چهارشنبه ۳ آذر ۹۵
نفس های آخر محرم و صفر نزدیک شده ...
دوباره لباس های سیاه جمع شد ....بوی حلیم و غذای نذری از وسط کوچه ها و هیئت ها پر کشید... پارچه های سیاه از در و دیوار شهرها پایین اومد...
پسرهایی که به حرمت محرم سرها رو پایین انداخته و دور متلک انداختن رو خط کشیده بودند ؛ دخترهایی که روسری ها رو جلوتر کشیده و رنگ و لعاب روی صورتشون رو پاک کرده بودند، سرکار اصلیشون برگشتند.
دوباره صدای نوحه ها تو شلوغی شهرها گم شد و صدای اهنگ های بندری عروسی ها به شهر برگشت...
انگار همراه لباس و شال عزا، ح س ی ن هم رفت ته گنجه ؛ تا سال بعد ، محرم بعد ، هیئت بعد و ...
انگار آخر صفر باید از خودمون بپرسیم؛ برای بی حسین شدن آماده ایم؟؟!!!
پ ن : شاید محرم سال بعد جز کسانی باشیم که به یادشون بگن : صلواتی بفرستید به یاد کسانی که سال پیش بین ما بودند و امسال دیگه تو جمع ما نیستند ...