هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


:))

سلام

من همچنان میرم و برمیگردم:))

تا اومدم از اتفاقات این مدت و روزهای سپری شده بنویسم نت به دیار حق شتافت:)

و این چنین شد که حالا که نت وصل شده دیگه از 2/5 ماه گذشته نمیگم...همین بس که از سیل اتفاقات خوب و بد اون روزها الحمدالله سالم گذشتم:)

روزها در حال تحصیل علم(به نیت کنکور:) ) هستم و شبها همچون میتی بی دست و پا سر بر بالین ! میگذارم( البته قبلش یه کم به نت هم سر میزنم:))  )...باشد که باری تعالی بپذیرد و ما را از پل صراط کنکور به سلامت عبور دهد.:)

پ ن : ایام فاطمیه رو تسلیت میگم.

سلام
حرف از نت نزنین که من ازش بیشتر بدم میاد. اونقدر که قطع و وصل میشه!
خوش اومدین

ایشالله موفق باشید. یا حق
سلام
اره همه شاکین ازش:)
ممنونم
تشکر از حضورتون
سلام! :)
سلام:))
  انشاءالله با  سلامتی از این اولین صراط با موفقیت 
عبور خواهید کرد ..
ان شاا... خدا ازتون بشنوه:)
ممنونم
تشکر از حضورتون
ایشالله موفق باشید

ممنونم
تشکر از حضورتون
سلـام :)

سرتون گیج نمیره هی میرید و برمیگردید؟!

روحش شاد.. و یادش گرامی
نت رو میگم!

ایشالا ک بهترین نتیجه رو میگیرین تو کنکور...
سلام
چاره چیه؟میخواید برم دیگه نیام؟:)))
خخخخ
ان شاا...
ممنون از حضورتون
سلام :)
سلام:)
ممنون از حضورتون
سلام به روی ماهت
پس کنکوری شدی که پیدات نیست!
ایشالا موفق میشی :)
سلام عزیزم
کنکوری بودم حال خوندن نداشتم.(پشت کنکوریم)
ممنونم:)
تشکر از حضورت
هییییییییی امانننننننننن ازاین نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت...
ایشالله بهترین نتیجه روتوکنکورمیاری
واقعا امان
ان شااا...:)
تشکر از حضورتون
سلام
ان شاالله که به راحتی از این پل بگذرید و بهترین نتیجه رو بگیرید.
سلام
ان شاا... که همین طور بشه:)
ممنون از حضورتون
جمعه ۲۹ بهمن ۹۵ , ۱۵:۱۲ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
خوب تلاش کن که ان شاالله خوب نتیجه بگیری:)
ان شاا...:)
ممنون از حضورتون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan