... :: هواتو کردم

فرشته ...
سه شنبه ۱ خرداد ۹۷

۱۸
۲۴

...

از درد ترک خورده و از زخم کبودیم

کوهیم و تماشاگر رقصیدن رودیم

نظرات (۲۴)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۰۱:۴۵ علی زیرایی

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۰۲:۱۴ پسر از جنس پدر

δ δ

≈

متن و تصویر خوبیست :)

ممنونم:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۰۳:۰۶ حوا ...

روزگارِ لعنتیِ دوست‌داشتنی...

خدا کنه لعنتیش برات حذف بشه:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۰۵:۱۰ DeL Nevis

بیت خیلی قشنگ و ضمنا حال خوب کنیه :)

قشنگ بله ولی حال خوب کن؟ ماشالا و الحمدلله یه مدت انقدر حالتون خوب شده که حتی تو این بیت غم‌انگیز هم حال خوب می‌بینید:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۰۶:۰۶ متیو تل

سلام. شعر مال خودتونه؟

سلام

خیر:)

+‌هیچ کدوم از اشعاری که نوشته میشن و شدن مال من نیستن مگر اون یکی،دو موردی که ذکر کردم:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۰۸:۳۶ دختری از جنس باد

👌👌🌹

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۰۹:۲۰ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

هر چه تبر زدی مرا، زخم نشد جوانه شد...

شعر من از عذاب تو گزند تازیانه شد

ضجه‌ی مغرور تنم ترنم ترانه شد

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۰۹:۳۰ سید سعید

قشنگ بود

در خرمن صد زاهد و عاقل زند آتش

این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم...

ممنون:)

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

اتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۰۹:۴۳ مریــــ ـــــم

چه مانتو خوشگلی

متاسفانه اینبار باهات هم سلیقه نیستم:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۰:۰۳ جناب دچار

سلام صبح بخیر :)

سلام

ظهر شما هم بخیر و شادی:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۱:۳۹ yasna sadat

به به

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۲:۴۴ joker ..

چه خوب نوشتی

دست شاعرش درد نکنه:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۳:۱۰ مریــــ ـــــم

بابا خیلییی خوبه فرشته

گلش بزرگه و رنگش یه جوریه، اگه گلاش ریز بود و بیشتر بود شاید بیشتر خوشم می‌اومد:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۳:۴۸ مریــــ ـــــم

اینکه گلاش بزرگه و فضای خالی خوبی داره مانتورو خوشگل میکنه

از منه نیمچه نقاش بپذیر اینو

بخاطر تو میپذیرم ولی خب انصافا با سلیقه‌ی من خیلی نمی‌سازه:))

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۴:۰۱ DeL Nevis

آره حال خوب کن بود برام :/

یه حس خوبی مثل خستگی بعد تمرین :/ D:

مصراع دومش رو دوست دارم . همون صبح که خوندمش حفظش کردم. صبح تو کلاس چند باری تو ذهنم مرورش می کردم ☺

الحمدلله:)

چه لاکچری:D

اره کلا شعر قشنگیه:) یه بیت دیگه هم از شعرش قبلا گذاشته بودم همینجا:

تن رعشه گرفتیم که با غیر نشسته است

از غیرتمان بود نوشتند حسودیم

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۴:۵۰ DeL Nevis

به به :)) یادم رفته بود یه دوره ای لاکچری زندگی می کردیم :))

صبح سرچ کردم تو نت خوندمش :) قشنگه شعرش ...

شمام زیاد پستای غمگین نذار . میبینی که چقدر متاثر میشیم ؟ :)) :/

خوبه یادتون اوردم:)

آفرین:D

اره خصوصا شما که مشخصه خیلی روتون اثر گذاشته:))

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۵:۴۱ آلاء .

چقدر قشنگ بود

تو دفتر شعرم مینویسمش

منم معمولا ابیات قشنگ رو تو دفترم یادداشت میکنم:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۶:۳۴ هوای باروونی

خیلی قشنگ بود.🙂🙃☺

موافقم:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۷:۰۷ سا قی

بین این همه نظر من ترجیح میدم اسباب سفر رو براتون مهیا کنم:)

سفر؟

متوجه نشدم متاسفانه:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۷:۱۳ سا قی

نمیدونم چرا احساس کردم دلتون هوای تصویر توی عکس رو کرده
گفتم بانی بشم برید اونجا:)
البته سفر آخرت توی این ماه پر برکت هم نعمتیه:)

آها:)) دلم که هوس سفر کرده ولی خانواده قولش رو دادن برای بعد کنکور، تا خدا چی بخواد:)

نه دستتون درد نکنه من هنوز اماده‌ی سفر اخرت نیستم ولی به وقتش حضرت عزرائیل همگام خوبیه:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۱۷:۲۲ مسـ ـتور

همین ترک خوردنا و کبود شدنا از آدم کوه میسازه

باعث بزرگ شدن ظرفیت وجودیمون میشن

خیلی خوب بود بیتش (:

از کیه؟

اره خب ولی سخته، سخت میگذره تا به اون نقطه‌ی اوج برسی:)

حامد عسکری:)

سه شنبه ۱ خرداد ۹۷ , ۲۳:۳۴ آسـوکـآ آآ

به به :)

چهارشنبه ۲ خرداد ۹۷ , ۰۰:۰۲ ناهید بانو

زیبا بود...

خوشمان آمد

خدا رو شکر:)

چهارشنبه ۲ خرداد ۹۷ , ۰۰:۰۲ ســــامیـــ یــو ایـکســـــــــــ

جالب بود
عکس هم بجا و مناسب
در کل عالی

ممنون:)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

کد امنیتی *

ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته می‌شوند

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد

باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...

دنبال کنندگان ‎+۶۰۰ نفر