هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


از خون جوانان وطن لاله دمیده...

1) ۵ یا ۶ ساله بودم که برادر بزرگم‌ راهی سربازی شد، آن‌ روزها هر سربازی را در هر کجا می‌دیدم با ذوق فریاد می‌کشیدم "دوستِ عباس" آخر در خیال‌های کودکانه‌ام همه‌ی سربازها همدیگر را می‌شناختند و با هم رفیق‌‌ بودند،‌ چندین سال بعد برادر دیگرم راهی سربازی شد،‌با وجود اینکه بزرگتر شده بودم ولی گویا ضمیر‌ ناخودآگاهم نمی‌خواست واقعیت را بپذیرد. حالا ۱۴، ۱۵ سال از آن روزها می‌گذرد ولی انگار‌ هنوز هم در ضمیر ناخود‌آگاهم ثبت است که همه‌ی سربازها دوستان عباس‌اند!

 از معایب یا شاید هم‌ مزایای برادر داشتن همین است، به صورت اتوماتیک هم‌ذات پنداری می‌کنی و می‌سوزی و درد می‌کشی و اشک می‌ریزی برای پسری که نمی‌شناسی چون در اعماق وجودت خواهرانگی غلیان می‌کند،هی با خودت می‌گویی"برادرِ من یا برادر یکی دیگه چه فرقی می‌کنه؟ مهم اینه که یه خواهر بی‌برادر شده، آخ بمیرم برای خواهری که بی‌برادر شده..."


2) سال‌ها قبل میان هم‌سن و سالانم شعاری مد شد که آن روزها خفن و لاکچری بود و بچه‌ها با آن ژست بزرگسالی می‌گرفتند "به سلامتی سه تن، سرباز و ناموس و وطن"

نمیدانم شعار مذکور‌ جاهای دیگر هم رونق گرفته بود یا نه ولی شنبه میان عکس‌های جنایت اهواز پر بود از سرباز،سربازانی از نسل همان‌ شعار مد شده!

آن روز دیدم که شعرهای بچگی در عمق جانشان اثر کرده بود، انقدر که میان هیاهوی اهواز همه‌یشان جوانمردانه ... فداکارانه زمزمه می‌کردند "به سلامتی دو تن، ناموس و وطن ..."


3) ایران اینترنشنال ۳۱ شهریور ،سالروز آغاز جنگ، سخنرانی رئیس گروهک الاحوازیه،از مسئولان حمله‌ی تروریستی اهواز، را پخش کرد.

بی‌بی‌سی دلش نیامد از واژه‌ی"تروریست" برای جنایت اهواز استفاده کند.

منوتو هم شب اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ویژه برنامه داشت با حضور حسن شریعتمداری و ۳ خائنِ وطن‌فروش دیگر عین‌ خودش + یک روزنامه‌نگار عراقی مدافع دفاع مقدس و امام خمینی!

شریعتمداری آن شب وسط اراجیفش یک جمله گفت که تا مغز استخوانم تیر کشید "اون نوجوون‌ها و جوون‌هایی که رفتن جنگ با حرف‌های خمینی احساساتی شده بودن و خودشون رو به کشتن دادن ..."!(نقل به مضمون)

خلاصه بگویم، بعضی‌ها خوب در روزهای حساس خودشان را نشان میدهند...

حال قدر مدافعان هم را شاید کمی بیشتر بدانیم...
باز هم درست نمی‌دونیم به نظرم
سلام

روح شهدای این حادثه شاد

درود خدا بر تمام شهیدان...
سلام
ان‌شاءالله
و رهروان شهیدان :)
دوشنبه ۲ مهر ۹۷ , ۲۳:۳۲ ... به دنبال حقیقت ...
از خواب پرید کشور من اما
معنای مدافع حرم را فهمید...
امروز وطن معنی غم را فهمید...
خون به جگر میشم وقتی میشنوم میگن "کار خودشونه" جهالت هیچوقت ازبین نمیره هیچ چه بسا پر رنگ تر هم میشه 
آخ آخ به دل اون مادر که چشم به راه پسرشه مرخصی بدن بهش بیاد لباساشو بشوره 
خوبه باز داعش و الاحوازیه مسئولیتش رو قبول کردن و اینطوری میگن.
جهالت همیشه هست فقط شکلش فرق میکنه
اخ دل خانواده‌هاشون خونه الان:(
از دشمن هیچ انتظاری نمیشه داشت
ما همون اول هم ازشون انتظاری نداشتیم فقط زیادی حرف بی‌خود میزنن، همین
دمشون گرم
اینقدر مرد بودن سربازا که فقط دیدن عکساشون روح آدم رو جلا میداد که چه جوونایی داریم، چقددددر مردن.
روح رفته ها شاد.
دلم برای مردم جنوب خونه...
چقدر مظلومن آخه...
ولی داغشون جیگرمون رو سوزوند، داغ این چیزها به دل یه ملت میشینه.
ان‌شاءالله
مردم خوزستان دیگه روی مظلوم رو هم کم کردن...
خاک تو سر شریعتمداری ! توی ذهن کوچیکش معنای شهادت جایی نداره ! :'(
اینا اصلا چیزی به معنی وجدان تو وجودشون نیست به نظرم، از عراقیه اصرار که کشور من به کشور شما تجاوز کرد و همه‌ی دنیا این رو پذیرفت اونها میگفتن نه ایران جنگ رو شروع کرده بود :/
خوشا به حال ایران 
چرا؟!
سه شنبه ۳ مهر ۹۷ , ۱۰:۵۵ مریــــ ـــــم
‏و کارون اشک چشم مادری خسته که تا اهواز رفت
جان مجنون، قصر شیرین، آتش و خون،سرباز رفت
سربازها همیشه مظلومن حتی تو شطرنج...
این صدا تو سرم اومد بعد این خبر
اگر میخواهید جنگ شوووود..... 
انگار جامعه ی ما هم یه نوع دیگه ای "کوری"گرفته و باید ازش کتاب نوشت. 
من دقیقا همین اهنگ تیتر پستم یادم اومد.
جامعه‌ی ما هزاران مرض گرفته یکیش هم کوریه :(
سلامتی سه کس  سرباز و ناموس و وطن
دیالوگ جاودان مهدی فتحی تو فیلم اعتراض اثر مسعود کیمیایی.....
حسن شریعتمداری رو نمیشناختم فکر میکردم منظورت مدیر مسول کیهانه و بعد حرف هات با حرف های اون نمی خوند گیجم کرد.
مجبور شدم برم سرچ کنم
اونقدر غم روی غم گذاشتیم این  چند روز که از حد بیرونه
باز هم مثل همیشه سرباز مظلوم ....
خدا به همه ی مادرها و همسرها و خواهر ها صبر بده :(
عه من نمیدونستم دیالوگ فیلم خاصی بوده :)
حالا نمیشناختیش هم عیبی نداشت موجود خاصی نیست، من که حرف‌هاش رو شنیدم دلم میخواست تلویزیون رو خرد کنم بس که عصبانیم کرد با حرف‌هاش:/
درد روی درد... مظلوم‌ها بیشتر قربانی میشن همیشه!
ان‌شاءالله
بابت داشتن این همه مردم باوفا که توی هرسختی تنهاش نمیذارن
از این جهت قبول دارم :)
سه شنبه ۳ مهر ۹۷ , ۲۰:۵۲ ستاره اردانی زاده
فاجعه پشت  فاجعه !!!!
تا نخوایم اصلاح بشیم  و تغیر کنیم هیچ چیز درست نمیشه !
هعی...
البته این تروریستی بود خیلی ربطی به داخل نداشت، کما اینکه همیشه از این جنایت‌ها میکردن یه روز کوموله یه روز منافقین یه روز پژاک و ... ولی بازم خیانت بود، سهل‌انگاری هم بود و ...

سربازها همیشه مظلومن حتی تو شطرنج...

این جمله چقد خوب بود

بیچاره سرباز‌ها...

این شریعتمداری  نمونه حروم لقمه گیست, اگه امثال اینا این اراجیف رو نگن باید تعجب کرد,   دداغ شهدای اخیر در همه خانه های خوزستان هست, از جلوی چشمانمان رژه میرن, هر روزمون کربلا شده, خدا ازشون نگذره که خانواده ها رو داغدار کردن, هنوز صدای شیون و ناله از خونه ها رو میشنویم, انتقام این دفعه باید خیلی سخت و کاری باشه
یه عده زاده شدن که حرف بی‌خود بزنن کلا.
داغ سربازها برای همه‌ی ایران سخت بود، برای خوزستان سخت‌تر، خدا باعث و بانیانشون رو لعنت کنی ان‌شاءالله
تعبیر دوست عباس خیلی دلنشین بود

و مردشور ببره این وطن فروشان خائن را
:) بچه بودیم دیگه،تصوراتمون هم عین خودمون بچگانه بود.


جمعه ۶ مهر ۹۷ , ۱۸:۵۹ قاسم صفایی نژاد
عقل چیز خوبی است که بعضی ها نمیخوان ازش استفاده کنند!
همینطوره متاسفانه
چه صحنه زیبایی مرسی ادمین عزیز
چه صحنه‌ی زیبایی؟!
يكشنبه ۸ مهر ۹۷ , ۱۲:۰۲ دستگاه جوجه کشی ارزان ایران جوجه
جالب انگیز بود ادمین مرسی

https://iranjooje.com
خوب نوشتی ماشلا یه پا نویسنده ای برا خودت

به سایت منم سری بزن http://google-traffic.ir/blog/google-referral
متشکرم :)
خیلی هم عالی و زیبا نوشتی مرسی ادمین 

به مام یه سری بزن آموزش تبلیغ نویسی میدیم

http://google-traffic.ir/blog/learning-writing-ads
تشکر 
يكشنبه ۲۲ مهر ۹۷ , ۰۹:۰۰ محمدبوژمهرانی
عالی
چهارشنبه ۱۹ دی ۹۷ , ۱۵:۳۷ ادامه تحصیل در کانادا
کامنتا چرا اینطورین آخه؟
چشونه؟!
ناموس و وطن
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan