جمعه ۸ تیر ۹۷
این روزها ذهنم به شکل ظالمانهای آشفته است!
استرس و ترس سلول به سلول تنم را تسخیر کردهاند، از طرفی امید در دلم زنده است(چون هنوز پاسخنامه نیامده!)و سعی میکنم تقویتش کنم و از طرف دیگر هم ترس نرسیدن کلافهام کرده،که هر چه تلاش میکنم متاسفانه تضعیف نمیشود؛ مدام از خودم میپرسم اگر نشد چه؟ اگر باز هم نشد چه؟یکسال دیگر...؟
راستش را بخواهید فکر میکنم خیلی کنکور را خوب ندادم، بعضی دروس از حد انتظارم پایینتر و بعضی بالاتر بود؛ آخ از دست دینی و زیست لعنتی که بیرحمانه دغدغهیشان ثانیههایم را سلاخی میکند، آخ از قلب و قفسهی سینهای که خدا میداند این چند هفتهی اخر چطور ویرانم کرد و کلیهای که یاری نکرد و دکتر لازم شد،این حجم از درد برای یک طفل زیاد نیست؟
حال مدام در ذهنم تکرار میشود اگر نشد چه؟ جواب بقیه را چه بدهم؟ و آخ از دست بقیهای که فکرشان، سئوالهایشان، امیدهایشان، متلکهایشان و ... دغدغهیست زجرآور که خواب را از چشمانم ربوده و شده راه هجوم وحشیانهی آن میگرن لعنتی که از ساعت نه و نیم صبح مدام شقیقههایم را فشرد و ساعت دو ظهر دیگر ضربهی آخر را زد و ضربه فنیام کرد!
و نگویم برایتان از دخترکان اعصاب خرد کنی که میلم به مشت زدن را چندین برابر میکردند،همانها که به محض پایان آزمون فریادهایشان که "وای خدایا خیلی آسون بود،زیستش آب خوردن بود،وای عالی بود و ..." روانیم کرد،درد شد،استرس شد،ترس شد،ترس شد،ترس شد... .
اکنون اما بعد از دو ساعت به زور خوابیدن،نشستهام به خورشید رنگ و رو رفتهی غروب نگاه میکنم و سعی میکنم فکرهای لعنتی را بگذارم برای بعد از نتایج، دغدغهی رسیدن یا نرسیدن را بگذارم برای بعد از نتایج و به لیست بالا و بلند کتابهایی که تمام ۸ماه گذشته اسامییشان را با ذوق و شوق جمعکردهام فکر کنم،حدود ۶۰ کتاب که مدتها منتظر زمانی برای مطالعهیشان بودم، فیلمهایی که دوست دارم زودتر مقابل چشمانم رژه بروند و احساسات و خاطرات خوبشان را برایم به یادگار بگذارند، پیادهرویهای صبحگاهی که طبق معمول با کوثر قرارشان را گذاشتهایم اما به وقوع پیوستنشان بعید است! و بقیهی برنامههایی که فکر میکردم بعد از کنکور با ذوق و آسایش به وقوع میپیوندند اما حالا ترسهای لعنتی از شوقشان کاسته.
+ دل ما همیشه شکسته است فرزند! اما امیدواری هیچگاه از جیب چپ پیراهنمان کم نشد. ( ناظم حکمت)
++ لیست کتابهام طولانیه و به نظرم تا مدتها نیازی به معرفی ندارم اما لیست فیلمهام خیلی طفلیه(؟) اگر میشناسید معرفی کنید :-)
+++ هر کس نجات سرباز رایان رو معرفی کنه به ۵۰ ضربه شلاق(مجازی) محکوم میشه :-))