شنبه ۱۹ تیر ۹۵
روز عید فطر خواهرم اومد خونه.من از همون اول صبح گفتم عصر ویژه برنامه ی ماه عسله و من با کسی کاری ندارم کسی هم کاری به من نداشته باشه که من میخوام برنامه رو ببینم.
عصر شد خواهرم رو گوشیم پیام داده :
-بلند شو بریم بازار
- زندگی را دوست دارم ماه عسل را بیشتر
-انقدر ماه عسل دیدی چی گیرت اومد بلند شو بریما.
-نمیشه میخوام اخرین برنامه رو ببینم.
-باشه پس نگاه ماه عسلت کن.
-باشه عزیزم ؛ حتما!
شب شد اومدم شام بخورم گفت :
- ماه عسل رو دیدی؟
-اره ؛ فردا صبح بریم بازار؟
- نه؛ با احسان علیخانی برو
بی خیال شدم گفتم صبح بلند میشیم میریم صبح گفتم گفت نه دوباره عصر گفتم گفت با احسان علیخانی برو
شب میخواست با دوستاش بره رستوران گفتم بیا و خواهر کوچکت رو هم ببر حوصله اش سر رفته گفت با علیخانی برو هوات عوض شه.
یعنی انقدر عصبانی شدم گفتم برو بابا کشتیم دو روزه خب میخواستم ببینم اخرین قسمت رو اصلا روز بعد کنکور با دوستام میرم رستوران.گفت: به سلامتی خوش بگذره.
روز جمعه هم که فقط عصر بازار بازه گفتم شنبه میخوای بری بیا یه کنار دریایی یا بازاری بریم تو دلمه که باهات نیومدم گفت عمرا.
اخر هم نرفتیم و امروز صبح بلند که شدم رفته بود.
حالا من موندم بین دو انتخاب که با دوستام برم بیرون یا احسان علیخانی؟ :)