هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


گرمای توسون و بستنی یخی:)


خاطرات کودکی زیباترند

یادگاران کهن مانا ترند...

پ ن : گرموُی توسون و بسنی یخی اوف که چقه ایچسبی :)))

( گرمای تابستان و بستنی یخی اخ که چقدر می چسبید:)) )


آخی..
یادش بخیر..
:((((

عاشق این بودم مربای شربت رو با آب حل کنیم بزاریم یخ ببنده.. مخصوصا کمی غلیظ باشه.. بعد بخوریم.. واقعا چه خوشیایی رو از دست دادیم.. :'(
:(
اره اونم تو دل گرما و شرجی تابستون.
هعی یادش بخیر:)
ممنون از حضورتون
مربای شربت :)))
چی گفتم !!!
اتفاقا داشتم فکر میکردم چیه:)))

نوش جان!
سن ما که به این چیزا قد نمیده! :)
ممنون:)
یعنی فقط من پیر شدم ماشالا همه خوب موندید:)))
ممنون از حضورتون
عجیب هوس کردم، عجیـــب! ^_^
یه شربت بزار تو لیوان یخ بزنه یه چوب هم بزار توش:)
ممنون از حضورت
چقدر جالبن بستنی های تو عکس...:)
شما هم درست میکنید از این بستنیا؟ ^-^ لیوانای مخصوص دارن یا همون لیوانای یخ هستن؟؟

یادش بخیر....
:)
درست می کردیم بچگی هامون:) لیوان های کوچیک آهنی هستن معمولا ولی میشه از لیوان های یخی معمولی هم استفاده کرد(لیوان های یخی بزرگترن)
:)
ممنون از حضورتون
نوش جونت

ممنون:)
من از بستنیای بچگیم کیم های دایتی و پاک رو به خاطر دارم!همین!
ما هوامون داغ مجبوریم خونگی هم داشته باشیم:)
همونا هم خوبه:))
ممنون از حضورت
من انقدر بستنی میخورم که حتی زمستون ها...

بستنی سنتی حبیب کچل سه راه باقر آباد و اکبر مشتی زیر پل ری

به به...
اصلا بستنی تو زمستون کیفش بیشتره:)
:)
ممنون از حضورتون
بستنی این دوتا جایی که گفتم را اگر نخوردید حتما امتحان کنید.

ضرر نمیکنید.
تهران؟ هرگاه گذرم تهران خورد حتما ان شاا...:)
ممنون از حضورتون
بله تهران. ایشالا
:)
ممنون از حضورتون
من هنوز یه مغازه میشناسم خودش اسکمو درست میکنه میفروشه
من ازش گرفتم 
خییییییییییلیییییییییییی چسبید 👌😂

جدی؟
کجاست؟چه استانی؟
من لیوان هاشو گم کردم وگرنه درست میکردم:))
نوش جانتون:)
تشکر از حضورتون
یعنی می چسبه ها

چه عکسایی
به به
خیلی:) اونم تو گرمای جنوب:))
:)
تشکر از حضورتون
آره جدی 
استان تهران 
شهریار 
چه خوب:)
گذرم بخوره حتما یه سر میزنم ان شاا...:)
چرا همه ی ملت تهرانی هستن؟:)))
ممنون از حضورتون
نوش جون:)
ممنون:)
تشکر از حضورتون
ما هنوز چسبیدیم به بخاری:دی
اقاگل با سرماتون کلاس میزاری؟:)))
ما هم چسبیدیم به کولر:) اصلا بستنی تو سرما یه مزه ی دیگه داره:)
ممنون از حضورتون
نمیدونم چی هست ولی خوشمزه به نظر میاد D: 
+بستنی هم گرون شده ها!!!
شربت میریزید تو لیوان تا یخ بزنه یه تکه چوب هم میزارید توش:)
همه چی گرون شده بستنی هم روش:))
ممنون از حضورتون
مام شربت میریختیم تو لیوان یخ شه ولی از این ظرفا نداشتیم :)
یادش بخیر ...
ولی ما دقیقا عین همین ظرفا داشتیم تازه توش چوب هم میزاشتیم عین همین عکسه:)
ممنون از حضورت
همه تهرانی نیستن 
بلکه یه بار رفتن تهران بستنی خوردن اومدن پُزش رو بِدن
بنده خودم شخصا مال دو تا استان هستم
یکی قزوین و یکی ارومیه
خودم قزوینی ام و والدین ارومیه
بقیه هم مال اطراف هستن شک نکن.ههههههه
الان تهرانی بودن پز داره؟؟؟!!! پز چی دقیقا؟؟
اینطوری قضاوت نکنید دوست عزیز:)
چه خوب:)
خب اطرافش هم جز استان تهران محسوب میشه دیگه:)
تشکر از حضورتون
یادش بخیر
آلاسکا آلبالو😋😋😊
:)
:)
ممنون از حضورت
کجایی هستی؟؟؟چه لهجه زیبایی داری😍😍
گناوه ای(استان بوشهر) 
نظر لطفته عزیزم:)
ممنون از حضورت
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan