هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


بِلاگِردون اومده :)

تو روز قلم بِلاگِردون اومده که به قلم‌هامون یه جون دوباره بده؛ که دوباره شیشه‌های پنجره‌مون رو باز کنیم و هوای شاد بلاگستانمون رو، یه بلاگستان پر هیاهو و پر رونق رو استشمام کنیم :)
البته اگه شما هم بخواید، اگه همت کنید و کنار بلاگردونی‌ها و بلاگستان باشید، که نفس‌های بلاگستان بسته به بودن شماهاست :)
روزِ قلم به قلم تک‌تک کسایی که هنوز قلم به دست میگیرن و می‌نویسن تا دنیا جای بهتری باشه مبارک :)

مبارکمون باشه :))

ان‌شاءالله قدمش خیر باشه، رفته‌ها برگردن و مونده‌ها پررنگ‌تر بشن :)

پرتاب مشت‌ها در هوا*_*

*_*
پی‌پیپ هورا، پی‌پیپ هورا :دی

+ ۲۲ بهمنه مگه؟ :))

الان قراره توی بلاگردون چی بشه ؟!

قراره دور هم جمع بشیم، دوباره بنویسیم، رونق بدیم به بلاگستون تا دوباره به روزهای اوجش نزدیک بشه، رفته‌ها برگردن و جدیدها هم بیان، تا ان‌شاءالله همیشه کلی ستاره‌ی روشن قشنگ تو پنل‌هامون ببینیم و کیف کنیم :)

عجیب قریبههه

آره عجیب قریبه :)
عجیب اما نزدیک بهمون :)
يكشنبه ۱۵ تیر ۹۹ , ۰۱:۴۸ جواد انبارداران

پنجاهمین لایکش برا من بود

فقط یک سوال: عرفان مثل مرتضی‌ پاشایی هنوز ازش آثار بیرون میاد؟

من یادم نیست چندمی بودم :))
ولی امیدوارم قدم‌هاش موثر باشه :)

قالب‌های عرفان منظورتونه؟ نه ، کد یه قالب که شکل کلیش مناسبه رو بر میدارن و قسمت‌های مختلفش رو تغییر میدن میشه قالب جدید :)
يكشنبه ۱۵ تیر ۹۹ , ۱۲:۰۸ مترسک ‌‌‌‌‌

بلاگردون خوش اومده 😊

و ایضا مترسک هم خوش اومده :)
صدام گرفته نمیتونم کِل بزنم، با دست زدن همراهی میکنم :))
يكشنبه ۱۵ تیر ۹۹ , ۱۲:۴۰ مترسک ‌‌‌‌‌

مرسی 😂

خواهش میکنم :دی

راستش من امسال فهمیدم که همچین روزی رو داریم

ولی خیلی خوشحالم 

خیلی خیلی

:)
خدا رو شکر پس که خوشحالی :*

ایده ی خیلی خوبه

همیشه دوست داشتم بلاگرها دور هم باشن و به نظرم خوب میشه ان شالله

ان‌شاءالله که بگیره و تاثیرات مثبتی بذاره :)

واقعا حس میکنم بلاگستان خیلی به این ایده نیاز داشت.مرسی واقعا

 

+اقا من داشتم کامنتارو میخوندم، یکی در مورد عرفان صحبت کرده بود و با پاشایی مقایسه اش کرده بود.واسم سوال شد ک واقعا سر عرفان چه بلایی اومد؟

دست بچه‌های بلاگردون و تمام اون بلاگرهایی که هنوز چراغ وبشون رو روشن میکنن درد نکنه :)

+والا منم ازش هیچ خبری ندارم، ولی خب هنوز هم خیلی ها از قالب‌هاش یا با کمی تغییر توی ظاهرش استفاده میکنن، از جمله خودم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan