هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


گل

طبق قولی که به اقاگل دادم قرار شد یه شعر رو به زبان گناوه ای براتون بخونم:)

اول باید بگم که این شعر رو همشهری عزیزم جهانگیر اژدری سرودن.

همون طور که قبلا هم‌ گفتم تو شهر ما گویش های مختلفی هست، و از اونجایی که گویش این شعر با ما مقداری متفاوته ممکنه نتونسته باشم بعضی از کلمات رو درست ادا کنم به همین خاطر اگر احیانا اشنایی با زبان ما دارید و متوجه ی تفاوت های کوچیکی شدید عذرخواهی من رو بخاطر این قصور قبول کنید‌!

 ترجمه ی شعر 



اصلاا خیلی باااحاله :))))
خیلی هم باااحال شعر میخونین خدایی :)
اصلا خیلی لطف دارید:)
ممنون:))
خیلی قشنگ بود :)
قشنگ شنیدید:)
صدای با لهجه ات و بی لهجه ات خیلی فرق داره خیلی ^_^
خیلی باحاله خیلی :)
مرسی *_*
جدی؟ چه فرقی داره؟ کدومش بهتره حالا؟
باحالی از خودته:)
قربانت:)
هر دوش خوبه. ولی با لهجه صدات آزادتر و رساتره :)
خب خدا رو شکر، شاید چون اینجوری بیشتر عادت دارم:)
جهانگیر ِ عزیز :)

د نیدوم جی گل خوم گل درآیه... :((((
بله تاته ی عزیز:))
جهانگیر هنوز هم نذاشته جی گلش گل در بیایه:(
قشنگ خوندینش :)))
لبخند کاشتید
قشنگ شنیدید:))
خدا رو شکر:)
سه شنبه ۲۵ مهر ۹۶ , ۲۳:۳۷ آقای دیوار نویس
خیلی قشنگه لهجه تون :))
احسنت به آقا گل برای این پیشنهاد 
لطف دارید:)
:)
ِ دِ نَشنُفتُم؟ ^_^ 
+اینش موره گیریفت ^____^
لذذذذت بردم ★_★ (همینقدر غلیظ ^_- )
یعنی دیگه نشنیدم صدای بلبل بیاد:)
خوشحالم که خوشت اومده عزیزم:)
به به. :-)
وژدانن حیف این لهجه های مادری نیست که هی  میخوایم بپوشونیمشون؟ مگه فارسی معیار چی داره که نمیذاریم نسل جدید با لهجه مادری مون بزرگ بشن؟

:)
بله واقعا حیفه،این رو باید از خانواده ی من بپرسید که کلا با محلی صحبت کردن مشکل دارن! البته گوش نمی کنیم ها ولی خب میگن فارسی حرف بزنید زشته محلی:/ 
خواهرزاده ام رو که اصلا نمیذارن زبون خودمون رو یاد بگیره،میگن مسخره اش میکنن!!! ما آدمهایی هستیم که خودمون رو هم مسخره میکنیم:/
پیرو این پست بقیه رو هم دعوت میکنم یه شعر با لهجه خودشون بخونن. خودمم موقعیت جور بشه میخونم اصلا :))

میخواید تا دوباره خودم بخونم؟:))
خب پس من منتظرم‌ شعر با لهجه ی خودتون رو بشنوم:)
عزیزم *_*
فرشته‌ی خوبی‌های من ^_^
عزیزم:)
خوبی از خودته که همه رو خوب میبینی عزیزم:)
آخی چه با مزه


لطف دارید:)
جهانگیر پسرعموته؟ :)
نه، چطور؟

آخه یه جوری اسمشو گفتی توی وویس من فک کردم یا پسر عموشه یا پیسر عمه ! :)
:)) نه فقط چون مخاطب بیتش بود اینجوری خوندمش:)) 
+داستان این شعر هم واقعیه، یعنی خیلی از شعرهاش رو بر اساس زندگی و عشق خودش میگه، تقریبا مثال همون چیزی که تو وبتون نوشتید:( 

چه خوبی تو...عالی فرشته جانم:) 
خوبی از خودته عزیزم:)
عالی شنیدی عزیزم:)
سلام
چقدر شعرش لطیف و احساساتی بود.
و خیلی خوب و دلنشین خوندین. :)
سلام
بله، خیلی و البته تلخ.
ممتونم لطف دارید:)
نوش گوش کردم و کیف کردم 
هی تموم می شد و من از اول پلی می کردم و سیر نمی شدم از صدا و لهجه ات :) 
خدا رو شود:)
یعنی تو هم متوجه نشدی هیه کلمه رو اشتباه کردم؟:))
باید میگفتم گِلش تیته دوارتی مال خوت ابیو/گفتم گُلش تیته دوارتی مال خوت ابیو:))
خوشحالم که خوشت اومده عزیزم:)
جدی؟ من فکر می کردم همون گُلش درسته و به خودم می گفتم چه مصرع لطیفی 😂
منم موقع خوندن شعر متوجه نشدم بعدا که گذاشتم گفتم یه سری به معنیش بزنم دیدم ای داد گفته گِل:))) دیگه نمیشد درستش کنم بیخیالش شدم:)) 
جالب بود 
:)
چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶ , ۱۳:۰۱ طراحی سایت راتین
وای عالی بود
ممنون:)
چهارشنبه ۲۷ دی ۹۶ , ۱۳:۰۴ طراحی سایت ارزان
چه لهجه شیرینی لذت بردم
تشکر:)
ممنون از سایت خوبتون 

ممنونم 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan