هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


نامه‌های پنج‌شنبه [۵]

معشوق پاییزی من، سلام! 
حال که این نامه را می‌خوانی احتمالاً برای یک کوهنوردی نیم روزه راهی کوه‌های شمالی شده‌ام.
 دیروز وقتی که از تنهایی و غم نشسته بر کلبه سخت آزرده و غمگین بودم تصمیم گرفتم که امروز را راهیِ طبیعت شوم؛ کوله‌ی قهوه‌ای کوچکم را با کمی بیسکویت و شیرقهوه برداشته و پالتوی یشمی‌ام را به تن کردم‌، یادت که هست؟ همان پالتویی که در ۲۵ مارچ هدیه داده بودی؛ سال‌هاست که در انتهایی‌ترین گوشه‌ی کمد نگهداری‌اش می‌کنم و تنها زمانی که تنهایی چنان بر من غلبه می‌کند که احساس می‌کنم هوایی برای نفس کشیدن باقی نمانده آن را به‌ تن می‌کنم، مثل امروز که دلم می‌خواست عطرت را به تن کنم و در خلوت یک عصر بهاری در میان دامنه‌های کوچک کوه تو را سخت در آغوش بگیرم، آنچنان که گویی همین‌جا و در کنارم هستی!
 در روزهای بهاری آپریل، کنار چشمه‌های روان آنگلبرگ صدای تو را می شنیدم که کمی دورتر از من "من عاشقت هستم ولی، دیگر شکستم را مخواه..." می‌خواندی و دنیا را مهمان موسیقی دلنشینت می‌کردی، و کمی بعد جای خالی‌ات چون طبلی در گوش‌هایم صدا می کرد؛ افسوس که در بهار سبزِ اینجا میان شکوفه‌های صورتی درختان نیستی تا زیبایی شگفت‌انگیزشان را دو چندان کنی!
راستی دیروز پیامی از دوستی قدیمی دریافت کردم که در آن به گرفتاری‌ها و مشغله‌های کاری‌ات اشاره کرده بود، امیدوارم که هنوز هم مثل یک دوست و هم‌راه قدیمی روی من حساب کنی و اگر کمکی از من بر می‌آید در گفتن آن دریغ نکنی، می‌دانی که همیشه در یاری تو از خودت مشتاق‌تر هستم!
معشوق پاییزی من! 
نامه‌ام را با دسته‌ای از گل‌های میخک و یاس و شکوفه‌های صورتی برایت پست می‌کنم تا بدانی همیشه و در تمام زیبایی‌ها شریک و هم‌دم من هستی حتی اگر کالبدهای خاکیمان‌ کیلومتر‌ها از هم دور باشد!

+ عهد با زلف تو بستیم، خدا می‌داند ... سرِ مویی نشکستیم، خدا می‌داند!



معشوق خارج از کشورن یا شما تو خارج 

دخترک خارج از کشوره؛ آنگلبرگ 
دختر قصه ی ما همه نامه هاش یه طرفس... !؟
سلام عزیزممممم چقدر خوشحالم که مینویسی اینجا هم گذاشتی تا بخونیمش نشستم از اول خوندم نامه های پنج شنبه تو دلم بقیه ی نامه هاشهاشو میخواد*_*
الان میخوام برم هیرادو از اول بخونم
سوپرایز شدم اومدم وبلاگت از این دفعه زود به زود باید چک کنم عقب نیفتم از بقیه 🌿🍀
اره همش یه طرفه است :)
سلام مهرو، خوبی؟ نیستی گل‌دختر؟ :)
از همین‌جا شروع کردم به نوشتنشون و حالا خودمم پنج‌شنبه ها مشتاق نامه‌هاشم :))
هیرمان بقیه‌اش مونده برای بعد از تیر ان‌شاءالله :)
حتما عزیزم، البته چیز خاصی نیست که عقب بیوفتی ولی سر زدنت خوشحالم میکنه :*
خودت چطوری؟ خوبی؟:)
راستی خودت چطوری؟ اوضاع چطوره ؟ من که از وقتی رفتم سرکار انقدر ضعیف شدم همش مریض بودم این چند وقت حس میکنم تو بقیه ی کارام به شدت افت کردم از یه ور میگیرم اونور خراب میشه
:(
راستش بگم خوبم که دروغ گفتم، خرد و خاکشیر ولی خب‌‌‌... میگذرونمش :)
خدا بد نده؟ چرا؟
 منم همینطورم، افت‌های همه جانبه، خستگی و ملال و ... امیدوارم ولی تهش خوب باشه برای هممون!
آها هیرمان هست فکر کردم هیرادِ
هیرمان یعنی چی ؟ شاید برم بخونم متوجه شم 
هیرمان یه اسم بختیاری به معنی به یاد ماندنیه :)
اره معنی هاشون نوشته :)
فرشته قلمت خیلی خوبه :)
ممنونم عزیزم، لطف داری :)
درود و زنده باد
مثل نامه های قبل زیبا، با تصویر سازی عالی :)
اینچنین زیبا و زیباتر بنویسید...
سلام
خیلی متشکرم، همیشه لطف دارید :)
سلامت باشید :)
یه مدت نبودیما ببین چه نامه نگاری هایی شده
به به 
عالی
گفتیم سنت آبا و اجدادمون رو زنده کنیم :)
سلامت باشید :)
قربانت دختر مهربون بد نیستم 
هوف کی شرایط میخواد یکم بر وفق مراد دل ما باشه خدا میدونه-_-
چیزی جز دعا در حق هم نمیشه کرد و اینکه خودمون فقط برای خودمون دل بسوزونیم و بجنگیم برای شرایط بهتر 
خوب باشی ان‌شاءالله
واقعا کی؟ کم‌کم دارم از امید هم خسته میشم.
امیدوارم درست بشه، امیدوارم بهار زندگی‌مون از راه برسه :)
عیدت مبارک
ان شاءالله به حق منجی عالم بهترین لحظه ها و بهترین موقعیت ها برات رقم بخوره :* :* :* ^_^
عید تو هم مبارک رفیق :)
ممنونم عزیزم، ان‌شاءالله و همینطور برای خودت :*
عید شما هم مبارک البته با یه روز تاخیر
خیلی متشکرم :)
مرسی عالی بود 
تشکر :)
سلام دوست عزیزم
با تشکر از مطالب خوب شما.
میدونم توقع زیادیه ولی شاید نسبت به لطف شما زیاد نباشه. میخام اگه امکان داشته باشه در یکی از مطالبتون روی یک کلمه مثلا عسل یا عسل طبیعی به سایت من  لینک بدید میشه؟ سایت من digiasal.com هست. لطفتون مزید. شادیتون پایدار
لطفا در صورت امکان از طریق ایمیل بهم اطلاع بدید. برای جبران محبت شما من هم به شما توی  وبلاگهایم لینک میدم.
باقی بقای شما
سلام
عذر میخوام ولی من تبلیغات انجام نمیدم :)
معشوق پاییزی ات کجاست؟!
مشخص نیست ، شاید ایران باشه شاید یه کشوری اطراف سوئیس یا حتی خودِ سوئیس! دخترک ولی آنگلبرگه! :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan