هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


از هر دری و هر وری:)

۱)‌ میگن دختر تو که از اول تا آخر زمستون گلودرد داری و نه میتونی غذا بخوری نه حرف بزنی، دل کافر برات آب میشه پس مرگت چیه انقدر عاشق زمستونی؟

_ اولاً بوشهر کل سال گرمه الا همین چهار،پنج ماه و منم منتفر از گرما و خصوصا شرجی، پس حق دارم عاشق زمستون و پاییز باشم، ثانیاً تا حالا بَل‌بَل پیازی خوردید؟

_نه؟ چیه؟ 

_ یه نوع نون محلیه که وسطش پیاز یا تَره یا جیکِه( یه نوع سبزی شبیه تَره) میذارن و معمولا برای صبحانه یا شام میخورن، فصل خوردن بَل‌بَل پیازی هم معمولا زمستون و تو دل سرماست، یه بار بخورید نمک گیر میشید میفهمید چی میگم، البته اینکه من دختر سرمام هم تو علاقه‌ام بی تاثیر نیست:)

پ‌ن: اینم بَل‌بَل پیازیه من برای صبحانه:)

۲)‌ یه پسر خاله دارم اسم شناسنامه‌ایش حمدالله بود، از همون بدو تولد همه ماشالا صداش میکردن، بزرگتر که شد به دوستاش میگفت آرش صدام کنین الان هم رفته اسمش رو عوض کرده گذاشته امیر:| (من موندم این حجم از تنوع رو چطوری تحمل میکنه واقعا؟) بهش میگم ماشی تو که انتظار نداری بعد ۲۵،۲۶ سال ما امیر صدات کنیم؟ میگه تو همین که بگی ماشالا من راضیم:))

پ ن: قول داده اسم پسرش رو بذاره هووخشتره:))

۳)‌ امروز با خبر شدم‌ که برای بار سوم انشالا دارم عمه میشم، به داداشم میگم تو رو خدا بچه‌هاتون رو درست تربیت کنید، من واقعا دوست ندارم فحش‌خور بچه‌ های شما باشم:|

۴)‌ ابراهیم‌ اومده میگم:

_ با چه اومدی؟ 

_ یعنی چه با چه اومدم؟ با ماشین اومدم دیگه!

_ خیلی بی فرهنگ شدیا اخه کسی با ماشین میاد روی آسفالت؟ :))

زمستون که بشه ابراهیم با ماشین میاد میگه: ماشالا به عمه فرشته :-D
الان این برآیند حاصل از موردها بود؟:))
بله دیگه. کومنتی! بر مبنای چکیده یادداشت ;-)
شیوه‌ی خوبیه یادم باشه استفاده کنم:)
حمدالله، ماشالا، آرش، امیر؟ یکی از یکی بی‌ربط‌ترن که :))
قبول دارم واقعا، حالا حمدالله و ماشالا یه خرده شباهت دارن ولی وجدانا آرش و امیر دیگه واقعا بی ربطن:))
بل بل پیازی از کجا پیدا کنیم خب؟ :)
.
یحتمل پسرخاله وقتی پیر بشه به نوه هاش میگه منو هانس کریستین اندرسون صدا کنین. همینقدر بی ربط. :دی
.
با ماشین اومده رو آسفالت؟ بزنین لاستیکش رو پنچر کنین اصن. والا.
طرز تهیه بدم بهتون؟:)
اصلا بعید نیست ازش, البته الان دیگه شناسنامه‌اش امیره و فکر کنم باید راضی شده باشه چون خودش انتخاب کرده:)
اره واقعا، اصلا کی بهش گواهینامه داده؟:D
مام از این نونا داریم بهش میگیم "ختاب".
قدم نرسیده مبارک.
یادم نمیره سر خبر حامله بودن زنداداش برا امیرمحمود، داداش اون یکی زنداداش صاف تو چشام نگاه کرد و گفت: الهی بازم که عمه میشی :))))
با ماشین میرن رو آسفالت آخه؟؟😈😈 مرفه بی دردی خب.
غلام علی چطوره؟؟ پسرعموت رو میگم همون پدرام منظورمه بابل همون که شناسنامه اش حمدالله بود اون
به‌به پس نوش جونتون:)
ممنون عزیزم:*
ما یه عمر تلاش میکنیم انسانهای خوبی باشیم و دعا پشتمون باشه برادرزاده‌هامون در چند ثانیه نابودش میکنن و کلی فحش میخوریم:))
چی بگم عروس گلم،آخرالزمانه نمیدونن آسفالت مال ماشین نیست:))
:))) چجوری اینا رو با هم قاطی کردی آخه:))
چه پستِ باحالی بود :))

ماشاءالله پسرخاله. چقدر اسم. :))

موردِ آخر واهاهاهای :))))
باحالی از خودته عزیزم:)
دیگه امیدوارم امیر براش پایدار باشه:)
وا چرا میخندی؟نکنه شما هم با ماشین‌ میرید روی آسفالت؟:)))
يكشنبه ۱۹ آذر ۹۶ , ۰۹:۱۷ مریــــ ـــــم
من نخورده و ندیده عاشق بل بل پیاز شدم
عاغا منم دلم میخواد عمه شم حتی اگه فحش خور باشم
:|
چیکارکنم!
عکسش تو پست هست بالام جان، دستور پخت بدم بهت؟:))
حقیقتا تو مناطق ما خیلی فحش به عمه نمیدن این نسل جدید اینجورین و از تو نت یاد میگیرین(البته بقیه‌ی اعضای خانواده رو مورد عنایت قرار میدن ها فقط عمه نیست) :|
خواهر خوبی باش و برای برادرت آستین بالا بزن تا به ارزوت برسی:)) 
يكشنبه ۱۹ آذر ۹۶ , ۰۹:۲۶ مریــــ ـــــم
ارهههههه ،بده
دستورو بده
:)
هیشکی زنشون نمیشه اخه
والا مامانم استیناش بالاست همش
:دی
آرد، آب ولرم ،مایع خمیر،کمی‌نمک، کمی هم آب خرما(خرما رو تو آب بریز و با دست چنگ بزن و بعد خرماها رو جدا کن و آبش رو بگیر) یا اگه خرما نداشتی یه کمی شکر رو باهاش مخلوط کن تا خمیر درست بشه و بذار ۱،۲ ساعت بمونه تا پف کنه، این از خمیرش.
پیازچه یا پیاز معمولی رو تکه تکه ی کوچک کن، یه کمی تفت بده و بهش ادویه(زردچوبه،نمک، فلفل،گرد لیمو) اضافه کن.( با پیازچه خوشمزه تره)
بعد با خمیر گلوله‌ های متوسط درست کن و پهنش کن(نون درست کن)، یه قسمت از نون رو پیاز بریز و اون یکی قسمتش رو روش برگردون(مثل عکس) تا یه هلال درست بشه، تابه رو بذار تا گرم بشه و بعد بَل‌بَل رو روش بذار تا دو طرفش سرخ بشه:) 
نوش جون:)

ای بابا تو امیدت به خدا باشه و ناامید نشو:))
نه خنده نبود که. هیجان بود. :)))
اها هیجان اشکالی نداره:))
من بهت ایمان دارم و میدونم از این کارها نمیکنی:))
يكشنبه ۱۹ آذر ۹۶ , ۰۹:۵۲ مریــــ ـــــم
خوشمزه میشه؟؟
من عاشق نونای متفاوتم
چقد ارد؟چقد اب؟چقد مایه خمیر؟
من که خیلی دوست دارم:)
کار خوبی میکنی:)
به میزان لازم:))
به اندازه‌ی هر چی که نون میخوای آرد بذار، اب رو کم‌‌کم بریز و هم بزن هرگاه نه خیلی سفت بود نه خیلی شل، بسه:))
 برای ۳،۴ تا گلوله‌ی متوسط یه قاشق چایخوری مایع خمیر بسه:)
يكشنبه ۱۹ آذر ۹۶ , ۰۹:۵۹ مریــــ ـــــم
درست کردم خبرت میدم
:دی
فقط دعاکن بدمزه نشه که تمامن مقصرش تویی
:))
باشه:))
اصلا نمیخوام درست کنی فردا میای فحش میدی:))
یه سرچ کن تو نت بل‌بل پیازی و مطالب رو ببین، شاید دستور پخت های دقیق‌تری پیدا کنی:)
يكشنبه ۱۹ آذر ۹۶ , ۱۰:۰۸ مریــــ ـــــم
نه دیگه در هر صورت من به تو فحش میدم
:دی


تماما؟؟؟تمامن؟؟؟
پس یادت باشه جواب موشک موشکه:))
ها؟
يكشنبه ۱۹ آذر ۹۶ , ۱۰:۵۹ جنابــــــــ دچار
الاهی که برادرزاده های خوبی داشته باشید :)
انشالا و ممنون:)
مخاطب آزاری دارین مگه ؟ :/ قشنگ تعریف میکنه بعد عکسشم میذاره 
بعد چیزی هم هستش که نمیشه خرید 

الان بل بل پیازی میخوااام :(

پست عالی :دی
ای تقریبا:)) دستور پخت دادم برید درست کنید خو:)
شما پرواز میکنید نمیتونید یه بل‌بل پیازی برای خودتون درست کنید؟ به حضرت مادر یا خواهر بگید براتون درست کنن:))
 تازه شما خودتون ختاب دارید گویا، از اونا بخورید:)
میدونم:D
+دلمون برای کامنت‌هاتون تنگ شده بود جدا:)
يكشنبه ۱۹ آذر ۹۶ , ۱۷:۴۴ مردی بنام شقایق ...
سلام

واقعا عمه شدن تو این دوره زمونه باخت محضه :))))))


البته بعضی عمه ها اونقده خوبن که جا داره خاله باشن ^_^
سلام
یه عمر باید نگران تربیت بچه‌های برادرمون باشیم مبادا بهمون فحش بدن:)) 
من که هم خاله‌ام و هم عمه ولی انصافا اینجا به عمه فحش نمیدن نسل جدید تازه داره یاد میگیره، بیشتر باید پدر و مادرش نگران تربیتش باشن:))
کار به جایی رسیده من گاهی مجبور میشم  عمه ی برادر زادم رو مورد لطف قرار بدم:)))
لااقل به خودتون رحم کن:)) بذار فقط بقیه بهتون لطف کنن:)))
خخ شوخی میکنم :))
فعلا برادر زاده به مرحله عمه آزاری نرسیده:))

فقط گاهی میگن به عمش رفته :دی
به اونجا هم میرسن صبر داشته باش:)) 
همیشه هر گاه خرابکاری کرد یا صفت بدی داشت میگن به عمه‌اش رفته، عمه‌ی بیچاره:))
عمه شدنت مبارک فرشته :) 
من که تازه داداشم دوسالشم نشده فکر کنم سی سال دیگه عمه میشم:) 
ممنون عزیزم:)
اخی عزیزم، انشالا زود زنش بدید که زود هم عمه بشی:)) 
فعلا با داداش کوچولو داشتن کیف کن:)
ماشاءالله چه صبحونه ای :دی :))
یعنی تو همه اینو میخوری ؟:)))
نوش جان :)


سلام :)
عمه شدنت مبارک ⚘💚
منم یکبار عمه شدم :)
برادرزاده ام وقتی صدام میزد بچگیش میگفت :
عم بیا :))
یعنی عمه بیا :دی :))
ولی واقعا منو دوست داشت الان که دیگه بعید میدونم منو یادش باشه :(
دلم تنگ‌ شد یهویی واسش 😔
یادش بخیر :)

نه، با حضرت برادر شریک میشم:))
سلام
ممنون عزیزم:)
انشالا هم دوباره عمه پیشی و هم که دوباره میبینیش و اونم بیشتر از قبل دوست داره:)
امیدت به خدا باشه عزیزم:)
بوشهری هستی؟
بله:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan