هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


شاهکار

بعد از سالها خواندن رمان های آبکی عاشقانه ی ایرانی که حال فکر میکنم خواندن اغلب آنها اتلاف وقت بوده و در این اواخر بیشتر بخاطر بیکاری به سمت آنها رو آورده بودم تا آن علاقه ی روزهای نوجوانی؛ بالاخره تصمیم گرفتم سری به رمان های ترجمه ای خارجی که همیشه از خواندن آنها فراری بودم بزنم.

چند روزی را به خواندن بینوایان گذراندم ، از متن داستان بر می آمد که قطعا داستان زیبا و جذابی دارد اما وضع ترجمه آنقدر بد بود که برای درک یک جمله باید به دنبال معنی آن می دویدم، به همین خاطر همان جلد اول را ناتمام رها کردم.

گتسبی بزرگ که لقب دومین رمان بزرگ قرن 20 را یدک میکشید، دومین کتابی بود که شروع به خواندن آن کردم،داستانی تقریبا جذاب با نثری شیوا و روان و در کلیت در حد همان جمله ی خوب بود ،حقیقتش را بخواهید به نظر من دومین رمان بزرگ قرن 20 برای این کتاب اغراقی بیش نیست.

و اما سومین کتاب ، از اسم کتاب میتوانستم حدس بزنم که باب میل و سلیقه ی من نیست و قرار است با داستانی خشک و بی روح و ترجمه ای افتضاح رو به رو شوم که در همان صفحه ی 20 آن را به گوشه ی پنجره پرت کنم تا فردا به کتابخانه پس بدهم اما صرفا بخاطر جمله ی شاهکار قرن 19 تصمیم به امتحان آن گرفتم.

مشغول خواندن یا بهتر است بگویم محو خواندن کتاب شدم و لحظه ای که به خود آمدم صفحه ی 50 را رد کرده بودم ، آنقدر درگیر جنگ و صلح لئون تولستوی شده بودم که شمار روزهایی که برای خواندن این کتاب صرف کردم را از دست دادم،به واقع فکر نمیکردم یک رمان ترجمه ای به قدری برایم جذاب باشد که ساعت 7 صبح برای خواندنش بیدار شوم، همراه با شخصیت هایش دلشوره بگیرم ، درگیر و دار جنگ از فرانسوی ها و ناپلئون متنفر شوم و یا برای از دست رفتن یکی از شخصیت های داستان گریه کنم.

به نظرم، با وجود کم تجربه بودنم در خواندن رمان های خارجی، بتوانم جنگ و صلح را شاید با کمی اجحاف در خور همان کلمه ی شاهکار بدانم که با وجود کمی طولانی بودن (1088 صفحه) ، تعدد شخصیت ها و مکان ها جذابیت خود را برای مخاطب حفظ کرده تا با همان علاقه ی اولیه مشتاقانه داستان را تا انتها پیش ببرد.

با وجود اینکه به ندرت ،شاید کمتر از انگشت های یک دست، اتفاق بیافتد که یک کتاب را،خصوصا اگر رمان باشد، دو بار بخوانم اما جنگ و صلح جزء همان دسته از کتاب هایست که شاید 5 یا 10 ساله بعد دوباره با دیدنش مشتاقانه شروع به خواندن آن کنم.

رویای نیمه شب را حتما بخوانید
ان شاا... میخونمش:)
ممنون از حضورتون
شاهکار غیر از اون چیزایی که همه برش اجماع دارن -که واقعاً از دید همه شاهکاره که خیلی کم وجود داره- بستگی به خود مخاطب داره. کتاب هم مثل فیلم می مونه که مثلا یک نفر یک فیلم از هیچکاک می بینه و پیشنهاد میده و میگه شاهکاره و دیگری می بینه و اصلاً خوشش نمیاد. غرض اینکه ممکنه شاهکار صرفاً برای جذب مشتری و از دید مترجم و ناشر باشه.
فونت جدید هم مبارک باشه! خیلی خوب!
سلام
بله به نظر منم همینطوره چون بعضی از کتابهای خارجی یا داخلی که القاب سنگینی هم یدک میکشن شما موقع خوندن ممکنه بارها فکر کنین که این چی داره واقعا؟ بخاطر همین میشه گفت سلیقه ایه.
ولی مثلا یه کتاب مثل گتسبی مگر اینکه موقع ترجمه و سانسورهای متن بخش زیادی از مطلبش رو از دست داده باشه وگرنه فکر نمیکنم از دید هیچ کس در حد رمان بزرگ قرن باشه.  
واقعا هم کلمه ی شاهکار تو نگاه اول برای جذب مشتری شاهکار میکنه:))
ممنون، از قبل بهتر شده؟:)
تشکر از حضورتون
سلام فرشته جان :)
چه قدر خوب .... اگر بشه انشالله تو این فرصت باقی مونده میخونمش 
ممنون از معرفی کتاب :)

+ ولی خدایی هیچ کتاب ترجمه شده ای رو هیچ وقت به اندازه آنی شرلی دوست نداشتم اگرچه برای نوجوانانه ولی من چهار بار خوندمش ( هفت جلد کتاب قطور
از زمانی که آنه متولد میشه تا زمانی که بچه هاش ازدواج میکنن ) خیلی عالیه خیلی :))
سلام عزیزم
خواهش میکنم:)
+ اووف ۷ جلد قطور؟ چون باید برای کنکور بخونم نمی تونم کتاب های قطور بخونم فقط اگه وقت کنم بین کتاب درسی هام کتاب های کم حجم برای تنوع بخونم، ولی حتما میذارم تو لیست:)
ممنون از معرفی عزیزم:)
تشکر از حضورت
ما که نخوندیم آثار تولستوی رو ولی حس خوبی داریم بهشون :)
چند جلده جنگ و صلح؟
من حس خوبی نداشتم ولی پیدا کردم:)
۲ جلد
ممنون از حضورتون
ممنون از معرفیتون :)
خواهش میکنم:)
ممنون از حضورتون
پیشنهاد من برای ادامه دادن در همین راستا، خوندن عقاید یک دلقک نوشته هانریش بل ه
اتفاقا تعریفش رو از دوستان شنیدم.
ممنون بابت معرفی، ان شاا... میخونمش:)
ممنون از حضورتون
:)
پستت مجدد بهم یادآور شد که اگه کتابی میخای بخونی, کاری میخای بکنی تا 1 مهر تمومش کن چون به احتمال 90 درصد یه تصمیم مهم رو بخوام عملی کنم و یه سال وقت هیچ کاری رو نداشته باشم.
کتاب خوب خوندن خیلی کیف میده. :)
اره متاسفانه من تا همین الان هم کلی نق خوردم که چرا درسهات رو شروع نمیکنی‌.
همین روزها ان شاا... باید شروع کنم:)
ان شاا... که موفق باشی عزیزم:)
خیلی زیاد خصوصا اگه باب میلت باشه:)
ممنون از حضورت
بینوایان خیلی بد بود؟
نه کتاب خوبی بود به نظرم ولی ترجمه اش بد بود که نتونستم بخونمش، ولی داستانش به نظرم جذابه، اخه نصف جلد اولش رو خوندم:)
ممنون از حضورت
پنجشنبه ۹ شهریور ۹۶ , ۲۰:۵۰ سیّد محمّد جعاوله
ممنونم.
خواهش میکنم:)
تشکر از حضورتون
جنگ و صلح از رمانهاییه ک معمولا کتاب خون ها ب مخاطباشون پیشنهاد میدن...

عجب پس به جمع کتابخونها خوش اومدم:))
البته من سالهاست کتاب خصوصا رمان میخونم ولی خارجی خیلی کم خوندم:)
ممنون از حضورتون
 ✅ 
:)
ممنون از حضورتون
مرسی از معرفی ...فرصت بشه حتما می خونم
خواهش میکنم:)
ان شاا...
ممنون از حضورت
سلام سالمی شما؟! :)
سلام
بله من که نه هرمزگانیم نه مدرسه ای:| 
اتفاق دیگه ای افتاده؟

نه همون تصادفه رو من امروز شنیدم یه لحظه گفتم نکنه خدای نکرده شما هم جزو نخبه های جنوب باشید :))
دانش اموزهای دختر هرمزگانی بودن که رفته بودن اردوی فرزانگان داراب فارس، نخبه نبودن که:|
خدا رحمتشون کنه.
ممنون از حضورت
اینم پیام خصوصیشه دوستان :

ادم بمیره بهتره تا بهش بگن خدا رو شکر نخبه نیستی:))) زدی آش و لاشم کردی خو:))
یاعلی
والا مگه دروغ میگم؟:))
البته اونا هرمزگانی بودن و من بوشهری هستم:)


ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan