هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


حکایت ما

قصه ی عشق این روزهای ما شبیه حکایت اون مورچه است که سالها عاشق دختر همسایه بود اما عاقبت فهمید عاشق یه برگ چای بوده.
اول عاشق میشیم و از کاه وجود معشوق کوهی میسازیم برای خودمون و بعد از سالها سختی و اشک و اه میفهمیم عوضی عاشق بودیم.
میفهمیم ارزش روزهای گذشته ، جوونی و نوجوونی ما خیلی بیشتر از رهگذر یه عشق خیالی بوده.
دفتر عمرمون صفحه صفحه ورق می خوره اما اگه برگردیم و مرورش کنیم میبینیم حاصل کل نوشته های ما یه مشت خط خطی ساده است روی ورقه های اشک خورده و چروک شده ی زندگی.
این وسط بازار عشق های مجازی هم داغ شده...گرگی پشت این صفحه ی خیالی میشینه و ساعتها ادای بره ی سفید و قشنگ ذهن ما رو در میاره... یا شایدم نه ، یه بره ی کوچیک پشت این صفحه ی خیالی هست و تو این بازار گرم  تبلیغ ، ادای گرگ پر صلابت رو در میاره... دلبری کردن گرگ هم حکایتی داره.
بعضی ها هم وسط این حکایت غیب گو شدن... با خوندن 4 خط حرف دل کل زندگیمون رو از بر میشن ، از شخصیت محکم و تفکر عمیقمون تا زیبایی که از نوشته هامون معلومه (!) و بعد هم میشن دهقان فداکار قصه که نیت خالصشون فقط خوشبختی ماست!
شماره و عکس و ایمیل و ... میخوان تا بشن انیس و مونس تنهایی هات؛ شاهزاده ی سوار بر اسب سفید که تمام صفات و ویژگی های خوب وجودی رو یک جا داره ، و غالبا هم کل مشکلات زندگیت رو درک میکنه... اصلا انگار خدا روزها وقت گذاشته تا دقیقا یه چیزی بسازه در خور طبع و ذوق ما‌!!!
القصه تو این روزهایی که عشق مثلا واقعی ... بعد از سالها شناخت تو زرد از آب در میاد به نظرم اعتماد به شخصیت یهویی وسط خیابون یا شخصیت یهویی وسط دنیای مجازی توهین به ساحت مقدس عشق و تفکره.


شنبه ۲۰ شهریور ۹۵ , ۱۷:۱۶ سید مهدی عاشق علی
سلام
سفرها بخیر .
عجب عکس وحشتناکی. اون گرگه یا دایناسور؟
متنتونم بسیار خوندنی و مفید
موفق باشید
سلام
ممنون:)
گرگه مثلا :)
ممنونم...خدا رو شکر
ممنون از حضورتون
شنبه ۲۰ شهریور ۹۵ , ۱۷:۱۷ سیّد محمّد جعاوله
موافقم
تا ساحت چی باشه


متشکرم.
همین دیگه...
ممنون از حضورتون
واقعا!
سلام
دنبال شدید
شما هم به وبلاگ من سر بزنید و دنبال کنید
ممنونم
!!
سلام
بله حتما
خواهش میکنم
تشکر از حضورتون

متنتون عالی بود...

حقیقتاً همینطوره که می فرمایید...

تصویر انتخابی نماد خوبیه برای مطلبتون...

و کاملاً گویاست...

ممنون

تشکر
خدا رو شکر
ممنون از حضورتون
عجب..
حرفای تلخی بود:(
بله واقعا تلخه
ممنون از حضورتون
با حرفاتون موافقم هرچند ترجیح میدم این بوالهوسی ها رو عشق نخوانیم


عشق ذاتا مقدسه
حتی اگر بفهمی اشتباه عاشق شده بودی چون تو لذتت رو بردی
اینها رو من معمولا توهم عشقی میگم.
بله منتهی اگه واقعا عشق باشه...عشق حس نایابیه که معمولا چون درکش نکردیم با چیزهای دیگه اشتباهش می گیریم.
خیلی از چیزهایی که بقیه اسمش رو میزارن عشق واقعا عشق نیست یه درد بی پایان و گاهی یه طرفه است.
تشکر از حضورتون
توی زندگیم یه برهه ای داشتم که اصن دلم نمیخاد برگردم به اون زمان یا بهش فکر کنم.
اما همون برهه ی نه چندان کوتاه خیلی درس ها بهم داد.
یکیش این بود که پشت خیلی از این تکیه گاه نما ها نوشته ساخت چین.
به جنس درجه ی سه و چهار چین هم که اعتباری نیست.
بعضی بخش های زندگی ما با وجود تلخی زیادشون اما عبرت و درس خوبی برای ما داشتن...منم دارم روزهایی که مرورشون فقط ازارم میده.
بله واقعا به جنس چینی اعتباری نیست.یه روز داریش و فردا نداریش...
تشکر از حضورتون
نکته بسیارمهمی بودمن بااین مسئله زیادبرخوردکرده ام وافرادزیادی رااینطوردیده ام
بله خیلی هستن کسانی که دل به یه رویای واهی بستن.
ممنون از حضورتون
نکته بسیار عالی
ممنونم.
تشکر از حضورتون
چه عجب

پست شمارو دیدیم

جالبه ...حکایت خوبیه

موفق و مانا باشید
:)))
واقعا حکایت خوبیه؟
ممنون از حضورتون
احسنت.
انتخاب هایی که عقلانی نیستند و صرفا از ردی احساسات زود گذر !
توسل
عقلانیت
توکل
احساس
نتیجه خوبی میده
واقعا همین طوره
بله احساس باید همراه عقلانیت باشه تا نتیجه بده.
ممنون از حضور و نظر زیباتون
حرفای تلخی بود...
توی این دوره نمیشه به کسی اعتماد کرد...درست
اما نمیشه کسی رو هم از قبل با چوب بقیه روند و قضاوت کرد
یکی کار اشتباهی میکنه و به اسم عشق جولان میده
دلیل نمیشه کس دیگه ای رو چون حرف از عشق میزنه، با همون چوب برونیم... این اشتباهه
عشق مقدسه
چقدر وقت گذاشتیم که همدیگه رو بشناسیم؟ چقدر سعی کردیم به جای اینکه اون صفاتی که خودمون دوس داریمو توی طرف مقابل به وجود بیاریم، اون صفاتی که داره و ببینیم و تحسین کنیم؟ ما برای عشق وقت نزاشتیم. برای پول، زندگی، فیلمای تلویزیون، حرفای الکی با دیگران وقت گذاشتیم ولی برای عشق نه...
وگرنه هر انسان اونقدر قدرت داره که بتونه فرق بین عشق و هوس یا عادت یا هر چیز دیگه ای رو بفهمه
عشق شده بی گناهترین مجرمی که هر وقت دلمون خواسته قصاصش کردیم...
و همینطور طرف مقابل رو
قضاوت فقط حق خداست و شایسته مقام خداست...چون خدا همه چیزو میدونه
تا حالا با کی راه رفتیم تا بدونیم چرا اینطوری داره راه میره؟ شاید همش دنبال خوشبختی خودمون بودیم! شاید فقط خودمون مهم بودیم. بدبختی اینجاست که همه میخوان خوشبخت بشن، اما نمیخوان حتی سر سوزنی از اون خوشبختی رو با کس دیگه ای شریک باشن...
حرف بسیار شد و بسیار تر هنوز نگفته ماند و اصل هم نرسید....ممنونم
سلام
ممنون از نظر زیباتون اما من نه عشق رو جرم میدونم و نه عاشق رو مجرم.
اما فکر نمی کنید عاشق اگه عاشق باشه قدم تو مسیر درست میزاره؟ عشق اگه عشق باشه که به زندگی ختم میشه نه دوستی و خواستن های فقط صرفا خواستن بدون عمل . شخصا فکر نمی کنم دنیای مجازی و یه مانیتور یا یه تو خیابون دیدن و دنبالش رفتن مسیر خوبی باشه واسه اشنایی و عاشقی.
من قضاوتی هم راجع به کسی نکردم فقط میگم وارد بازی از پیش باخته نباید شد.
ادمی نباید با زندگیش قمار کنه....قمار نتیجه اش باخته حتی اگه به نظرت برنده شده باشی.
اعتمادمون رو ارزون نفروشیم...همه ی ادمها لایق اعتماد نیستن...همه چیز هم لایق تجربه نیست.
تشکر از حضور و نظر زیباتون
نکته خوبی بود
ممنون
تشکر از حضورتون
راست گفتید
فقط نفهمیدم گرگ ها مرد بودن یا زن؟؟؟
هر دوتاش میتونه باشه خیلی تفاوتی نداره.
ممنون از حضورتون
عالی بود
طنزگونه و حقیقت
انشالله موفق باشید
عالی بود
تشکر
ممنون از حضورتون
نمیدونم چى بگم
آدم ها امروزى براى فرار از مشکلات فقط نیاز به یه مونس و همدرد یه سنگ صبور دارن ماشالا هزینه مشاوره هم که سر به فلک میکشه
خوب معلومه رفیق مجازى رو انتخاب میکنن اولش درد دل دارن بعدشم طرف مقابل که نود درصد مشکل روحى داره کم بود محبت هم که داره حتما
میشن عاشق معشوق یهویـى
خخخخخخخخخ
به همین سادگى
یه چن وقتى هم از عمرشونو تلف میکنن بعد از یه مدت کوتاه میفهمن اشتباه کردن
همین
دقیقا همین طوره ولی گاهی دو طرف بخاطر تنهایی میان سراغ هم دیگه اما گاهی یه طرف واسه بازی و سرگرمی میاد...
ممنون از حضور و نظر زیباتون
گرگ وقتی گرگه ک بره ای هم باشه..
تا بره ای نباشه.. گرگ واسه خودش گرگه!
تو طبیعه هم گرگ هست و هم بره...چرا از گرگ فقط دریدن رو باید یاد بگیریم؟
بره رو هم خیلی دست کم نگیرید گاهی لباس گرگ میپوشه و با دندون های خیالش عالمی رو پاره پاره میکنه...
تشکر از حضور و نظر زیباتون
زیبا بود 
حواس انسان باید بیشتر از قبل جمع باشد.
حواسی بسیار جمع...
موفق باشید 
بسیار عالی بود...
ممنونم
بله همین طوره.
لطف دارید
تشکر از حضورتون
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن............ 
خداوند دیده عبرت بین شما و دوستانتان را بصیرتی روزافزون عنایت فرماید.....وفقک الله
ممنونم
لطف دارید
تشکر از حضورتون
سلام. عشق واقعی زمانی مشخص میشه که توی سختی و گرفتاریها جواب بده نه اینکه در بهترین لحظات زندگی....گاهی عشق بوجود آمده باعث میشه بر تمام مشکلات غلبه کنیم ولی امروزه بواسطه کوچیک ترین و بی ارزش ترین کارها این به اصلاح عشق بهم میخوره و چه خوب میشه که هبم میخوره...زیرا این اتفاق بعد از وابستگی و هزاران ....شاید بهم بریزه که جمع و جود کردنش خیلی سخت باشه
به کسی عشق بورز که بهش ایمان واقعی داشته و اونیز به تو....
شاد باشی و سلامت
سلام.البته شرایط برعکسش هم هست.بعضی ها تو بدبختی ها خوب عاشقن اما سختی که تموم شد و وقت راحتی شد میرن سراغ کسان دیگه.
عشق اونه که همیشه باشه ... شرط عشق وفاداریه.
زندگی که فقط واسه یه دوره باشه همون بهتر که از هم بپاشه.
بله واقعا باید عاشق کسی باشی که لایق باشه.کسی که شایسته ی اعتماد باشه.
تشکر
ممنون از حضورتون
نه جسارت نباشه، من منظورم عشقای مجازی و توی خیابون دید زدن نبود
و نگفتم شما قضاوت کردید
دارم از هممون میگم
کسی که عاشق باشه، هر رابطه ای رو حتی اگه مجازی باشه میتونه به ازدواج و یه ثمره خوب ختم کنه. اما اگه کلکی از هر دو طرف در میون نباشه! اما متاسفانه در اکثر موارد هست و چیزهایی ناگفته میمونه که بعدا مشکل ساز میشه....
اما کسی که دنبال هوس زودگذر باشه، براش فرقی نداره! الان با این یکی و فردا با اون یکی و در بین زمانهای خالی هم با افراد مجازی بگو بخند میکنه و بوسه و قلب میده و تحویل میگیره
عاشق پایبنده. محترمه. و یه چیز دیگه،  مغز انسان فرق بین عشق مجازی و واقعی رو نمیفهمه و حتی در موارد مجازی ، به همون اندازه واقعیش عاشق میشه
و البته قبول دارم که باید از راهش وارد شد. آدم عاقل ، وقتی حتی نمیشه به چشمش اعتماد کنه، چطور میتونه به دو خط نوشته اعتماد کنه؟
خواهش میکنم منم کلی گفتم.
راستش من که کلا عشق های مجازی رو قبول ندارم هر جوری دو دوتا چهارتا که بکنی میفهمی نمیشه یه  نفر از پشت یه مانیتور ندیده و نشناخته عاشق بشه حتی اگه بگه افکار و عقاید و ... قشنگه و خوبه بازم نمیشه.
مغر؟؟ مگه مغز هم عاشق میشه؟؟ به نظرم قلب عاشق میشه مغز هم (اگه کار کنه) از کار میندازه.کلا به قول حضرت امیر عاشق کور و کر میشه.
واقعا همین طوره.اصلا ادم عاقل تو دنیای مجازی دنبال عشق نمی گرده.عشق باید حاصل از شناخت باشه و شناخت مجازی و یهویی وسط خیابون تک بعدیه. و خیلی نادره که به یه شناخت حقیقی و اصیل برسه.
القصه تو فضای جامعه شناخت بر حسب اشنایی توی محیط هم جواب نمیده چه برسه به مجازی و خیابونی.
ممنون از نظر زیباتون

سلام
عالی بود. ممنون از متن خوبتون
به نظر من کسانی که خلأ عاطفی دارن و کمبود محبت سعی می کنن تو دنیای مجازی یا در دوستی های خیابانی این خلأ رو پر کنن و اکثراً هم طعمه میشن برای گرگ صفتا. حالا زن یا مرد فرقی نداره. 

سلام
ممنون از لطفتون
بله همین طوره گرگ گرگه خیلی تفاوتی بین جنسیتش نیست.
تشکر از حضور و نظر زیباتون
چون گرگه و ذاتش همین درندگیه.. توبه گرگ مرگه!

در اونصورت هم.. اون بره هه داره ادای گرگا رو در میاره و از ذاتش دور شده.. زندگی نمیکنه داره انتقام میگیره ..
اما زندگی گرگ با درندگی پیوند خورده...

+
البته اینم بگم ک ..
نباید ی جنسیت خاص رو ب گرگ تعبیر کنیم و جنس دیگه رو بره! :)
بله شاید همین طوره که شما میگید.ولی گرگ صفات خوب دیگه ای هم داره فقط دریدن و پاره کردن نیست.
شاید بره رو هم دست کم گرفتن که میخواد گرگ باشه.
بله کاملا موافقم گرگ جنسیت خاصی نیست ولی خب یه جنسیتی کمی مایل تره به سمت درندگی و کلا بیشتر دنبال طعمه است:)) 
تشکر از حضور و نظرتون
آی چوپان؛ حذر از خواب که تاوان نتوان 
چشم بستی؛ گله از گله گرگان نتوان
گرگ، گرگ است اگر اخم اگر لبخند است
بی‌طمع نیست سلامش هنرش ترفند
ممنونم خیلی زیباست خصوصا بیت اخرش.
ممنون از حضور و نظر زیباتون
عیدتون مبارک
تشکر
عید شما هم مبارک
واقعا درسته......
عیدت مبارک :)
همین طوره
ممنون عید شما هم مبارک
تشکر از حضورت
چه عکس دردناکی ):
اره واقعا
ممنون از حضورت
عجب پستی...
یا مثلا یه ماره یه سال عاشق دختر همسایه بوده بعد میفهمه شلنگ آب بوده!

دردناکه :(
اره  اونم هست:)
بله خیلی :(
تشکر از حضورتون
قصه ی عشق این روزهای ما شبیه حکایت اون مورچه است که سالها عاشق دختر همسایه بود اما عاقبت فهمید عاشق یه برگ چای بوده.

این متن حکایت این روزای تلگرامه خداییش D:
خخخخ اره شامل خیلی چیزها میشه یکیش تلگرامه.:))
تشکر از حضورتون
سلام.

خوندم ، نظرات را هم همینطور ، موافق بعضی نظرات هم هستم ، تقریبا مخالفتی نبود...

در کل حرفی برای گفتن ندارم..................

خداقوت و ممنون.
سلام
متشکر از وقتی که گذاشتید
ممنون از حضور و نظرتون
سلام
عالی بیان کردین و حق مطلب را نوشتید
نمی دونم تو این زمان مشکل از کسی است که شروع می کنه یا کسی که قبول می کنه
شایدم هر دوتاشون
امیدوارم همه از دست چنین اشخاصی که به نظرم دچار انواعی از بیماری های روحی و عاطفی اند در امان بمونند
لحظه هاتون خدایی
یا علی
سلام
ممنونم
به نظرم هر دوتاش.
منم امیدوارم
ممنونم:)
تشکر از حضورتون
بله اما یه چیزی خوندم که جالب بود
میگفت عقل برای شروع عشق لازمه اما برای ادامه دادنش لازم نیست.
چرا که عقل نمیتونه به درجات بالای عشق پی ببره و در وادی حیرت سرگردان میشه
عقل باید بپذیره که این راه برای رشد لازمه و شروع کنه
نوشته بود که عقل مانعی برای عشق نیست و عشق هم مانعی برای عقل نیست و بین این دو جنگ و مخاصمه ای نیست
بلکه عقل در کار عشق حیران میشه و مثل یه طفل دبستانی هاج و واج از کارهای عشق میمونه
مثل دو تا گیاه که در حال رشد باشن اما یکیشون رشدش بسیار سریع و اون یکی کند باشه. اون یکی درخت تنومندی بشه و سر به فلک بکشه اما اون یکی یه گل باقی بمونه
ولی به نظر من عقل برای ادامه اش هم لازمه.ولی در ادامه اثر دل و احساس بیشتره.
بله هیچ کدوم مانع دیگری نیست هر دو مکمل هم دیگه هستن.
عقل در ابتدا که شروع هر چیزیه باید حاکم باشه تا درست انتخاب کنی بعد که انتخاب کردی و به درستی راه ایمان اوردی باید با دل پیش بری هر چند که عقل بی اثر نمیشه اما اثرش کمتر میشه و اثر دل و عشق بیشتر میشه همون طوری که در ابتدا دل بی اثر نیست اما عقل باید بیشتر باشهه.
ممنون از نظر زیبا و جالبتون

سلام
متاسفانه این قضیه بدجوری تو جامعه ی ما فراگیر شده. و بدتر از اون اینه که بعضیا تا تجربه و ضرر نکن قانع نمی شن و بدتر از اون بعضیا هستن که با یک بار تجربه هم درس نمی گیرن و از یک سوراخ چندین بار گزیده می شن....
سلام
بله همین طوره متاسفانه.
ممنون از حضورتون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan