جمعه ۲۶ آبان ۹۶
میگفت بعد از این همه سال آمده بود طلب حلالیت، گفت راهی حج است و حالا آمده حسابش را صاف کند، آن هم چه حسابی!
بیست، سی سال پیش با پدر مرحومم کار میکرد، پدرم که به رحمت خدا رفت مدعی شد که صاحب تمام این مال و منال است و پدرم سهمی در آن ندارد، هر چه خودمان و بقیه اصرار کردیم که مال یتیم خوردن ندارد و حق ما را بده زیر بار نرفت که نرفت.
از عرش به فرش آمدیم ، سالها با بدبختی و سختی روزگار گذراندیم، شبهایی بود که نان نداشتیم و گرسنه خوابیدیم ولی حتی سراغی از ما نگرفت و حالا بعد از این همه سال سر و کلهاش پیدا شده؛ برگشته و میگوید اشتباه کردم، میخواهم بروم حج تمتع حلالم کنید، حاضرم اصل پولتان را برگردانم و جبران کنم!
گفتم مردک تو به هر جا رسیدی از سرمایهی ما بود، خانه و ملک و املاک و شهرت و این همه سال زندگی راحتت پایه و اساسش از ماست حالا بعد از این همه سال میگویی اشتباه کردم پولتان را میدهم حلالم کنید؟ پس این همه سال بدبختی ما چه؟ روزهای به باد رفتهی عمرمان چه؟ تازه با وقاحت تمام بعد از این همه سال میگویی فقط اصل پول را میدهم؟
برو حجت قبول ولی به همان خدا که ما حلالت نمیکنیم!
با ناراحتی رفت ولی حاضر نشد داراییاش را بدهد و حلالیت بخرد!
پ ن۱: این ماجرا واقعیست.
پ ن۲: ایام شهادت پیامبر خاتم (صلوات الله علیه) و کریم اهل بیت امام حسن مجتبی( علیه السلام) و ثامن الحجج امام رضا (علیه السلام) تسلیت.