هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


گره گُشُو:)

نمی دانم در مورد آداب و رسوم محلی استان ما(بوشهر جان) چه مقدار اطلاعات دارید اما شاید اسم گریگُشو(گره گُشو)به گوشتان خورده باشد.

گریگُشو: در اصل گره گشا است که در زبان محلی گریگُشو یا گره گشو گفته میشود.

طبق این رسم قدیمی(که در حال فراموشی است) در شب ۱۵ ماه مبارک رمضان و همزمان با شب میلاد امام حسن مجتبی(علیه السلام) کودکان(از نظر سنی) به در خانه ی همسایه ها رفته و با سر و صدا و جیغ و فریاد یا کوبیدن مکرر در یا فشردن مکرر آیفون(ترجیحا دوربین نداشته باشه) صاحب خانه را از وجود خود آگاه کرده و  از آنها تنقلات،نقل،شیرینی،گندم برشته و ... دریافت میکنند و در مقابل برای ابراز تشکر با صدای بلند"خونه ی گچی ، پُر همه چی" را میخوانند و اگر خدایی ناکرده از خانه ای چیزی دریافت نکنند صاحب خانه را هوگاله (رسوا) کرده و "خونه ی گدا ، هیچیش ندا" را از سویدای وجودشان فریاد میزنند(که البته در اکثریت موارد صاحب خانه واکنش نشان داده و تا سر کوچه به دنبال کودکان صغیر می دود:)) )

نویسنده ی پست در کارنامه ی سالهای طفولیت یکبار تجربه ی گریگشو رفتن را با کودکان صغیر همسایه داشته و الحمدالله در کمال صحت و سلامت به سر میبرد:))

+ تا خدا هست و خدایی میکند ؛ مجتبی مشکل گشایی میکند.

میلاد با سعادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(علیه السلام) مبارک.

چه رسم خوبی
بله:)
ممنون از حضورتون
وژدانن بعید میدونم زدن زنگ از مراسم قدیمی باشه! اونم آیفون :))
حالا باز میگفتین کلون در بهتر بود.
مگه من مال چند سال پیشم که ایفون و زنگ هم نبوده باشه؟؟:))
رسمش قدیمیه ولی هنوز هم تو بعضی مناطق اجرا میشه بنابر این تو ورژن جدیدش ایفون و اینا هم هست:) 
ممنون از حضورتون
چه جالب :)
آیفون تلاقی مدرنیته با شما و قدیمه :))

بهله:)
مامان و بابام تعریف میکنن که بچگی هاش گریگشو میرفتن اون موقع همون در بود امشب هم تو کانال بوشهری ها عکس گریگشو امشب رو گذاشتن که قاعدتا ایفون هم هست.
ما این بین بودیم که ایفون بود اما خیلی کم بود:)
ممنون از حضورت

سلام :)
داریم کلمات جدید یاد می گیریم.
میلاد آقا براتون بابرکت! :)
سلام
ما هم پیش شما لهجه و کلمات شیرینی اصفهانی یاد میگیرم:)
ممنونم همچنین برای شما:)
تشکر از حضورتون
ای رسم خوب مثل تقریبا رسم قاشق زنی چهار شنبه سوری است..
البته در اینجا هم که من هستم چنین رسمی وجود دارد برای روز برخاستن حضرت عیسی
جدی؟ چقدر جالب شما هم از رسمه بنویسید بیشتر باهاش آشنا بشیم.
ممنون از حضورتون
خاطرات فولکلوریک +++
فولکوریک؟!
ممنون از حضور و توجهتون
سلام و تحیت ایام... 
فولکلور=معتقدات و آداب و رسوم قدیمی و اجدادی ؛ فرهنگ عامه ؛ علم به افسانه ها؛ باورها؛ ترانه ها و....
زنده باشید
سلام و درود به شما
اها ممنون از توضیحات:)
سلامت باشید
تشکر از حضورتون
شنبه ۲۰ خرداد ۹۶ , ۱۲:۴۵ دچـــــ ــــــار
نشنیده بودم! چه خوب :)
کچی یعنی عمه؟ :))
:)
خخخخ نه اشتباه تایپی بود یعنی خونه ی گچی:)
تو زبان شما کجی یعنی عمه؟
تو سالهای طفولیتتون.. خونه های گدای بی اعصاب رو هم تجربه کردین؟؟ :)

عیدتون مبارک..
یادم نیست درست،ولی از اونجایی که سالمم شاید خونه ی همشون گچی و پر همه چی بوده:))
عید شما هم مبارک
ممنون از حضورتون
متاسفانه این رسم قشنگ داره هر سال کمرنگ تر میشه، امسال تو کوچه ی ما هیچ خبری نبود، دیگه بعضی جاها یه جا جمع میشن به بچه های فامیلشون خوراکی میدن...
اره، تو کوچه ی ما هم خبری نبود ولی تو یکی از کانال ها عکس چندتا شهر و روستا رو گذاشته بودن که بچه ها رفته بودن:)
ممنون از حضورت
چه جالب،چه رسم هیجان انگیزی:دی
اره خصوصا اگه وقتی همسایه چیزی بهت نداد و خواستی فرار کنی بهت برسه:)))
ممنون از حضورت
خیلی جالب بود

گره های زندگیتون گشوده باد
جالب خوندید:)
ان شاا...، ممنون و همچنین:)
تشکر از حضورتون
چه قدر جالب ...نشنیده بودم ...واقعا جالبه :)))
بله جالب و زیباست:)
ممنون از حضورتون
نشنیده بودم در موردش.. :)

عجب رسمیه واقعااا :))))

آدم یاد دور از جون حمله نیروهای تکفیری میوفته.. مخصوصا با شنیدن این قسمتش:

" با سر و صدا و جیغ و فریاد یا کوبیدن مکرر در یا فشردن مکرر آیفون"

من یادمه قدیما یه چیزی بود مثلا یه چادری مینداختیم الکی رو سرمون بعد یه کاسه هم دستمون بود میرفتیم در خونه همسایه ها.. ولی خب نه زمانش یادمه.. نه مناسبتش.. :|

یه چیز دیگه هم یادمه که زنگ میزدیم و در می رفتیم.. :))

کریم.. کاری به جز جود و کرم نداره..
آقام.. تو مدینس.. ولی حرم نداره.. :(

:)))
تو یه مراسم چادر مینداختین روی سرتون؟؟ یه روز خاص؟؟ چه جالب:))
زنگ زدن و در رفتن مناسبت نداره تو همه ی زمانها و همه ی مکانها پیش میاد:))
:(
ممنون از حضورتون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan