چهارشنبه ۱۰ آبان ۹۶
نوشته اند که آدمها را در روزهای سخت باید شناخت؛من میگویم آدمها را در لحظه ی سقوط باید شناخت!
یعنی همان لحظه ای که ارتفاع بدبختی هایت از ارتفاع صبر و تحملت، از توان پاهایت برای ایستادن بیشتر میشود.
سقوط دقیقاً همان جاییست که می توان اهل را از نااهل باز شناخت، لحظه ی شناختن آدمها اما عجیب لحظه ایست!
پایت که بلغزد همه به سمتت هجوم می آورند،دوست و دشمن؛ آنکه سالها بود و گمان کردی در مهلکه هم همراه توست به سمتت میدود،نزدیکتر که میرسد کفتاری را میبینی که برای افتادنت لحظه شماری میکند تا نعش بی جانت را تکه تکه کند و به یغما ببرد؛ آن یکی هم میدود، آنکه گمان کردی لحظه ی افتادنت را جشن میگیرد، هلهله سر میدهد و کِل میکشد اما... دستانش را به سمتت می گیرد، اشک غم را در چشمان غمبارش میبینی،میگوید:"جنگیدن هم قاعده دارد،میدان رزم جای نامردی نیست،بایست و مردانه بجنگ" شاید تازه آنجاست که میتوانی بشناسی، شناختن آدمها اما عجیب دردیست...
پ ن: من از بیگانگان دیگر ننالم ... که با من هر چه کرد آن آشنا کرد!
+