هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


انحراف یک میلی

چند ساله بودم؟ یادم نیست؛ کجا بودم؟ یادم نیست ؛ چه کسی بود؟ حتی این یکی را هم یادم نیست!

حالا که بهتر فکر می‌کنم می‌بینم هیچ کدام از جزئیات بالا مهم هم نبود که یادم بماند، مهم آن تک جمله‌ای بود که وسط صحبت‌ کردنش ناگهانی و بی‌هوا گفت 《دماغت کجه؟》 ، به معنای واقعی کلمه " کُپ " کردم، آنقدر غیرمنتظره بود که زبانم بند آمده بود!

_دماغم؟ نه!

_چرا دماغت یه ذره کجه! صدات هم تو دماغیه!

_صدام؟ اره انحراف بینی دارم احتمالا برای همینه!

نیم ساعت بعد در خانه بودم، درست روبروی آینه‌ی بزرگ اتاقِ وسط تا جایی که می‌توانستم به سمت آینه خم شده و بینی‌ام را با کنجکاوی بررسی می‌کردم، اما انگار کجی در کار نبود. خواهرم را صدا زدم "بیو! یه لحظه بیو کارت دارُم؛ سِی کن بینُم دماغ مو کجه؟" ، مادر هم رسید، صورتم را درست مقابل چشمانشان گرفته‌ و تا حد ممکن دقیق شدند ، مادر می‌گفت" نه! کجاش کجه؟" زینب ولی دقیق‌تر شده بود، بالاخره بعد از اندازه‌گیری‌های مختلف گفت :

_عا، انگار یه میلی‌متر سی ایور کجه ؛ حالا کی گفته دماغت کجه؟

_ یه زنی امروز داشت باهام حرف می‌زد یه دفعه‌ای گفت دماغت کجه؟

_هَع! چطوری اینه دیده! خوب که دقت کنی انگار یه ذره‌ای صاف نی!

_نخیرم، حتما خیلی پیدایه که دیدشه

_ نه والا! مو تا امروز ندیده بودمش!

از آن روز جلوی آینه فقط کجی بینی‌ام بود، صورتم را به آینه می‌چسباندم و خوب دقیق می‌شدم و آخر یک انحراف به سمت راست را می‌دیدم، گاهی حتی توهم می‌زدم و انحراف سمت چپ هم می‌دیدم! فردا در مدرسه فاطمه و سکینه با دقت فرا معمولی به چهره‌ام نگاه می‌کردند.

_ کجاش کجه اخه؟ والا مو که چیزی نمی‌بینُم

_راس میگه فرشته، اگه خط‌کش بذاری و خوب زوم کنی روت ، اره انگار یه میلی رفته سمت راست، ولی اینجوری پیدا نی بخدا

_ والا او یه جوری گفت دماغت کجه مو گفتم حتما کلا قوس برداشته!

_[می‌خندد] به نظرم سی بچه‌اش می‌‌خواستته که ایطوری زوم کرده! خوبه پسرو خوش باش نبیده!

_ ای مرده‌شور خوش و بچه‌اشه نَبَرِن، تمام دیشو تو فکر کجی دماغم بیدِمه، تازه مو حس ایکُنُم رفته سمت چپ!

_خا خا، توهم زدیه دِ !

به یاد آن روزی افتادم که یک نفر گفته بود "چقدر زیر چشمات سیاهه" ، از آن روز هم تا مدت‌ها فقط در آینه دو چال سیاه زیر چشم‌هایم را می‌دیدم، فقط سیاهی و سیاهی؛ حالا هم دوباره شده بود کجی، کجی و کجی! هر چند که امروز دیگر همین هم مهم نیست، هر چند که هرگز دیگر کسی نپرسید "دماغت کجه؟" ولی تا مدت‌ها همه چیز در آینه انحراف یک میلی‌متری بینی‌ام بود، و لاغیر!


حالا اینا رو نگفتم که بیاید برای یک میلی که پیدا هم نیست دل بسوزونین :))

 گفتم که حواسمون باشه گاهی یه جمله‌ی ساده دنیای یه آدم رو به‌هم می‌ریزه، آرامشش رو می‌گیره! بیاید وسط عید دیدنی‌هامون فراموش نکنیم که چاق شدن دختر صاحب خونه، کجی ابروی اون یکی دخترش، کجی دماغ زنش، دندون افتاده‌ی پسرش و غیره و غیره هیچ ربطی به ماها نداره و سئوال پرسیدن در موردش فقط فضولی و بی‌‌ادبینم رو نشون میده، همین!

کاش یه عکس از دماغت میذاشتی ببینیم. شاید تعداد بیشتری دقت کنن روش معلوم بشه نواقص دیگه ای هم داره..... نه؟:D
:| عکس نذاشتم که دست و بالتون خونی نشه ، به هر حال ممکنه چاقویی چیزی دستتون باشه:)))
شنبه ۱۰ فروردين ۹۸ , ۱۲:۰۳ مصطفی فتاحی اردکانی
حالا کجیش درست شد؟

نه! باید عمل بشه منم فعلا از عمل یه خرده می‌ترسم !:|
وای وای وای جانا سخن از زبان ما میگویی
بعد از مریضیم خیلی لاغر شدم و هرکس من و دید گفت اااای چقدر لاغر شدی
گونه های من برجسته بود الان اصلا گونه ندارم!!!غیب شد انگار!
منم جلوی اینه میرم اینه خجالت میکشه...
خیلی دلم میسوزه برای خودم
تا میام فراموش کنم که چقدر لاغر شدم یکی پیدا میشه بهم بگه
اصلا من نمیفهمم چاقی و لاغری ما چه ربطی به بقیه داره؟ بابا اومدی مهمونی حرفت رو بزن و برو، بعدا هم میتونی در مورد ریخت و قیافه‌ام اظهار نظر کنی :|
خوب که بشی درست میشه ان‌شاءالله ، تازه لاغری خیلی هم خوبه، من هرکاری میکنم لاغر نمیشم :))))
آقا من با چاقی لاغری مشکل ندارم فقط محض رضای خدا نگن چرا ازدواج نمیکنی:|
والله به خدا مورد مناسبی باشه مریض نیستم:|
تازه من عاشق لهجه ات شدم که:) 
اره یا مثلا میگن بچه نمیخواین؟ حتی میگن یکیش کم نیست؟یکی نیست بگه به تو چه اخه :/

ممنونم *_* ، ترکی البته قشنگ‌تره ^_^
یاد یه خاطره تلخ افتادم....


یه ثانیه میگن و میرن ولی نمیدونن چی به سر آدم میارن..
یعنی هر کدوممون یه جوری پاتک خورده ازشون ، جوری که برای همه خاطره زنده میشه :/

دقیقا!
به این میگن گستاخی، ولی خیلی ها با رُک بودن اشتباه میگیرن!
اخه آدم تو جواب دادن رک باشه نه تو یهویی گفتن اینکه دماغت کجه؟!:|
شما هم باید بهش میگفتید چشمات کج میبینه! :))
اون موقع این جواب به ذهنم نرسید متاسفانه :))
ولی لذت بردم با گویشه جنوبی نوشته بودی😍😍😍😍
قربانت عزیزم :**
همیشه در جواب اینایی که عیب ظاهری آدما رو بروشون میارن خواستم بگم «تو هم از کمیود شعور رنج می‌بری. ولی ببین کسی اینو به روت آورده؟» ولی نشده

+ ممنون که با گویش خودتون نوشتین. چسبید :)
حالا همچین هم عیبی نبود، یعنی اصلا مهم هم نبود، من نمیدونم چطوری اینو دیده بود اصلا !قصدی هم نداشت بنده‌ی خدا
ولی دیدم یه سری چیزها رو به بقیه میگن آدم دلش میخواد تیکه‌پارشون کنه،مثلا میگن"فلانی ماشالا خوب چاق شدی!" انگار از سفره‌ی اون‌ها خورده :|

+ خواهش میکنم، خوشحالم که خوشتون اومده :)
بهتره هر کسی حواسش به خودش و حرفای خودش باشه!
شاید اون بنده خداهم که گفته فقط یه لحظه از ذهنش گذشته و ناخواسته به زبون آورده و حتی حالا اگر بدونه که این حرفو زده کلی شرمنده وخجالت زده بشه.
مثل خیلی از ماها که یه حرفی رومیزنیم و از اینکه برای طرف مقابل ناراحت کننده بوده تعجب میکنیم.
اوهوم
اون اصلا به نظرم منظوری نداشت حتی الان قطعا یادش هم نیست ولی خب مثلا من نمیدونم چه لزومی داره بگی دماغت کجه؟ خب الان کجه بگی چه فایده‌ای داره؟ من واقعا تا اون موقع متوجه این موضوع نبودم اصلا!
اره برای منم پیش اومده، گفتن بعدن فهمیدم همینجوری ناراحت شده، برای همین گفتم حواسمون باشه:)
هر کی گفت آدم مهمی بود وگرنه این همه رو کلمات آدم بیخودی حساس نمیشه که
اصلا خانمه رو نه میشناختم نه می‌دونستم کیه، الان چهره‌اش هم یادم نیست، اونم منظوری نداشت بنده‌ی خدا، فقط چون اون موقع سنم کمتر بود اینجور حرف‌ها روم خیلی تاثیر میذاشت و یادم نرفته :)
ولی الان جلوی آینه فقط "ما رایت الا جمیلا" می‌بینم :دی
اصلا کاری به ماجرا ندارم.(چون زیبایی واقعا یک چیز نسبیه و نسبتش هم به کسی مربوط نیست.) فقط این حجم از دخالت کردن تو چیزی که به کسی مربوط نیست برام عجیبه... :| 
یعنی انقدر این دخالته داره عادی میشه که اصلا طرف مقابل اینجور سئوال‌ها رو حق خودش میدونه انگار! تو همین مهمونی‌های عید یه جور سئوالاتی مطرح میشه آدم‌ میمونه چی بگه واقعا!
سلام
جالب بود..مرسی
این سی که میگید دقیقا یعنی چی؟
سلام
خواهش میکنم
سی یعنی برای ، سِی کن یعنی نگاه کن :)
ممنون
خواهش میکنم :)
يكشنبه ۱۱ فروردين ۹۸ , ۱۹:۴۸ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
چقدر این گویش قشنگه^_^

چیکار به قیافه مردم دارین آخه:|
اوهوم :)

والا! [دوباره به دماغش نگاه می‌کند] :دی
یه بنده خدایی گیر داده لود به انحراف چشمام :)
بی خیالی بهترین علاجست علاج.
خوش باشید
در این مواقع آدم دلش میخواد یکی بزنه که طرف هم به همین مشکل دچار بشه، البته کسایی که عمدا گیر میدن :)))
سلامت باشید :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan