هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


قلعه

وقتی این روزها اوضاع مملکت را می‌بینم یاد "قلعه" بازی کردن خودم می‌افتم، یاد صدای روی مُخ آن مردک وراج که پشت سر هم می‌گفت:" سرورم آذوقه کم است ؛ سرورم مردم گرسنه هستند ؛ سرورم رعایا دست به شورش زده‌اند؛ سرورم از انبار دزدی شده است، سرورم..." البته چندباری هم به خاطر دارم که گفت "سرورم مردم راضی هستند؛ سرورم مردم بسیار شما را دوست دارند، سرورم..." و از این دست حرف‌های تخیلی که فقط مختص بازی هستند!
امشب هر چقدر به مغزم فشار اوردم نتوانستم جملاتی را که در زمان کمبود سرویس بهداشتی به کار می‌برد به خاطر بیاورم ولی به نظرم باید می‌گفت "سرورم مملکت را گند گرفته است" آره، به نظرم باید همین را می‌گفت: مملکت را گند گرفته است ...


:)))
اره یادمه خودمو کشتم تا فهمیدم گند و کثافتا چ جوری جمع میشه ! گرفتن دزد ها هم همین طور ...
یه چیزی شبیه الان مملکت :|
:))
من یاد گرفتم ولی وجدانا مملکت داریم صفر بود:))
البته وضعیت بازی من از بازی مملکت بهتر بود، اوضاع الان شبیه اینه که خواهرزاده‌ی ۴ ساله‌ام داره بازی میکنه، شاید هم بدتر:|
سرورم حرص نخور :دی 
سرورم مملکتی دیگر وجود ندارد.
سرورم حرص و جوش برایت خوب نیست.
سرورم من بودم در یک قوه قضاییه دو مجلس شورای اسلامی  ، سه دولت و صدا و سیما و سایر نهادها رو همزمان گل میگرفتم.
سرورم این روزها یاد محمد علی شاه قاجار می افتم و بهش میگم که  رحمت به اون شیر پاکی که خوردی که مجلس آن زمان را به توپ بستی !!
یعنی یکی مثل اون الان اینجا بود الان وضع مملکت خیلی بهتر بود.


:))
سرورم من هنوز هم امید دارم، هر چند کم اما هنوز هم امید دارم :)
اخ اخ منم این روزها یاد محمدعلی شاه و لیاخوف می‌افتم همش:|
تموم میشه، تموم میشه، نمیدونم کی ولی اخرش تموم میشه، مطمئنم...
یه بنده خدایی به پدرم گفت، فلانی من می تونم خلبان بشم، پدرم تعجب کرد گفت: تو الان ۴۰ سالته چطور می خوای خلبان شی؟
گفت: تو بازی، خلبانیم خوبه می تونم خلبان بشم کار ساده ی هستش...
باور کنید واقعی بود :)
الان فک کنم مسئولین اول بازی قلعه رو انجام دادن، فک کردن مملکت داری ساده ست :)
:))
اینجوری که اینا دارن مملکت داری میکنن منم میتونستم بکنم، فقط کافیه یه شعار و الگو رو بلد باشی روی کشور پیاده کنی: " هر چه پیش آید خوش آید..."!
بازی بسیار جالبی بود ....
شرط می بندم اگه مسئولین این بازی رو بلد بودن مثل آدم مملکت رو اداره می کردن
:)
اره، البته گاهی عصبانیم‌ میکرد ولی جالب بود:)
بعید می‌بینم! مسئولین ما به درد اداره‌ی یه شهر هم نمیخورن چه برسه به یه کشور:|
متنت حالمو عوض کرد
حالا خوبش کرد یا بد؟ :)
سرورم میدونم تموم میشه و عمر من زودتر تموم میشه:)
ولی سرورم شما با همون مقدار امیدی که برات مونده اگر زنده موندی به دیگران بگو ما خیلی دردها کشیدیم سرورم :))
البته تاریخ شاهد گواهی است بر این داستان.
و بچه های که بعدها تاریخ میخوانند از درد ماها خون گریه میکنند.
سرورم خوش باشی و سلامت و مواظب خودت و هم نسل هان خود باش سرورم.

نگو اینو سرورم، به عمر تو هم قد میده ان‌شاءالله و به عمر ماها:)
سرورم من خودم انقدر حرص میخورم که به نظرم اولین سکته رو قبل از ۳۰ بزنم پس این مسئولیت رو به یکی دیگه بسپر:|
هی منم تاریخ میخوندم گاهی گریه میکردم از این همه ظلمی که به ایران شد، به نظرم نسل‌های بعد ضجه بزنن:(
قربانت سرورم:**
بااین وضع اقتصادی بد
ویاد قدیما انداخت که خودمم بازی میکردم
به وبلاگ منم سربزن
جالبه که همه بازی میکردن، فکر نمیکردم انقدر پر طرفدار باشه، خدا کنه اوضاع بازی همتون همنقدر بد بوده باشه لااقل ابروم حفظ بشه:))
بعد از چند وقت ...
ان شاءالله که اون روزی که انتظارمون به پایان میرسه رو ببینیم چه روزی بشه اون روز... 
راستی اسم بازیش قلعه. هست؟  من دلم یه بازی میخواد البته یه بازی که توش بکش بکش باشه بیشتر دوست دارم
سلام،خوش اومدی عزیزم، زیارت قبول:)
ان‌شاءالله:)
اره قلعه، من قلعه‌ی2 رو بازی میکردم:) یه بازی هم بود تفنگی بود و بکش بکش اسمش یادم نیست متاسفانه:| ولی قلعه بکش بکش نیست خیلی، بیشتر مملکت داریه، باید سعی کنی کشور درست و حسابی بسازی که مردم راضی باشن البته یه کمِ زیادی سخته :))
دور از جون 
این حرف رو نزن سرورم 
امیدتو از دست نده سرورم :)
ضجه رو خوب اومدی ؛))

مرسی :**
سعی میکنم، البته گفتم هنوز امیدوارم هر چند کم ولی امیدوارم:)
میدونی چی شد؟ ضجه رو اشتباه نوشتم:| الان درستش کردم:)

قربانت:*
آفرین من علی همزمان پیشم بود برای همین اشتباه نوشتم و اشتباه شما را تکرار  :دی 
من هم ویرایشش میکنم شما هم نادیده اش بگیرید باشد که هردویمان 
رستگار  شویم :))

مرسی ^__^
پیش میاد دیگه:))
باشه:D

:*
واقعاً چنین بازی هست (قلعه) ؟ :)
قلعه؟! اره ، عکسی که گذاشتم تو پست همون عکس بازی قلعه2 هست:)
بازی قشنگیه:)
جسارته اسم لاتینش چیه، تو گوگل پلی گشتم خیلی قلعه بود با خرید درون برنامه ای :)
Stronghold 2
 
اینم صفحه‌ی ویکی‌پدیای همینه که خودم بازی میکردم:)

+ این بازی برای کامپیوتر و لپ‌تاپ مناسبه:)
خدا لعنت کنه باعث و بانی هاش و
دولت گندزن و نا امیدی
دولت بی‌تدبیر ناامیدِ ...
خون به جیگر شدیم، خون به جیگر
واااای چقدر خوب بود جنگ های صلیبی. الان اونجاییم که مزرعه ها داره آتیش میگیره و تعداد یاغی ها و بیکارا زیاد شده
من فقط ۲ و ۳ رو بازی کردم، سه‌اش رو اصلا دوست نداشتم ولی دو خوب بود:)
اونم میشه ولی به نظرم بیشتر شبیه همون وضعیت گند هستیم، مملکت را گند گرفته است...

من این بازی رو انجام ندادم
اما وضع ما هم همینه...
فدای سرت، ما هم که بازی کردیم یاد نگرفتیم فقط هی میگفت وضعیت خوبی نیست سرورم:| :))
وضع هممون همینه خواهر، کمر هممون خم شده دیگه...
کل ممکلت را گنده گرفته است
:(
وضعیت ترسناکیه!
و البته عجیب، انگار تو سرزمین عجایبیم،هنوز باورم‌ نمیشه سکه بالای ۴ میلیون شده:|
همیشه بدم میومد میدیدم یکی داره این بازیُ انجام میده. پس سیاستمدار خوبی نمیشم....:|
فرشته خانم سلام!
این یه اتفاق خوبه که همه داریم  دولت و وضع کنونیُ نقد میکنیم یا خوب؟ 

منم اول میدیدم داداشم بازی میکنه حرص میخوردم بعد که خودم بازی کردم دیدم بد هم نیست:)
سلام بر اقای مردد:)
هم میتونه بد باشه و هم خوب، دقیق نمیدونم ولی میدونم معنیش اینه که کارد به صورت عمومی به استخون هممون رسیده، که وضعیت از حد قرمز هم گذشته دیگه و البته مسئولین به جز حرف بی‌خود زدن هیچ کاری نمیکنن.
سه شنبه ۹ مرداد ۹۷ , ۱۱:۰۲ اجاره آپارتمان مبله در تهران
گند گرفته فقط با این تفاوت که سرورمون که داره بازی میکنه میره توچال این وسط ماییم که بدبخت میشیم
هعی اره... تازه میگه برای این اوضاع برنامه هم داریم، مثل همون برنامه‌ی کنترل ۸ماهه‌ی سال ۹۲:| حالا انگار ۹۲ چه گُلی بوده:(
سه شنبه ۹ مرداد ۹۷ , ۱۱:۵۷ دختری از جنس باد
واقعا مملکت را گند گرفته است
هعی‌‌‌...
بدترین حس من الان مربوط به شاگردهامه
بچه های 12 ساله ای که باید دغدغه های درسی و تفریح و آینده داشته باشن دغدغه شون بالا رفتن قیمت دلار و کم شدن قدرت خرید خانواده است!
این واقعا تاسف آوره
اره کودکی اینا هم میسوزه بدون اینکه بچگی کنن عین نوجوونی و جوونی ما که تو این دوره‌های بی‌خود سوخته و داره میسوزه :(
خیلی حال بدیه این روزها، حال یه کشور رو به نابودیه.
با این اوصافی که گفتین..
سرورم.. شما لایق حکومت کردن بر ما هستین! :)


بازی های استراتژیک خیلی جالب انگیزن...
نحوه مدیریتت و برخوردت با مسائل رو نشون میده...
چه نتیجه گیری خوب و کاملی، درسته نمیدونم از کدوم قسمتش خوشتون اومد که چنین نتیجه‌ای رو گرفتید ولی به هر حال معلومه خیلی ادم ریز بین و دقیقی هستید که یه فرد شایسته رو شناختید! :)) ولی من چشم به مال دنیا و حکومت و اینا ندارم:|

اگه واقعا نشون میده که اوضاع من خیلی خرابه چون عموما رعایا ناراضی بودن، شورش میکردن و کلا قمر در عقربی بود، البته من تمام تلاشم رو میکردم ها ولی کلا مردم ناسپاسی بودن:||
+ موافقم جالب و قشنگن:)
یعنی عجب مثالی زدی خیلی ب به ذهنت رسیده..
یه دفعه‌ای یادم اومد:)
ممنون عزیزم:**
از اون قسمت "سرورم از انبار دزدی شده" خوشم اومد..
چون تو سرزمین شما هنوز تو انبار آذوقه ای واسه دزدیدن هست! :))
اینجا هم هست ، دزدی‌ هم زیاد میشه پس نتیجه میگیریم اذوقه هست، زیاد هم هست فقط دزدی ازش خیلی بیشتره واسه همین چیزی ازش نمی‌مونه
عجب کارهایی می کنید

مملکت خودش شده بازی
دست یه مشت ارازل و اوباش بیسواد و نفهم افتادیم
فقط ادعا دارن

چکار کردم؟ بازی کردم فقط:)

چی بگم والا...
نوستالژی ..

برای من در حد نوستالژی نیست چون هنوز به ۵ سال نرسیده فکر کنم:)
یادش بخیر بازی های قلعه و جنگ های صلیبی

من همونجا که داشتم بازی میکردم اون موقع ها یه درس ساده ای گرفتم ازش...فهمیدم هیچ حکومتی به فکر مردمش نیست  حتی منی که همیشه مردم بازی رو خوشحال نگه میداشتم(((:
شنبه ۲۰ مرداد ۹۷ , ۲۰:۴۲ دخترک مژده دهنده
سلام
خوبید؟
زیرباران خدا در شهرساری به یادتون هستم
سربزنید
سلام عزیزم، ممنون تو خوبی؟
به‌به،میدونی موقع بارون دعا به اجابت نزدیک‌تره؟ حتما دعام کن عزیزم:* ممنون:)
ان‌شاءالله:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan