يكشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۷
حدودا ۱۰،۱۲ سال پیش بود، آن موقع هنوز موبایل به فراوانی حالا نبود و هر کس با کسی کار داشت باید با تلفن خانه تماس میگرفت، ساعت حدود ده صبح بود که تلفن زنگ خورد و طبق معمول منِ کودک با صدای کودکتر تلفن را برداشتم:
_ الو
_ سلام
_سلام خوبی؟
فرد پشت تلفن مثل خیلیهای دیگر انقدر گرم شروع به احوالپرسی کرد که من برای بار هزارم به اشتباه فکر کردم یکی از برادرانم است و مثل خودش خیلی گرم جواب دادم!
_ [خیلی با ذوق و شوق] ممنون، تو خوبی؟خسته نباشی!
_خیلی ممنون،تونَم خسته نباشی،ابراهیم خونه است؟
من که مثل لاستیک بادم خالی شده بود تازه فهمیدم که فرد پشت تلفن دوست برادرم است نه خودش!
_ نه رفته بیرون.
_ خب وقتی اومد بهش میگی دوستش پیراسته زنگ زد؟
_ باشه
_ خداحافظ
اول ظهر ابراهیم آمد ، پریدم جلویش و با حالت سوپرایز تولدت مبارک گفتم"سپیده زنگ زد"
_ کی؟[ با حالت داد مانند]
_سپیده!
_ بینُم قضا تو خرِمون نیکُنی که بیان بگن سپیده دِ کیه؟
_مو چیفهمم کیه، خوش گو بگو سپیده!
_ سپیده! خب نگفت کیه؟ چکار داره؟
_ نه فقط گفت سیش بگو دوستت سپیده زنگ زده.
_مو رفیق سپیده نداشتم خو!
یک ساعت بعد دوباره تلفن زنگ خورد و اینبار خودش جواب داد، چند دقیقه صحبت کرد و وقتی قطع کرد مثل بمب ترکید، بچهها پرسیدند "چیه؟" و او هم همانطور که میخندید ماجرای سپیده را تعریف کرد و بلند به من گفت: ایگوم خدا سپیده کیه دیگه؟ نگو ر.پیراسته بیده! اخه سپیده کجا و پیراسته کجا؟
از آن روز پیراسته در خانهی ما به اسم سپیده معروف شد و تا مدت زیادی هم به من میگفتند سپیده؛ تقریبا یکی، دوسال بعد سپیده ازدواج کرد و با خانمش به خانهی ما آمدند، انقدر اهل خانه ضایع بازی در اوردند و به بندهی خدا خندیدند که مجبور شدم برای خانمش ماجرا را تعریف کنم(تا سوء برداشت نکنه) وقتی شنید کلی خندید و گفت" ها واقعا هم ریش(بهش) ایا سپیده بو" [بندهی خدا یه خرده بیشتر از حالت معمول سبزه بود] بعد هم رفت برای خود سپیده تعریف کرد و یک سری هم منِ طفل جلوی سپیده خجالت کشیدم و بعد هم یحتمل ماجرا به جیبوتی، گینهی نو، گینهی بیسائو(یا به قول ما گینهی بیصاحبو)، ایالات متحدهی امریکا، شرق نیوزلند و ... رسید و اخرین نفرات هم احتمالا شما بودید که با خواندن پست مطلع شدید:))
پن: از حقوق کودکان دفاع کنید و کمتر اونها رو ضایع کنید:)
+ این اتفاقات در طی عمر با برکت من بیش از صدبار تکرار شده و همچنان هم تکرار میشه!
++ اینکه کارمند سازمان نظام پزشکی سه بار تاکید کرد تَنگَکِ سوم و من باز موقع انتقال ادرس گفتم کانکس سوم هم هیچی از ارزشهای من کم نمیکنه:))