطلاعات به یک خوداندیشی برسه
قطعا همینطوره، در بعد کل سن و زمان نگاهش میکنی زیاده ولی وقتی به سرعت عبورش نگاه میکنم خیلی سریع بوده انگار.
امیدوارم برای من همینطور بوده باشه.
وای منم روز آخر کارشناسی بغض کرده بودم میگفتم چرا انقدر زود و البته بد تموم شد! آخه من سه ترم آخر که قرار بود کلی خوش بگذرونیم بخاطر کرونا نشد :)) هنوز ناراحتم
من هنوز پف چشمام نخوابیده از دیشب :))
ما ۴ ترم رو توی کرونا سر کردیم، ترم یک، یک ماه از شش، هفت و هشت رو رفتیم دانشگاه فقط :)
زووووووود میگذرد....
 بخش‌های سختش کش میاد ولی در نگاه کلی زود میگذره، خیلی زود.
عجب زود گذر شده.. بسیار..
برگه عمرمون هم یه روز به خط آخر میرسه! قبل از اینکه باورمون بشه.
دقیقا، حتی نمیدونم چطور گذشته.
سلاام
به سلامتی:)🌺
ایشالا با معدل الف دیگه؟:)

باز روزای دانشگاه...
بعد از اون ک اوضاع بغرنج تر هم میشه...
گذر عمر و زندگی ک ملال آور هست... برای اینکه شدتش کم بشه، از همین الان واسه اینکه هر سال یه چیزی یاد بگیرید یا تجربه‌ش کنید، یه برنامه بریزید..
مثلا امسال شنا..سال بعد یه ساز.. سال بعد فیتنس.. زبان.. نقاشی.. و... هر زمینه ای ک دوس داری
اینجوری بعدها مثلا سال ۱۴۰۲ با شنا یاد گرفتن تو یادتون میمونه..
و کلی خاطره خوب و بد ازش..


ایشالا همیشه سلامت باشین و خوش بخت..
شیرینی هم فراموش نشه؛)
سلام :)
سلامت باشید. 
دو ترم آخر بله، الباقی خیر ؛))
واقعا دلم میخواد برنامه بچینم، اما انقدر که برنامه‌هام با شکست روبرو شده که دیگه دلم به هیچ برنامه‌ریختی نیست.
فعلا که توی این یکسال برنامه فقط یادگیری برنامه‌نویسیه، از سطح خیلی مبتدی‌ای که هستم به سطح مناسب شغل ان‌شاءالله.
ولی ایده‌ی جذابی دادید واقعا.

ممنونم، ان‌شاءالله و همچنین.
من یه شیرینی قبولی به شما بدهکارم هنوز، حالا شیرینی فارغ التحصیلی هم اومد روش :))
دو ترم هم خوبه👌
فرقی نداره موضوعش.. امسال مثلا کلا همون برنامه نویسی..
چون این برنامه کلیه و خیلی سفت و سخت نیست، راحت تر میشه انجامش داد..:)


بدهی پشت بدهی..
اسفناکه واقعا...-_-
:)
امیدوارم از پسش بر بیام.

من متاسفم، ایشالا جبران کنم :)))
خسته نباشی دختر ❤️
عمره که مثل برق و باد میگذره .
ممنونم یاسمن جان :)
اره دقیقا
فارغ التحصیلی مبارک
میدونی فرشته چقدر خوبه که دانشگاهو تو شهر دیگه دور از شهر خودت تجربه کردی حتی اگه عمرت مث برق و باد گذشته باشه تهش یه تجربه به تجارب زندگیت اضاف کردی که این عالیه 😉
ممنونم عزیزم.
من حتی لحظه‌ای از اینکه راه دور درس خوندم پشیمون نیستم، این یکی از بزرگترین و بهترین تجربیاتم بود.
پس خوش به حالت😍✌🏻
:) ❤️
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan