هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


مشاعره

ما که باشیم که زخم تو شود قسمت ما؟
دیدن تیر به آغوش کمان ما را بس!

+ سلام :)
++ به یکی از دوستان قول داده بودم که تابستون دوباره پست مشاعره بذارم، پس هر کس که دوست دارم بسم‌الله :)
پ‌ن : مثل سری قبل اگر چند بیت پشتِ سر هم، در پاسخ به بیت قبل، با یک حرف ارسال شد، مشاعره با آخرین حرفِ اولین بیتِ صحیح ارسال شده ادامه داده میشه.
 لطفا قبل از اینکه بیت‌تون رو بنویسید اول صفحه رو رفرش کنید تا مطمئن بشید که کسی قبل از شما بیتی نفرستاده، و سعی کنید از ابیات تکراری استفاده نکنید :)

عطر سیب


عطر سیبِ حرمت می‌وزد از سمت عراق
شب جمعه است و دلم باز هوایی شده است ...

خیالم رفت و تو زلفت گم آوی

خیالُم رفت و تو زُلفِت گم آوی
سر اندر پا و غم پر تا پر آوی
خدا کاشکی دَسُم بی جِی خیالُم
خیالُم رفت و دَس تِینا ول آوی

《احمد شمس العلما》


شرجی

آن‌چنان از رفتنت چشمان من شرجی شده
هر که می‌بیند مرا داند که من بوشهری‌ام ...

"محمد صادق رزمی"


روزهای روشن خداحافظ

بر ما گذشت خوب و بد اما تو روزگار! 
فکری به حال خود بکن این روزگار نیست...


العاشقُ کلُّ سرّه فاش

مدتی‌ست دست و پا چُلُفتی شده‌ام

حواسم پرت است!

با خودکارِ بدون جوهر شعر می‌نویسم 

و در قفسه کتاب‌هایم یک جفت کبوتر آب و واژه می‌خورند ... 

همین دیروز باران که می‌بارید با کفش‌های لنگه به لنگه در خیابان پرواز می‌کردم! 

و جای کرایه به راننده تاکسی آدرس محله‌ای در اردیبهشت را دادم ...!

خلاصه مدتی‌ست هر کاری می‌کنم

می‌گویند: عاشقی؟

《علی سلطانی》

"متن‌های کپی شده"

پ‌ن: عاشقی؟ :)


...

از درد ترک خورده و از زخم کبودیم

کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم


اردی‌بهشت

جمعه‌ای که فردایش اردیبهشت می‌رسد را باید گذاشت روی سر

حلوا حلوایش کرد، قربان قد و بالایش رفت

و آهسته در گوشش گفت:

جمعه جان! چشم و دلت روشن

عجب بهارنارنجی زاده‌ای!

(کپی شده)

پ‌ن۱: میلاد قمربنی هاشم حضرت عباس (علیه‌السلام) و اعیاد شعبانیه مبارک!

پ‌ن۲: شاعر می‌فرماید "من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو..." :)


خیابانِ تو

جا برای منِ گنجشک زیاد است ولی

به درختانِ خیابانِ تو عادت کردم !


تو را زنانه می‌خواهم...

تو را زنانه می‌خواهم

زیرا تمدن زنانه است

شعر زنانه است

ساقه گندم

شیشه عطر

حتی پاریس

و بیروت با تمامی زخم‌هایش

تو را سوگند به آنان که می خواهند شعر بسرایند

زن باش ... 

"نزار قبانی"

پ‌ن۱: می‌دونید که جواب شعر چیه؟ :)

پ‌ن۲: روز زن مبارک ( این هفته کلهم به اسم‌ خانمهاست:)) )

۱ ۲ ۳
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan