هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


پاییزانه

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم

ولی دل به پاییز نسپرده ایم

چو گلدان خالی لب پنجره

پر از خاطرات ترک خورده ایم


پ ن : خاطرات ترک خورده, خش میدهد شاهرگ خاطره ها را ... وسط پاییز و خودنمایی خاطرات مراقب نبض احساستان باشید ...:)


امان از این خاطرات ترک خورده پر سر و صدا ...
چون نوری گنگ فضا را در بر گرفته و بی هیچ شعاعی از حافظه ذهن باز پس گرفته میشود...
امان ...
:(
ممنون از حضور و نظر زیباتون
پیامبر اعظم(ص):شما با دارایی خود نمی توانید دل همه ی مردم را بدست آورید پس دلشان را با اخلاقتان بدست اورید.
بحارالانوار ج68 ص383
صحیح:)
فقط من ربطش رو به موضوع نفهمیدم :/
ممنون از حضور و حدیث زیباتون
خیلی روح داشت
:)
ممنون از حضورتون
شنبه ۱ آبان ۹۵ , ۲۳:۵۵ امیر بهزادپور
شعر زیبا، دلنشین و قوی ایی بود..
لذت بردم
ممنونم:)
خوشحالم که خوشتون اومد
ممنون از حضورتون
شعر زیبایی بود
:)
ممنون از حضورتون
جالب بود
تشکر
ممنون از حضورتون
شعر بسیار زیبایی بود

ممنونم
لطف دارید
تشکر از حضورتون
دل انگیز بود:))
:)
تشکر از حضورت
قشنگه :)
:)
ممنون از حضورتون
به به به این میگن شعرااااااااااااااخوشم آمد.........
خدا رحمت کنه قیصر امین پور رو:) خدا رو شکر که خوشتون اومد
ممنون ار حضورتون
امان از راه بی عابر 
بسیار زیبا بود
امان...
زیبا می بینید:)
تشکر از حضورتون
میشه بدونم چند سالتونه ؟ ^_°
تولدم تقریبا برمیگرده به زمان اختراع درشکه:))
ممنون از حضورتون
ممنونم از شعری که ارسال کرده بودین. شعر زیبایی بود
متشکرم
امشب در حصار آسمان با لینک به شما، ارسال میشه
خواهش میکنم
نیازی به لینک نیست
تشکر از حضورتون
خیلی هم عالی
پستتون لایک داره واقعاً
ممنون
لطف دارید
تشکر از حضورتون
سلام بر شما 
عالی و زیبا مثل همیشه

بعضی از خاطرات خوبه و شیرین،بعضی هاشون یادت نیاد بهتره...
سلام
شما هم مثل همیشه لطف دارید.
خاطرات شیرین چون گذشته ناراحت میشی خاطرات تلخ هم چون تلخه ازار دهنده است...امان از خاطرات
ممنون از حضورتون

پاییز یک شعر است
یک شعر بی‌مانند
زیباتر و بهتر
از آنچه می‌خوانند

پاییزتون خوش:)

خیلی زیبا بود
همچنین:)
ممنون از حضورتون
شعر خیلی زیبایی بود
لطف دارید:)
ممنون از حضورتون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan