چهارشنبه ۲ آبان ۹۷
احمد با ذوق و شوق از بیرون اومده و میگه:
_ باید بهم احترام بذارید، باید در مقابلم سر تعظیم فرود بیارید ای بازندگان!
_چی شده؟
_ همین الان عباس(شوهر خواهرم) زنگ زده میگه کهره دونهای چنده؟
_ امکان نداره، فاطمه الان اصلا سونوگرافی نداره، مسخرهات کردن دیوانه!
_ [میخنده] بخدا خودم ۶بار ازش پرسیدم، قَسَمش هم دادم گفت دختره!
زنگ زدم به فاطمه میگم این شایعات چیه راه انداختی؟ تو که سونوگرافی نداشتی الان؟ میخنده و میگه بخدا راست میگم، یه ازمایش ژنتیک داده بودم که فرستاده بودن خارج از کشور الان جوابش اومده، اونجا امکاناتشون پیشرفته است با توجه به خونش تشخیص دادن که دختره، وگرنه تا ۸ ماهگی سونوگرافی ندارم.
احمد با دمش گردو میشکنه ، بلند میخنده و میگه من که گفته بودم بهم ایمان بیارید، اخ عجب کهرهی شکم پری بخورم!
گفتم من این ننگ رو نمیپذیرم، تا وقتی که جواب سونوگرافی نیاد ما هیچی رو قبول نمیکنیم، و همزمان به این فکر کردم که کهره دونهای چنده و تقسیم بر ۷ نفری چقدر میشه؟! :))
+ ۷ نفر بخاطر یه بچهی اندازهی سیب زمینی، کهره به اون بزرگی رو به ۲ نفر باختیم.
عباس رفته کربلا میگم برو خودتو بنداز رو ضریح بگو یا پسرش کن یا خودت تو این گرونی یه کهره بده :))
++ فاطمه میگه به کسی که بهترین اسم دختر رو پیشنهاد بده جایزه میدم، هر چی اسم میگیم ابرو میندازه بالا، احمد میگه راحله، لبخند میزنه میگه اره قشنگه، چنان با غضب گفتم اسم بدتر سراغ ندارین؟ مگه قحط اسم اومده؟ که گفتن خب به اسم گفتن ادامه بدید :))
+++ من و فاطمه تو هر چی تفاهم نداشته باشیم تو اسم بچه تفاهم داریم، من ابوالفضل رو خیلی دوست داشتم فاطمه گذاشت ابوالفضل، گفتم پس من اگه یه روزی پسر داشتم اسمش رو میذارم مِهدی و اگه کسی بهش گفت مَهدی سرش رو با گیوتین قطع میکنم، عباس گفت اگه پسر باشه دوست دارم به نیت امام زمان بذارم مَهدی! گفتم اقا من میزنم تو کار اسامی غیر مذهبی تا از گزند شماها در امان باشه، برید هر چی میخواید بذارید :|
++++ بیاید اسم دختر پیشنهاد بدید، از این اسمهای عجیب و غریب هم نباشه لطفا :)