هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


کویر سرد و بی حاصل

جلوی کولر دراز کشیده ام ، نوک انگشتان و بینی ام یخ بسته و از شدت سرما به خودم میلرزم ولی حاضر نیستم حتی کمی جا به جا شوم،انگار میخواهم سرما را ذخیره کنم برای زمانی که بیرون از خانه شرجی و گرما به تنم هجوم می آورد،اما قدم که از اتاق بیرون میگذارم مثل کسی که مشتش را برای ذخیره پر از آب کرده باشد ،گرما و عرق تصورم را نقش بر آب میکند. چیزی در ذهنم جرقه میخورد :

{الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا} (۱۰۳-کهف)

نکند هر چه کاشته ام به امید درو آفتِ دنیا برداشته باشد و آنجا عاقبت با زمینی بی حاصل رو به رو شوم ؟؟

چهارشنبه ۱۸ مرداد ۹۶ , ۱۸:۴۱ میرزا ژوزف پولیتـزِر
داستان این تکه سنگ و ردی که به جا گذاشته میدونی چیه؟ حتما میدونی... عکس خوبی گذاشتی که بی ربط نیست به مطلبت... 
نه متاسفانه نمی دونم:) برای اینکه راه رو گم نکنن نیست؟
ممنون:)
تشکر از حضورتون
این پست در کانال تلگرامی بلاگرها منتشر شد
https://t.me/blogerha
ممنونم لطف کردید:)
تشکر از حضورتون
بسیار عالی

خیلی پسندیدم

احسنت
ممنونم
خیلی لطف دارید:)
ممنون از حضورتون
چهارشنبه ۱۸ مرداد ۹۶ , ۱۹:۱۴ سیّد محمّد جعاوله
متشکرم.
خواهش میکنم:)
تشکر از حضورتون
خیلی قشنگ بود فرشته جون
خیلی لطف داری عزیزم:)
ممنون از حضورت
بسی زیبا
بسی لطف دارید:)
ممنون از حضورتون
سلام
زیبا بود
سلام 
لطف دارید
ممنون از حضورتون
:) 
خیلی یهویی متحول شدم .. 

خیلیامون دلمون خوشه بنده بهتر از ما وجود نداره و خیلی ذخیره داریم برا خودمون ... 
بیشتر از همه هم من :) چه خوش خیال .. 

امروز هی پشت سر هم دارم متحول می شم خدا به خیر بگذرونه ...

ممنون بابت پست :)
خدا کنه تحول خوب باشه:)
بله متاسفانه و از قضا بدترمون شاید وجود نداره،خودمو عرض میکنم البته:)
خدا کنه تحول خوب و دائمی باشه:)
خواهش میکنم:)
ممنون از حضورتون
عالی بود.
لطف دارید:)
ممنون از حضورتون
عالییییییی
مرسی
قربانت:)
ممنون از حضورت
خیلی عالی بود 
هم متنش هم عکسی که متناسب باهاش انتخاب کردی :)
خیلی لطف داری:)
ممنون از حضورت عزیزم
 این آیه در مورد بسیاری از افراد بشر صدق میکند..
 بسیار با ارزش است این پست 
بله راجع به خیلی ها.
لطف دارید:)
ممنون از حضورتون
از چی به چی رسیدی... اینو میگن یه دل پاک.
نه اینو بهش میگن اتفاق؛اتفاقی اومد تو ذهنم، همین:)
ممنون از حضورت
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan