شنبه ۳ مهر ۹۵
شنبه ۳ مهر ۹۵
نظرات (۲۴)
شنبه ۳ مهر ۹۵ , ۲۱:۴۵
روزهـا ..
خاطره ای از دوران سربازی حاجی همت... :)
فرمانده لشکر او را مسوول آشپزخانه کرد. ماه مبارک رمضان از راه رسید. ابراهیم به بچهها خبر داد کسانیکه روزه میگیرند میتوانند برای گرفتن سحری به آشپزخانه بیایند. سرلشکر ناجی فرمانده گردان از این موضوع مطلع شد و او را بازداشت کرد. پس از اتمام بازداشت ابراهیم باز هم به کار خود ادامه داد. خبر رسید که سرلشگر ناجی قرار است نیمه شب برای سرکشی به آشپزخانه بیاید. ابراهیم فکری کرد و به دوستان خود گفت باید کاری کنیم که تا آخر ماه رمضان نتواند مزاحمتی برای ما ایجاد کند. کف آشپز خانه را خوب شستند و یک حلب روغن روی آن خالی کردند. ساعتی بعد صدایی در آشپزخانه به گوش رسید، فرمانده چنان به زمین خورده بود که تا آخر ماه رمضان در بیمارستان بستری شد. استخوان شکسته او تا مدتها عذابش میداد!
روحمون با یادشون شاد...
شنبه ۳ مهر ۹۵ , ۲۱:۵۵
بهار خادمی
واقعا زیباست:))
شنبه ۳ مهر ۹۵ , ۲۲:۲۱
سید مهدی عاشق علی
سلام
خیلی خوبه یاد شهدا رو زنده میکنین
خدا خیرتون بده به حق پنج تن
خاطره هم خیلی شیرین و زیبا بود از روزها
خیلی خوبه یاد شهدا رو زنده میکنین
خدا خیرتون بده به حق پنج تن
خاطره هم خیلی شیرین و زیبا بود از روزها
شنبه ۳ مهر ۹۵ , ۲۲:۵۱
رادیو عاشقی
بسیار عالى
قالب و عکس جدیدتون هم بسیار زیباست
موفق باشید
شنبه ۳ مهر ۹۵ , ۲۳:۰۰
(^_^)abolfazl (^_^)
خیلی قشنگ بود ممنون
يكشنبه ۴ مهر ۹۵ , ۱۰:۵۶
♥سرباز شیعه♥
رحمت خدا بر شما
يكشنبه ۴ مهر ۹۵ , ۱۱:۵۰
محمد آذرکار
💐 💐 برای حاجی!
يكشنبه ۴ مهر ۹۵ , ۱۲:۳۱
ملت- حب
این اقا عشق منه:)
يكشنبه ۴ مهر ۹۵ , ۱۳:۴۹
sun awaiter
با سلام
عالی
اجرکم عندالله
التماس دعا
یاعلی
يكشنبه ۴ مهر ۹۵ , ۱۵:۰۹
منتظر ....
خوش به سعادتشون...
يكشنبه ۴ مهر ۹۵ , ۱۵:۳۴
شهید ابراهیم هادی
سلام وبلاگ خوبی داری به من هم سر بزن!
ak313.blog.ir
يكشنبه ۴ مهر ۹۵ , ۱۸:۱۴
سا قی
با نگاه آخرین خنده کرد
زنده ها را تا ابد شرمنده کرد
يكشنبه ۴ مهر ۹۵ , ۱۸:۳۸
zahra zamany
تشکر...
يكشنبه ۴ مهر ۹۵ , ۱۹:۲۵
ShekaMu º³¹
این شخصیت واقعا با ارزشه
شهر ایشون در اصفهان-شهرضا هست
کم و بیش به قبر این شهید مهربون کشورمون سر میزنم ...
شهر ایشون در اصفهان-شهرضا هست
کم و بیش به قبر این شهید مهربون کشورمون سر میزنم ...
دوشنبه ۵ مهر ۹۵ , ۰۵:۲۹
محمد موحدسرشت
بسیار قشنگ
دمشون گرم
دوشنبه ۵ مهر ۹۵ , ۱۰:۴۹
مجله ویترینو
روحشش شاد و یادش گرامی
سه شنبه ۶ مهر ۹۵ , ۰۰:۲۵
فرناز فرزان
سلام
قشنگ بود ممنون
سه شنبه ۶ مهر ۹۵ , ۰۰:۵۴
دلباخته ..
چشم هایی که خدا با قابش برد...
سه شنبه ۶ مهر ۹۵ , ۰۹:۱۵
حامد عبدالهی
اونها تکلیف خودشون رو ادا کردند و رفتن
بکوشیم ما هم تکلیف خودمون رو ادا کنیم
یا لااقل بد عهدی نکنیم
یا باز لااقل، گناه نکنیم...
اول به خودم میگم
...
بکوشیم ما هم تکلیف خودمون رو ادا کنیم
یا لااقل بد عهدی نکنیم
یا باز لااقل، گناه نکنیم...
اول به خودم میگم
...
سه شنبه ۶ مهر ۹۵ , ۱۲:۱۵
محمد حسین صادقی
عالی عالی عالی
شهید همت رو عشقه
سه شنبه ۶ مهر ۹۵ , ۱۳:۳۵
مهدی بردیا
یه کفی براش شستن که یه وجب روغن روش بوده...
سه شنبه ۶ مهر ۹۵ , ۲۳:۴۶
مهرداد طارقلی
به به به به....
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست...........
جمعه ۹ مهر ۹۵ , ۱۹:۱۰
شاهین ...
+ آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند....
يكشنبه ۱۸ مهر ۹۵ , ۱۲:۳۳
❤منتـــظر المهدی 313❤
سلام التماس دعا
باز کن پنجرهها را که نسیم
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!
همهی چلچلهها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیهی جشن اقاقیها را
گل به دامن کرده است!
باز کن پنجرهها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست
توی تاریکی شبهای بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزهی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچهی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقیها
جشن میگیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران را باور کن...
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!
همهی چلچلهها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیهی جشن اقاقیها را
گل به دامن کرده است!
باز کن پنجرهها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست
توی تاریکی شبهای بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزهی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچهی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقیها
جشن میگیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران را باور کن...
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
آرشیو مطالب
-
آذر ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
مهر ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
مرداد ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
بهمن ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۲ ( ۲ )
-
تیر ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۲ ( ۳ )
-
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
بهمن ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
دی ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
آبان ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
مرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۵ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۸ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱۴ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۹ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۶ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۴ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۸ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
مرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
-
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
شهریور ۱۳۹۴ ( ۴ )
نویسندگان
پیوندها