هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


غزل خوانی

دوستان رادیو بلاگیها لطف کردند و در روز حافظ برامون فال زدند و تفسیر کردند و فرستادند:)

من هم طبق قرار به وعده وفا کردم و شعرم رو براتون دکلمه کردم و فرستادم:)

+پیشاپیش بخاطر صدای نتراشیده و نخراشیده ام از محضر همتون عذرخواهی میکنم:)




چه عالی ر هارو تلفظ میکنین :)))
عالی یعنی دقیقا چطوری؟:)
لهجه داشت؟!
اصلا رفتم توی حس دکلمه های حسین پناهی ... چقدر صداتون شبیه بود بهش!
+عالی
خدا رحمتش کنه ولی فکر کنم تو گور لرزوندینش:))
+ممنون:)
فرررررشته خیلی چسبید، خیلی :)
ارزش تمرین کردن داشته، به دل من یکی که نشست:***
اوج و فرودهات خیلی خوب بود. :)
^_^
خب خدا رو شکر:)
دوازده تا ضبط کردم آخر هم ششمی رو گذاشتم:))
:)
خوشحالم‌که خوشت اومده عزیزم
آقا آقا عاقا من چرا امکان دانلود ندارم هنوز ؟:((
یعنی تا دو ساعت دیگه :|:)


+
کامنت های هلمایی :))
تَکرار کرده دقیقا :)))

فدای سرت چیز خاصی رو از دست ندادی:)
خب دوساعت دیگه دانلود کن و گوش کن صدای روح نواز منو:)))
+
کامنت های هلما همیشه حال خوب کنن:)
چی رو؟:))
چقدر صدات قشنگه بالام جان ^_^
اصلا حافظ به خودش باید بباله که تو این غزلشو خوندی ^_^ 
چقدر گوشات خوب شنیده عزیزجان:)
نه دیگه لطف داری انقدرها هم تعریفی نبود:) امشب حافظ میاد تو خوابم گوشمو میکشه:))
فالتون نیک
نمیدونم چه اختلالیه که وقتی صدای ضبط شده خودتو میشنوی، اصلا شبیه صدای خودت نیست
ممنونم:)
اره حتی خواهرمم گفت فرشته این صدای خودته؟:))
خخخ
من حتی اون قدیما وقتی فامیلا باهام تماس میگرفتن،  میگفتن توی کی ای؟ :)))
میگفتم منشی شون :/
:))
اره از منم گاهی میپرسن بعد یکی یکی اسم میبرن ببینن من کدومو تایید میکنم:))

دستت درست. :)
با لهجه بوشهری نمیخونین شعر حافظ رو؟ 
ممنون :)
امتحان کردم خیلی خوب نمیشد ، خیلی از کلمات مشترک بود فقط حالا یه کم لهجه قاطیش میشد و شعر از ریخت می افتاد:)
نگفتم ترجمه کن که. میگم همینطوری دکلمه طور که میخونین با لهجه بخونین. :)

نه دیگه اون خیلی ضایع میشه، دوساعت تلاش کردم که مثلا لهجه نداشته باشم:))
آقااا کی گفته همیشه باید لهجه معیار باشه؟ این همه لهجه خوب و قشنگ داریم تو  کشورمون. چرا هرکی نباید به لهجه خودش صحبت کنه. الان اون دوتا داستانی که فرستادم صبح اگه با این لهجه نبود من به شخصه اصلا خوشم نمیومد ازش. :)

لهجه نیاز داره که کلمات هم به زبون خودمون باشه وگرنه حالا یه پیچ و تاب دادن صدا که خوب و جالب در نمیاد ،کلمات هم عوض کنم وزنش کلا متحول میشه:))
فلذا بذارید همون معیار بخونیم بره:))
بعدا شعر دکلمه میکنم بوشهری اصیل میذارم براتون با لهجه مون آشنا بشید:))
دوشنبه ۲۴ مهر ۹۶ , ۱۵:۵۹ آقای دیوار نویس
خیلی هم عالی :) 
خیلی هم لطف دارید:)
نتراشیده و نخراشیده رو خوب اومدین! :))
دستتون درد نکنه:/ یه دور از جونی چیزی لااقل:)))
عالی بود صدات ^__^
آفرین ولی صدات مخ منو فعال کرد :|:)
چه فال خوبی هم اومد ^__^
حالا تعبیرش چی بود ؟:))


یعنی اینکه احساس میکنم صورتت بیضی شکله :))
و کلا کاری کردی که قسمت چپ بدنم یه کوچولو از خودش عکس العمل نشون بده :))

قربانت عزیزم:)
تفسیرش هم تو رادیو بلاگیها هست:))
درست احساس میکنی:)
خدا رو شکر:))
آها.. شما اونطوری گفتین که ما تعریف و تمجید کنیم از دکلمه تون؟! :))

ب دور از شوخی.. زیبا بود :)
نه تعریف نمیخواد بکنید فقط با خاک هم یکسانمون نکنید خب:))
به دور از شوخی لطف دارید:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan