هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


یادگاری

دو،سه روز پیش (تقریبا دو ماه پیش) برای خرید هدیه با دوستم به بازار رفتیم ،روی ساعد دست یکی از فروشنده ها خالکوبی بزرگی بود که هر چه تلاش کردم نتوانستم بفهمم دقیقا نقش چیست.

امروز داشتم فکر می کردم، دیدم بعضی حرف ها،خاطره ها،نگاه ها هم مثل خالکوبی شکل و شمایلشان به دلت میماند!

 بعضی هایشان مثل خالکوبی های دائمی روی دلت دائمی میشوند و بعضی ها هم مثل تاتوِ موقت بعد از مدتی پاک میشوند، بعضی ها را هم سعی میکنی که پاک کنی شاید چون میخواهی فضای کافی برای باقی نقش و نگارها داشته باشی!

اما میدانید خالکوبی را وقتی پاک کنی هر چقدر هم که تلاش کنی باز هم اثرش میماند و جایش مثل روز اول تمیز و یکدست نمیشود!

نعم؛ حرف حساب نظر نداره.
نظر شما هم جواب نداره:))
ممنون از حضورتون
انگار بعضی ها نمیدانند میخواهیم با همان دل یک عمر زندگی کنیم 
چرا بی توجه میشکنند ...
بیگانه اگر میشکند حرفی نیست
از دوست بپرسید چرا میشکند؟
ممنون از حضورتون
يكشنبه ۱۶ مهر ۹۶ , ۰۸:۳۰ مریــــ ـــــم
بعضی چیزها موندگارن موندگار موندگار...
اره خیلی هم بد میمونن.
ممنون از حضورت
رد انگشت های ما بر قلب هایی که لمسشان کردیم، هرگز پاک نخواهد شد
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم میشود از لکه ی انگشت دروغ

ممنون از حضورتون
به نکته ظریفی اشاره کردی :)
:)
ممنون از حضورت عزیزم
با اسیده نمیره؟
اسیده یعنی همون اسید؟:)
چرا اگه اسید بریزی میره، منتهی کل بدنت هم باهاش میره:))
ممنون از حضورتون:)

ممنون و مرض!
مرض و ...:/
خب چیه این هی هر بار کپی میکنی واسه ملت1؟
ای بابا اینو که نگیم یاعلی هم که نگیم پس چی بگیم؟ 
چی خوشتون میاد تا همونو بگم؟
ببین هر کامنتی جواب متناسبش چیه همون رو بنویس نه اینکه یه کلمه رو برای همه!
اونو که جواب میدم ، بده از حضورتون هم تشکر میکنم؟
از این به بعد از شما تشکر نمیکنم، خوبه؟:))
آره ممنون :)
خواهش میکنم:)
ممنون از حضورتون:)))
هرچیزی چاره ای داره جز مرگ :) حتی خالکوبی های دائمی قلب ...
مثلا الزایمر یا از دست دادن حافظه؟
آلزایمر ؟! :))
کندر بجو خوب میشه :))
گفتم که هر چیزی چاره ای داره


ولی جدا از شوخی :)
آلزایمر لازم نیست ، گاهی یه دل بستگی ،  همه چیزو برات بیش از انداره کوچیک می کنه ...
بعضی دلبستگی ها تا عمق جون ادم نفوذ داره نمیشه فراموششون کرد الا با مرگ.
بعضی چیزها رو ما بزرگ میکنیم و بعضی چیزها خودشون ذاتا بزرگن.
:)
بستگی به دلبستگی به محبوبت داره و ...
ارزش محبوب دلت ...

اگه محبوب دل ، ارزششو داشته باشه ، پسرتو به قربانگاه می بری تا خودت سر ببری ...
پسری که تنها دار و ندارت از زندگیه ، تنها ثمره عمرته ...

یا نه بیشتر !
اگه محبوبت ارزششو داشته باشه ، تموم زندگیتو و عزیزانتو به خاطرش قربانی می کنی و ناموستو تو خطر اسارت می ندازی ...
به خاطر محبوبت ...

دل می کنی :)
هرچی هم که دلبستگیت عمیق باشه ...
بعضی وقتا دنیا بیش از حد کوچیک میشه ....
اونایی که شما مثال زدید یکیش پیامبره یکیش امام معصوم.
ما آدمها کوچیک تر از این حرفهاییم، دل کندن خیلی سخته، خیلی.
 
شاید این مثال ها مبالغه به نظر بیان !
یه مثال امروزی تر ...

اگه بخوای ، دل می کنی از دختر سه سالت ، میری کیلومتر ها اون طرف تر از مرز های کشورت ...
می جنگی !
و حالت خوشه ...
اینی که دارید میگید معامله با خداست؛ یه نوع دلکندن  و به معشوق رسیدن.
اینی که من میگیم جای زخم ادمهاست، قرار نیست بمیری، قرار نیست حافظه ات رو از دست بدی قراره یه عمر زندگی کنی،چشم‌ تو چشم بشی،هر چیزی هر حرفی تو رو یاد خاطراتت میندازه؛ ادم وقتی قراره دل بکنه ممکنه بتونه این یادگاری ها رو فراموش کنه ولی وقتی قراره ادامه بدی نمیشه، بیخیال هم که باشی بازم اون ته ته های دلت شکستگی ها و زخم ها هست و حسش میکنی.
:)
 درد زخم آدم ها چیزیه که همگی کم و بیش تجربش کردیم ...
 ولی
تنها چیزی که التیامش میده ، حس محبت واقعیه ...
حس دوست داشتن و دوست داشته شدن ...
اونم از طرف قدرتمند ترین محبوب دنیا ....

حرفام شبیه شعاره ، ولی تجربس ...
آدما بخوای نخوای یه روز زخمیت می کنن !
و
تنهایی نمیشه دووم آورد ...
برا همینه ، رفیق من لا رفیق له ...
همین که بعد از بعضی زخم ها زنده میمونیم خودش لطف خداست وگرنه گاهی از توان ماها خارجه واقعا.

من از آدمایی که خالکوبی دارن میترسم. :(
اره خب یه مقداری ترسناکن ولی گاهی آدمهای خیلی خوبی هستن، ولی خب یه جورین دیگه:)
من به داداشم میگم میخوام اسممو روی دستم خالکوبی کنم میگه فقط همینت مونده:))
واقعا فقط همینت مونده :|
چشم غروه میرود و تهدید به کتک زدن میکند. :))
جدی دوست دارما ولی حیف دو دلم:)) 
دلت میاد؟ خیلی خوشکل میشه ها:))
صبر کن حساب اون یکی دلتم من باید برسم. :))
شایدم اومد. :))
:)) 
بی رحم شدیا!:))
من بچه بودم مامانم وقتی ادبم میکرد میگفت:
بچه ام عزیزمه، تربیتش عزیزتر :)
چه مامان باحالی:))
حالا اگه خالکوبی کردم عکسش رو میذارم برات ببینی:))
دیوووووونه :))
:))
البته باید وصیت کنم داداشم براتون بذاره چون زنده ام نمیذاره:)))
خاطره ها خیلی خوبن یه وقتا میشه همه دلخوشی ادم واسه زندگی!
اره تاثیر مثبت دارن ولی ذات خاطره ها تلخه، یا خودشون شیرینن و حالا که فکر میکنی گذشته ناراحتت میکنه یا اینکه تلخن و دیگه کلا نور علی نوره
يكشنبه ۱۶ مهر ۹۶ , ۲۲:۴۱ پیمان محمدی فرد
متن خوب بود.
حقیقت همینه.
(اللهم عجل لولیک الفرج)
ممنون، خوب خوندید:)
آمین
ممنون از حضورتون
دوشنبه ۱۷ مهر ۹۶ , ۱۵:۵۷ دلنوشته های یک اردیبهشتی
باید مراقب حرف زدنمون باشیم!!!
ما را هم دنبال کنید!!
باید مراقب همه ی اعمالمون باشیم ولی حیف که نیستیم:(
بله:)
تشکر از حضورتون
خیلی موافقم ...جای یک سری زخم ها هرگز نمیره مخصوصا اگر به قلب و روح آدم
وارد بشه :)
یا علی :)))))))) عاشق این یا علی گفتنتم :))
اره درد ها و سختی های روحی خیلی بدتر از مشکلات فیزیکه.جسمی رو میشه با قرص مسکن اروم کرد ولی دردهای روحی...
علی یارت عزیزم:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan