هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


ماجراهای من و مادر(۱)

داشتم در آشپزخانه به دنبال ماهیتابه میگشتم، هر چه گشتم پیدایش نکردم، به مادرم گفتم: 
_ مانی ماهیتابه کجایه؟
_همونجو(همان جا) تو کابینتِ زیرِ ظرفشویی بی خو
_ نیسیش خو
_[همان طور که بلند میشد تا به آشپزخانه بیاید] هاسِی بُنگِت ایده خو، فرشته هووی! (دارد صدایت میزند که فرشته هووی)
آمد و درِ کابینت را باز کرد، هر چه نگاه میکرد خبری از ماهیتابه نبود!
_نیسیش خو، کجا رفته؟
_نیفهمم والا همی الان هاسِی بُنگُم ایدا خو؛ فرشته هووی!( نمیدونم والا همین الان داشت صدام میکرد که فرشته هووی)
یکدفعه برگشت و نگاهی به من کرد:
_ای کارِ دنیا، ایسو واییده که تو مونه مسخره ایکُنی نه؟(ای کارِ دنیا، حالا شده که تو منو مسخره میکنی نه؟)
_[همانطور که قهقهه میزدم] مو کی مسخره ات کِردُم؟ خوت ایگی هاسِی بُنگِت ایده خو!(خودت میگی که داره صدات میکنه)
_ای دنیا...ای دنیا؛ ای هم بچه!
پ ن: مادرم اگه بدونه که من اینا رو مینویسم پوست سرم رو میکنه:)))
چهارشنبه ۱۹ مهر ۹۶ , ۱۷:۲۹ دُچــــار ــــار
الان چی شد؟

ماهیتابه رو خوندم یاد یکی از بلاگرها افتادم :)
قرار بود چیزی بشه مگه؟:)
خب؟!
بعد نیسیتیش دیگ نفهمیدم چی شد :|
نیسیتیش نه نیسیش یعنی نیستش:)
اشکال نداره شاید من بد نوشتم:)
نه بد ننوشتین 
اصطلاحاتتون درگیرم کرده :/ 
ترجمه اش رو گذاشته ام که:)
اشیاء بنگ میدن مگه؟ :) بسی روح مون شاد شد از این مکالمه.
چند وقت پیش یه آهنگی گوش میدادم یه بیتش بود کلی ذهنم رو درگیر کرد تا فهمیدم چی میگه. الان باز یادم نیست چی بود اصلا : | خدایا چیه این درد پیری؟ :)
مادر من عادت داره هرگاه من چیزی رو نمی بینم یا حواسم‌نیست میگه: هاسی بُنگِت ایده خو:))
خدا رو شکر همیشه شاد باشید:)
لری بود یا بوشهری؟ من معنی خیلی از آهنگ های لری رو نمی فهمم گاهی ممکنه تو یه بیت فقط یه کلمه رو متوجه بشم:)
پیریه و هزار دردسر:)
من با لهجه خوندم فکم درد گرفت :))
ای کار دنیا ایسو وییده که تو مانیت رو مسخره ایکنی نه؟؟ :))
خسته نباشی پهلوون:))
درستش اینه:
ای کار دنیا، ایسو واییده که تو مانیته مسخره ایکنی،نه؟:))
استعدادت هم خوبه ها:)

لهجه لری بود؟
خیلی قشنگ بود :)
به لری(بختیاری) شباهت زیادی داره ولی خب گناوه ایه:))
قشنگ خوندید:)
سلامت باشی :))
اصلا استعداد و در کنارش تلاشم ستودنیه :)
:))
واقعا قابل تحسینه:))
پس لازم شد نقش سرویس جاسوسی رو بازی کنم :))
بدون شک امشب پوست سرتون کنده شده....
باشد که عبرتی باشد برای آیندگان :))
باشه برید اگه تونستید بهش بگید:))
این آیندگان فکر نکنم اهل عبرت باشن:))
بوشهری بود. از این هم استانی تون. شریفیان.
اهان ،میشناسمش:)
حکم اعدام رو میگیرم :)) 
تخفیف نمیخواین؟
ما کار خودمونو میکنیم، عبرت گرفتن چه بهتر، نگرفتن به .... :)))
چرا مگه مشکلی با من دارید؟:))
الان ۴ روزه داداشم اسباب کشی کرده مادرم یه ریز داره گریه میکنه بعد انتظار دارید منو بکشه؟ الان در موقعیتیم که کسی خیلی دلش نمیاد چیزی بهم بگه،چون دلشون برای بقیه تنگ شده:(
:)))
نه من فقط دارم کارمو میکنم خب 
ای بابا
ایشالله تنش سلامت باشه. مگه نزدیک نیستن؟ 


حالا بعد از اینکه دلتنگی ها بر طرف شد میگم. اشکال نداره
:))
یه جوری میگید انگار جاسوس ام.ای.سیکس.:))
والا حدود ۲۰ دقیقه راهه(پیاده)،هر روز و شب هم میاد برادر زاده ام رو میاره(اخه خونه ی خودشون نمیمونه:)) ) ولی بازم همش گرفتار گریه است جوری که اشک هممون رو در میاره.همین نیم ساعت پیش هم داشت گریه میکرد.
پس حالا حالا ها منتظر باشید:/

چهارشنبه ۱۹ مهر ۹۶ , ۱۹:۵۷ آزمون نظام مهندسی
خیلی زیبا بود 
تشکر از حضورتون
سلام
خیلی خوب بود. از خوندن متن لهجه دار لذت بردم واقعا.
:)
سلام:)
خدا رو شکر:)
ممنون از حضورت
تازه فهمیدم چرا انقدر از زبانتون خوشم اومده :)))))
در جواب به کامنت آقای میثم گفتی که لهجه گناوه ای شبیه بختیاریه :) منم اصالتا بختاریو دیگه خودت میدونی :)) خیلی لهجه شیرینی دارید ^___^

اِ بختیاری هستی؟ چه خوب:)
ممنون، اره واقعا شیرینه:)
آره بابام بختیارین :) اما خودم تهران به دنیا اومدم :)
چه جالب، بختیاری هم بلدی؟
جالب بود.
(اللهم عجل لولیک الفرج)
:)
آمین
ممنون از حضورتون
کم کم دارم مسلط به لهجتون میشم!!!

خیلی عالی و شیرین میشع نوشته هاتون با لهجه
خیلی هم خوب:)
ممنونم لطف دارید:)
تشکر از حضورتون
پنجشنبه ۲۰ مهر ۹۶ , ۱۱:۰۵ آقای دیوار نویس
ما که نفهمیدیم جز اینکه دنبال ماهیتابه بودید و اگه مامانتون بفهمه اینا رو نوشتید پوستتون رو میکنه :))
ترجمه داشت که؟!
اشکال نداره سخت نگیرید:))
این لهجه کجاییه؟
بخشی از گناوه :)
البته به زبان لری بختیاری شباهت داره.
قشنگ یه سکانس یه فیلم سینمایی میتونه باشه. 
شاید یه روز از زندگیم فیلم ساختم کسی چه میدونه:))
نه من از این استعدادا ندارم :))) بابام ولی بلده :)
ولی جدا لهجه شون رو خیلی دوست دارم :)

ای بی استعداد:)))  
اونم تو رو دوست داره عزیزم:))
جمعه ۲۱ مهر ۹۶ , ۲۰:۳۳ میلاد دیلمی زاده
سلام خوووبی

الهی شهر عشق آتش بگیرد

مطلب زیبایی بود و وبلاگت قشنگه

مخلص شما میلاد

به وبلاگ ما هم سر بزنید
سلام تشکر
ها؟! شهر عشق برای چی اتش بگیره؟!
ممنون:/
:)
جمعه ۲۱ مهر ۹۶ , ۲۰:۳۹ میلاد دیلمی زاده
ما رو دنبال کنید .
ان شاا...:)
عهo_O. لهجه مام ایطوریهD:
جدی؟ کجایی هستید شما؟
لُر ای هستیمD:
ما تو لهجه خیلی به شما شباهت داریم:)
وخیلیم اون طرفا لر زبان ساکن شدن
آری:))))خوشبختیم:)))
زبانمون هم احتمالا تحت تاثیر همونها به شکل امروزیش در اومده:) همون طور که زبان شهرهای اطراف با ما فرق میکنه.:)
همچنین:)
دعا کن آدرس خونتونو یاد نگیرم وگرنه آدرس اینجا رو میذارم کف دست مامانت :دی
میخواستم یه قرار ملاقات باهات بذارم ها ولی پشیمون شدم دیگه:)) 
بهش بگی دیگه از این پست های مفرح نداریم همش وصف افسردگیه:D
عه راست میگی؟ خب فعلا نمیگم پس :))
آفرین دختر خوب، من بخاطر خودتون میگم ها:))
😂😂😂
بمونید برای هم :)) 
حالا آخرش ماهیتابه پیدا شد یا نه؟ 
ان شاا...:)
ممنون عزیزم
اره از توی فریزر پیداش کردم، چیزی ریخته بود توشو گذاشته بودش توی فریزر:)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan