هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


بُخُون کوگِ رشته

مادر تماس گرفته بود که "با خوت نون بیار!" ، زودتر از کتابخانه زدم بیرون، هوا خوب بود و نسیمی ملایم بوی بهار را به مشامم می‌رساند؛ از همان درِ خروجی بوی عیدی فرهاد را پلی کردم تا نوروز را بیشتر حس کرده و حالِ خوبم را تقویت کنم؛ هنوز اما کمی دور نشده بودم که چشمم به مرد جوانی با لباس‌های کثیف و رنگ و رو رفته افتاد که تا کمر در پلاستیک‌های زباله‌‌ای درِ پشتی هتل خم شده بود و بطری‌های پلاستیکی را بیرون می‌کشید؛ هنوز پشت سرش بودم و مرا ندیده بود، سرم را پایین انداخته و سریع‌تر از کنارش عبور کردم که مبادا نگاهی ناخودآگاه شرمنده‌اش کند. 

حالم گرفته شد، بغض بیخ گلویم را گرفته بود، دیگر دیدن آبی دریا از خیابان جلویی و نسیم ملایم دمِ عصر بوی بهار نداشت، دیگر صدای فرهاد حالِ خوبم را دو چندان نمی‌کرد، دیگر شلوغی بازار و بوق ممتد ماشین‌ها و چراغ‌های روشن مغازه‌ها مثل یک امید و لبخند بر لبم نمی‌نشست، دلم دنبال مرد تا کمر خم‌شده بود، دنبال کودکانش، دنبال زنی با دو خواهر بیمار که از پس هزینه‌های زندگی بر نمی‌آمد و چند روزِ قبل دیدم که پلاستیک مشکی بزرگ انداخته شده در سطل زباله‌ی مقابل خانه‌اش را به داخل می‌برد، دلم دنبال تک‌تکِ کودکان زرد شده از فرط فقر بود، دنبال تک‌تک لباس‌های پاره شده و شکم‌های گرسنه...

 صدای فرهاد را در گوش‌هایم خفه کردم و فقط شنیدم که رحیم عدنانی می‌گفت :

کُنارِ غریوُم که بردِ نصیبوم، یه عمره که سی خوم ایگوم ایگریوُم، سر لِشکِ زردُم بُخُون کوگِ رَشتَه ... مو کارون دردُم ، تیام حرس و خینه ...*

* کُنارِ (نوعی میوه) غریبم که سنگ نصیبم است ، یک عمر است که برای خودم می‌خوانم و گریه می‌کنم ؛ روی شاخه‌ی زردم بخوان ای کبکِ بالغ ... من کارون دردم، چشم‌هایم پر از اشک و خون است ...


+ می‌تونیم الان بشینیم و با هم به دولت، به حکومت، به باعث بانیش و به ... فحش بدیم ولی نتیجه‌اش چیه؟ چیزی تغییر می‌کنه؟ نه!

پس اگه می‌تونید، اگه دستتون می‌رسه، توی خانواده‌هاتون، توی دورهمی‌هاتون مطرح کنید و حداقل نفری ده‌هزار تومن کمک کنید، شاید برای شما مسخره بیاد ولی تهش می‌بینید توی یه مراسم ۱۰۰_۲۰۰ هزار تومن، یا کمتر و یا بیشتر، جمع شده و شاید یه گره‌ کوچیک از یه نیازمند باز کنه! دمتون گرم!

دردهای ما تمامی ندارد...
آیندگان از حال و روزگار ما چه خواهند گفت؟
فکر نمیکنم اصلا از ما اسمی بمونه، از چی یک جامعه‌ی ضعیف و گند گرفته یاد کنن؟ شاید یه چیزی مثل قاجار مثلا!
خدا کنه ورق بچرخه، بتونم بچرخونیمش یعنی...
آخـ........ و دیگر هیچ/
هعی...
اقخم امتحان امت ماست؛)
ولی نباید از نیازمندا غافل بشیم 
هرکس به اندازه توان خودش دست نیازمندارو بگیره اگه همه خمس مالشون و بدن اگر همه بفکر هم باشیم...
خودمون هم رحم نداریم بهم 
چی امتحان امت ماست؟
ببین اگه همه هم خمس مالشون رو بدن بازم فقیر هست، چرا؟ چون از جای دیگه خرابه، چون یه جای دیگه سوراخه و همه دارن غرق میشن!
ولی اره خودمون هم رحم نداریم، فکر میکنیم بیشتر کندن و بردن از مردم، حرص زدن و به هر طریقی بیشتر در اوردن زرنگیه، تیشه داریم میزنیم به ریشه‌ی خودمون!
چی میتونم بگم......
اگه میتونیم کمک کنیم فقط، هیچی نمیتونیم بگیم...
این وعده خداست که اگر تمام مردم خمس مالشون و بدن فقیری نمیمونه
ایم میشناسم تو همین کرج خمس مالش میلیارده...
تو هر محله ای یه ادم میلیونر هست ...همون ادم به محله خودش برسه...
با این هم کار نداشته باشیم

ما فردا میخوایم بریم شمال ماشینا چون دم عیده و مسافر زیاده کرایه ای که همیشه ۴۰تومن بود و زنگ زدیم میگه۸۰میبرم میگیم چه خبره؟؟؟میگه همینه که هست!!!!
این ادم اگه رئیس یجعیی هم بود همینجور اختلاس میکرد...
مسولا صددرصد مقصرن اما خود مردمم تو این اوضاع و وضعیت بی تقصیر نیستن از نظر من

بذار راجع به این صحبت نکنیم چون بحث به جاهای باریکی میکشه که نمیخوام بکشه، فقط بدون که به نظر من اگه تو این مملکت تک‌تک مردم هم خمس مالشون رو بدن بازم فقیر هست، البته نه به اندازه‌ی حالا!
نکته‌ی دیگه اینکه خمس شامل همه نمیشه، یعنی نمیتونی بری در حیاط همسایه‌ی فقیرت بهش خمست رو بدی؛ اون ذکاته که به فقرا تعلق میگیره(فقیر غیر سید).

ای خواهر انقدر از این‌ چیزها زیاده،صاحب هم نیست که رسیدگی کنه!
 دم عید همون جنسی که قبل از عید ۵۰ تومن بوده رو میدن ۱۰۰ تومن و بیشتر! گرون فروشی دیگه چسبیده بهشون، تا چیزی هم میگی میگن میخوایم گرون بخریم، وقتی هم میخوان ارزون‌تر بخرن میگن خب گرون خریدیم!:|

فقط همونجاش که می‌گه:
مو کارون دردم، تیام حرس و خینه...

بدوضعی شده! گمونم واسه آیندگان یه چیزی تو مایه‌های قاجار تداعی شیم...
اره و اونجا که میگه "کُنارِ غریوم که برد نصیبوم..." 
هعی...

خدا کنه از اون‌ها بدتر نشیم حداقل !
آدم واقعا تحت تاثیر قرار میگیره
به قلب آدم فشار میاد ...!
امروز کلیپی از یه متخصص مغز و اعصاب دیدم که داشت این کمک جمع کردن سلبریتی ها رو نقد می‌کرد. می‌گفت طرف میاد عکس یه بچه رو می‌ذاره تو پیجش میگه 60 میلیون تومن برای عملش نیاز داره ملت هم می‌ریزن پول رو و شاید حتی بیشتر.
در حالی که من ازش درخواست عکس ام آر آی کردم و دیدم اصلا این بچه نیازی به عمل نداره. یا میگه به یکی از همین شماره ها زنگ زدم گفتم من حاضرم رایگان عمل کنم بچه تون رو طرف تا فهمیده دکتره قطع کرده.
یعنی میخوام بگم کمک کردن هم همون طوری که تو داری میگی باید چشمی باشه و به کسی که میشناسیم.
حال دلت خوب فرشتهء محبوبم
اصلا خیلی از این پول‌ها در حالی جمع میشه که هیچ نیازمندی نیست! مثل بعضی از این سلبریتی‌هایی که پول جمع کردن برای کرمانشاه! اصلا معلوم نیست پوله کجا رفت!
انقدر پرونده‌ی پزشکی ساختن براشون راحت‌شده، میان میگن سرطان و کوفت و زهرمار داریم در حیاط مردم پول جمع میکنن!(حالا بعضی‌هاشون هم راسته البته) والا من موندم بعضی‌ها این پولی‌ها رو چطوری میخورن اخه؟
اره به کسایی که خودمون میشناسیم بدیم یا خیریه‌های آشنا که میدونیم واقعا جای درست خرج میکنن، نه هر خیریه یا هر نفری که گفت نیاز دارم؛ حالا هرگاه همین رو به مامانم میگم که مثلا گداهای کولی توی خیابون رو خیلی کمک نکن بده به کسی که میشناسی میگه تو برای خدا میدی، اگه نیازمند نیست هم گردن خودش، ما از کجا بدونیم نیست؟:|

قربانت سوگیلیم،همچنین :*

سلام 
من فقط به افراد نیازمندی که میشناسم یا اقوام معرفی می کنند کمک می کنم چه نقدی چه لباس 
اصلا به فضای مجازی اعتباری نیست ، دوست دارم پول خرج ایتام بشه نه پول روی پول بشه برای سوء استفاده گران ، یه پست هم گذاشتم تو وبم در این زمینه 
موفق باشید 
سلام
البته افراد دیگه‌ای هم هستن که نیازمند باشن ولی اولویت با آشناهاست قطعا :)
فضای مجازی که نه، خودتون برید کمک کنید خیلی بهتره :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan