پنجشنبه ۱۸ خرداد ۹۶
دیروز چهارشنبه ای تیره برای ایران بود ، چهارشنبه ای تلخ که خطر را اینبار درون مرزهای میهنمان حس کردیم و با شهادت تعدادی از فرزندان پاک میهنمان اتش گرفتیم.
اما فارغ از همه ی اینها گاهی نیز تعجب کردیم ،
اول:از وقت ناشناس بودن عده ای دهانمان از تعجب باز ماند؛ دیروز وقتی قلب پایتخت و به دنبال آن قلب یک ملت لرزید، عده ای عرصه را مناسب برای تاخت و تازهای سیاسی دیدند و در فضای مجازی و حقیقی با تمام توان کوبیدند تا مبادا از فرصت به دست آمده بی بهره بمانند.
به شخصه فکر نمی کنم در فضای اطرافم هیچ کس به اندازه ی خود من از رای اوردن مجدد آقای پرزیدنت ناراحت شده باشد و تا چند روز تمام فضاهای سیاسی اطراف را بر خود حرام کرده باشد ؛ اما این هرگز دلیل موجهی برای ندانم کاری عده ای خاص که به قطع پای منافعشان در میان است و عده ای دیگر که ندانسته از آنها تبعیت میکنند نیست.
قرار نیست از اتفاقات دیروز گذشت ،یا وعده ها و حرفها و متلک های انتخاباتی را فراموش کرد و توضیح نخواست ، اما قرار بود وقت شناس باشیم.
دشمن دیروز نه تنها قلب پایتخت که قلب اتحاد را نشانه گرفته بود و پشت درهای کشور منتظر کوچکترین تفرقه ای ایستاده تا با تمام توان یورش ببرد و خاکمان را لگدکوب قدم های نجسش کند،برای دشمنان ما سبز و سفید و بنفش و قرمز یا بی رنگی تفاوتی ندارد برای او همه ی ما ایرانی هستیم و سزاوار نابودی ،حال خود ما تبر به دست بر ریشه ی خود بکوبیم تا مبادا فرصت متلک پرانی هایمان سوخته باشد؟
تفاوت و تضاد فکری و نارضایتی و ... در کشور ما بیداد میکند اما همه ی ما اعضای یک خانواده ایم؛ پدرمان دین و مادرمان وطن است ؛ وقتی حرف از وطن و ناموس باشد همه ما یکی هستیم.
دوم: آنان که تا دیروز در هیچ فرصتی از توهین و تهمت و تمسخر مدافعین حرم و سپاه و نیروهای امنیتی کوتاهی نکرده بودند دیروز وقتی خطر را با گوشت و پوستشان حس کردند ورق تفکراتشان چرخید ، لامپ روشنفکریشان خاموش شد و معتقد شدند خطر باید در پشت مرزها نابود شود ! دیروز برای اولین بار متوجه ارتباط سوریه و عراق با ایران شدند و فریاد صلح طلبانه یشان مبنی بر قطع حمایت ایران از تروریست هایی نظیر سوریه و عراق و حزب الله (!) قطع شد و ما به عینه معنی عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد را دیدیم.
اما فارغ از همه ی اینها گاهی نیز تعجب کردیم ،
اول:از وقت ناشناس بودن عده ای دهانمان از تعجب باز ماند؛ دیروز وقتی قلب پایتخت و به دنبال آن قلب یک ملت لرزید، عده ای عرصه را مناسب برای تاخت و تازهای سیاسی دیدند و در فضای مجازی و حقیقی با تمام توان کوبیدند تا مبادا از فرصت به دست آمده بی بهره بمانند.
به شخصه فکر نمی کنم در فضای اطرافم هیچ کس به اندازه ی خود من از رای اوردن مجدد آقای پرزیدنت ناراحت شده باشد و تا چند روز تمام فضاهای سیاسی اطراف را بر خود حرام کرده باشد ؛ اما این هرگز دلیل موجهی برای ندانم کاری عده ای خاص که به قطع پای منافعشان در میان است و عده ای دیگر که ندانسته از آنها تبعیت میکنند نیست.
قرار نیست از اتفاقات دیروز گذشت ،یا وعده ها و حرفها و متلک های انتخاباتی را فراموش کرد و توضیح نخواست ، اما قرار بود وقت شناس باشیم.
دشمن دیروز نه تنها قلب پایتخت که قلب اتحاد را نشانه گرفته بود و پشت درهای کشور منتظر کوچکترین تفرقه ای ایستاده تا با تمام توان یورش ببرد و خاکمان را لگدکوب قدم های نجسش کند،برای دشمنان ما سبز و سفید و بنفش و قرمز یا بی رنگی تفاوتی ندارد برای او همه ی ما ایرانی هستیم و سزاوار نابودی ،حال خود ما تبر به دست بر ریشه ی خود بکوبیم تا مبادا فرصت متلک پرانی هایمان سوخته باشد؟
تفاوت و تضاد فکری و نارضایتی و ... در کشور ما بیداد میکند اما همه ی ما اعضای یک خانواده ایم؛ پدرمان دین و مادرمان وطن است ؛ وقتی حرف از وطن و ناموس باشد همه ما یکی هستیم.
دوم: آنان که تا دیروز در هیچ فرصتی از توهین و تهمت و تمسخر مدافعین حرم و سپاه و نیروهای امنیتی کوتاهی نکرده بودند دیروز وقتی خطر را با گوشت و پوستشان حس کردند ورق تفکراتشان چرخید ، لامپ روشنفکریشان خاموش شد و معتقد شدند خطر باید در پشت مرزها نابود شود ! دیروز برای اولین بار متوجه ارتباط سوریه و عراق با ایران شدند و فریاد صلح طلبانه یشان مبنی بر قطع حمایت ایران از تروریست هایی نظیر سوریه و عراق و حزب الله (!) قطع شد و ما به عینه معنی عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد را دیدیم.
+ دیروز یکی از تروریست ها گفته بود : آمدیم که بمانیم!
عراقی ها هم در خرمشهر نوشته بودند :" آمدیم که بمانیم!" شهید بهروز مرادی بعد از آزادی خرمشهر زیرش نوشت :" آمدیم نبودید"!
عراقی ها هم در خرمشهر نوشته بودند :" آمدیم که بمانیم!" شهید بهروز مرادی بعد از آزادی خرمشهر زیرش نوشت :" آمدیم نبودید"!