هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


فاطمه فاطمه است

خواستم بگویم که فاطمه دختر خدیجه‌ی بزرگ است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر حسنین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه،این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.
فاطمه فاطمه است!
《فاطمه فاطمه است_ دکتر علی شریعتی》

پ‌ن۱: 
خوشی ز عمر ندیده، خدا نگهدارت
سنوبری که خمیده، خدا نگهدارت
قرار بعدی ما کربلا زمان غروب
کنار راس بریده، خدا نگهدارت
ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله علیها) تسلیت

پ‌ن‌۲: دیشب یه شب خیلی خوب بود،ایام فاطمیه، هوای بارونی، شهید گمنامی که مهمون شهرمون بود،اولین قرار وبلاگی؛ خواستم تا داغه بگم ولی در موردش یه پست مینویسم تا بماند یادگاری!

پ‌ن۳: عزا در عزاست این روزها،حادثه‌ی هواپیمای مسافربری یاسوج رو به همه خصوصا خانواده‌های عزیزشون تسلیت میگم!

تسلیت
تسلیت
سلام :)

خدا قوت

سلام بر حضرت مادر و بر شهیدانی که گمنامی شان را از مادر به ارث بردند ...

و تسلیت به ایران عزیز
سلام
ممنونم
تسلیت
خوش به حال شهرتون ...
خیلی وقت بود شهید نیورده بودن برامون ولی قراره حوزه‌ی علمیه‌ی بوشهر دفنشون کنند فقط اورده بودن تو شهر که مردم زیارت کنن:)
تشییع شهدا خیلی برام جذابیت داره
نمی دونم چرا...
واضحه چون دلتون پیش شهدا گیر کرده،همین:)
یا حضرت زهرا....
یا زهرا
کاش دعام می‌کردی...
از کجا میدونی نکردم؟
شریعتِ جان 3>
خدا رحمتشون کنه...
دکتر شریعتی یه انسان فوق العاده است:)
انشالا
کاش به غیرت مسولین بر بخوره و استعفا بدن

از زمین و هوا گرفته تا دریا و کوه و...همه برای ما حادثه سازند چون مسولین یا لیاقت ندارند یا غیرت
مگه تو این چندسال کسی استفعا کرد؟عرضه‌ی همین کارم ندارن.
شاید هم هر دو بی لیاقتانِ بی غیرت:(
کردی؟! *_*
برای همه دعا کردم:)
انقدر خلوت بود که کلی جای همتون خالی بود:)
امشب هم تهران دراویش علی اللهی لعنت الله علیها سه نفروشهید کردند
شهادت حضرت زهرا تسلیت
متاسفانه،خبرش رو شنیدم که سه نفر از مامورهای امنیتی گویا شهید شدن.
به شما هم.
تسلیت 

خوش به حال شهرتون و خوش به سعادتتون
 
خیلی ممنونم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan