هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


به جان خواجه که این شیوه‌ی شبانی نیست

دیشب اومدم برای خودم شیر قهوه درست کنم که دیدم پدر داره برنامه‌ی مصاحبه با اقای فتاح رو می‌بینه (اسم برنامه رو نمیدونم)، اینکه چقدر حرف‌هاش راجع‌به فقر مطلق تو جامعه و نابودیش و ‌... برام جالب بود رو بخاطر اینکه روزه‌اید نمیگم (سئوال:آیا حرص خوردن روزه را باطل نمی‌کند؟)

اما اونجا که گفت:" ما یارانه می‌دیم، تو کشورهای دیگه مثل امریکا و اروپا هم مثلا هزینه‌‌های درمان رایگانه، اینم خودش نوعی یارانه است فقط اونا بهش نمیگن یارانه!" خیلی دوست داشتم می‌تونست صدام‌ رو بشنوه تا بهش بگم: بزرگوار، برادر، مسئول! چند ساله دکتر نرفتی؟ اینکه خیلی بالا و پایین بودن هزینه‌ی دارو و درمان برای مسئولین و اهل بیت‌شون فرقی نمی‌کنه یه چیزی ولی دیگه وجداناً یه سر بزنید حداقل از قیمت‌ها خبر داشته باشید!

وقتی نوشیدنی مورد علاقه‌ام رو کوفت کردم و خواستم برم نمی‌دونم مجری ازشون چی پرسید که ایشون گفت: این به نظام ضربه می‌زنه حتی می‌تونه به بیکاری هم دامن بزنه...؛ خندیدم و گفتم: تازه میگه به بیکاری دامن می‌زنه نمی‌دونه بیکاری دامن قر پاش کرده و داره قرش میده!

+ من فقط بخش کوچکی از برنامه رو دیدم(و نمیدونم قبل و بعدش چی گفتن) ولی تصوری که تو همون چند دقیقه برام شکل گرفت بدین شرح بود: گوشت کیلویی ۱۵۰۰ تومن، مرغ کیلویی ۵۰۰ تومن، نون دونه‌ای ۵۰ ریال، سیب زمینی و پیاز کیلویی ۱۰۰ تومن و ...(به همین تناسب)، کرایه خونه هم ماهی ۵۰هزار تومن، مریض هم نمی‌شیم، خب با ۴۵ هزار تومن یارانه و مقرری که کمیته برای تحت پوششینش می‌ریزه و جمعاً برای یک خانواده‌ی ۵ نفری تقریبا ۶۵۰ هزار تومن میشه(دقیقش رو یادم نیست) حتی میشه برای زمان کوری و پیری پس‌انداز هم کرد!

++ برنامه پخش زنده بود؟‌ نمیدونم! ولی من تماشای برنامه‌ی ماه‌عسل خصوصا قسمت ششمش رو برای اقای فتاح [و باقی مسئولین] روزی دوبار تجویز می‌کنم! نه برای اینکه تحت تاثیر قرار بگیرن،صرفا برای اینکه صحبت‌هاشون رو با برنامه‌های همون روز صدا و سیما یه کم تطبیق بدن.

+++ با وجود اینکه قدیمیه ولی کاش می‌شد رونوشت اینم براشون ارسال کنم:

انگشتان کوچک رضا برای شمردن دردهایش کم است!

++++ دیروز عصر به این نتیجه رسیدم که فاصله‌ی بوشهر_تهران چیزی حدود ۱۸ ساعته،اما فاصله‌ی بوشهر_تهران[بالاشهر] چیزی بیش از ۱۸۰ هزار ساعته!

ش‌ن: غرق خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهاد... خواندم افسانه‌ی شیرین و به خوابش کردم!

نوشِ جان می‌کردی خب! چرا کوفت کردی؟!
میشه این چیزها رو شنید و نوش‌جان کرد؟
بیت اخری زیبا بود
تشکر
دیشب که ماهِ عسل رو می‌دیدم تازه فهمیدم تعریفم از محرومیت چقدر محدود و ناقص بوده. بخشی از محرومیتی که نشون می‌داد رو دیدم. حتی زندگیش کردم. مرفهِ بی‌دردِ پایتخت‌نشین چه می‌دونه بدونِ آب و برق زندگی کردن چه حسی داره... چند هزار نفر بخاطرِ فقر و نبودِ امکانات استعدادهاشون دفن میشه؟! یکی نیست بگه آخه تو چه می‌دونی درد یعنی چی...
اره دیگه، باید تو هوای درد نفس کشیده باشی تا بدونی درد چیه وگرنه قصه سرایی رو که هممون بلدیم که بشینیم بگیم فقر نابود شد رو که همه میتونن بگن؛ منم فقط یه چیزهایی دیده و شنیده بودم ولی نه تا این حد نه تا این حد...
هعی... 
نه خب اصولاً نباید از گلو پایین بره!
ولی رفت،دو روز هم یادمونه و روز سوم باز "همانیم که بودیم"
 
ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود

وین راز سر به مهر، به عالم سمر شود

گویند سنگ، لعل شود در مقامِ صبر

آری شود ولیک به خونِ جگر شود

خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه

کز دست غم خلاص من آن جا مگر شود

از هر کرانه تیر دعا کرده‌ام روان

باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب

یا رب مباد آن که گدا معتبر شود






چی بگم‌ که نگفتنش بهتره...
***
به قفس سوخته گیریم که پر هم بدهند
ببرند از وسط باغ گذر هم بدهند
حاصل این همه سال انس گرفتن به قفس
تلخ کامیست اگر شهد و شکر هم بدهند
قصه‌ی غصه‌ی یعقوب همین بود که کاش
بادها عطر که دادند... خبر هم بدهند
ما که هی زخم زبان از کس و ناکس خوردیم
چه تفاوت که به ما زخم تبر هم بدهند
قوت ما لقمه‌ی نانی‌ست که خشک است و زمخت
بنویسید به ما خون جگر هم بدهند
دوست که دلخوشی‌ام بود فقط خنجر زد
دشمنان را بسپارید که مرهم بدهند
خسته ام مثل یتیمی که از او فرفره‌ای
بستانند و به او فحش پدر هم بدهند

"حامد عسکری"
کاش که  کمیته امداد اینقدر که بلد بود حرف بزنه کاش بلد بود عمل میکرد به حرفاش.
کاش صدقاتی که مردم به صندوق صدقات  مینداختن بین خودشون تقسیم نمیکردن و حیف و میل نمیکردن ! و بجاش اگر پول اضافی می اومد بین کارمندان تقسیم نمیکردن بجاش به خانواده های تحت پوشش شون میدادند.
اونوقت ایران برای این خانواده ها بهشت میشد و گلستان.
اونوقت هزینه درمانی و یارانه اش شون پیشکشون .

جناب فتاح هم یا خواب تشریف دارند یا خودشون رو به خواب زدند.
میگن کسی که خوابیده میشه بیدار کرد ولی کسی که خودش رو به خواب زده هیچوقت نمیشه بیدار کرد.
اگر کار کمیته امداد و بهزیستی درست بود تو کشور این همه دفتر خیریه ی مردم نهاد نبود ...
اینا این حرفا رو میزنن که مسولیت خودشون دیده نشه ولاغیر .

حالا صدقات روزی ۵۰، ۱۰۰ تومن چیزی نیست چون به هر حال مقداریش به تحت تکفل‌هاشون میرسه ولی بیشترش رو کاش مردم خودشون برسونن به دست کسایی که میشناسن.
چرا کسی که خوابه رو هم اگه اب یخ روش بریزی میشه بیدار کرد!
هعی... چی بگم!
کوری و پیری و دیگر هیچ...
:)
آقای فتاح انصافا آدم دلسوزیه
من برنامه رو ندیدم اما فقر درد درمان ناپذیریست در این جامعه

الان دلمان شیر قهوه خواست
چه کنیم


فاصله تهران بوشهرتان عالی بود
اقای فتاح مجاز از تمام مسئولینه،ولی وضعیت تو کمیته‌ی امداد هم مثل بقیه‌ی ارگان‌ها غیر قابل انکاره:)
فقر درد درمان پذیر یا حداقل بهبود پذیری میشه اگه مسئولینمون از خونه‌های میلیاردی و کوچه‌های بالاشهر کمی هم تو پایین شهر قدم بزنن، کمی هم بخور بخورهاشون رو کمتر کنن:)
صبر! صبر کنید اذان رو بگن یه شیر قهوه‌ی مشتی بسازید و بخورید:)
:)

هعی کاش صدای مردمم میشنیدن این مسئولین فلان فلان شده
گفتی نوشیدنیمو کوفت کردم 
نوشیدنی چیه
ما کل زندگیمونو داریم کوفت میکنیم
کاش!
یه نوشیدنی رو بگیر برس به چیزهای بزرگتر!
بریم محله آقا فتاح اینا زندگی کنیم. 
اینجوری فایده نداره مسئولین باید بیان همسایه‌ی ماها بشن بلکه سختشون بیاد و تکونی بخورن.
درد های این جامعه فقط مسئولینی هستن که فقط بلدن حرف بزنن!
و مردمی که وقتی مسئول میشن یادشون میره از کجا به کجا رسیدن و برای چی به اونجا رسیدن!
محله ی حاج فتاح اینا حتما همون محله س که میوه فروشی سر کوچش گوجه هاش ارزونه یا تو دنیایی زندگی میکنه که دلار گرون نشده و قیمت هیچی تکون نخورده:)
محل سکونت:سیاره ی بهرام؛) 
یه قسمت جالبش اونجا بود که مجری گفت تعریف فقر مطلق چیه؟ گفت فقر مطلق یعنی کسایی که به نون شبشون هم محتاجن بعد کلی حرف زدن راجع به یارانه و مقرری کمیته و اینا، بعد مجری گفت پس با این حساب میگیم با اون حدود ۶۵۰ هزار تومن، بدون در نظر گرفتن اینکه ممکنه پول رو خرج مخارج دیگه‌ای بکنن، دیگه حداقل به نون شبشون محتاج نیستن و ما از فقر مطلق عبور کردیم!!! 
چقدر راحت نتیجه میگیرن نه؟ یاد اون قسمتی افتادم که پرزیدنت می‌گفت از رکود( یا در حقیقت رو کود) عبور کردیم.
دیگه من زبون روزه چیزی نگم :/ 

یه سری الفاظ زشت نثارشان باد :/ :))
من دیروز اخرِ ماه عسل و موقع مصاحبه‌ی دیشب دیگه روزه نبودم و از طرف همتون جبران کردم:|
دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟
همه ارزویم اما چه کنم که بسته پایم
سفرت بخیر اما تو و دوستی خدا را ...
و حتی مردمی که هر دفعه در انتخاب مسئولشان در خیال وعده های پوچش بودند.
دقیقا ولی مردم هم فشار زیادی روشونه، شدن مثل کسی که به هر ریسمون پوسیده و پاره‌ای چنگ میزنه بلکه فرجی بشه!
خطاب به هر دوشون
تو کز محنت دیگران بی غمی 
نشاید که نامت نهند آدمی
:||||
آخ که قلب آدم درد میگیره از اینهمه وقاحت و نامردی وقتی بی رحمانه تو جای گرم و نرمشون میبرن و میدوزن و با کوته فکریشون نتیجه گیری میکنن بعد میشنوی و میبینی یه جایی که خیلی هم دور نیست ازت دارن چه فلاک بار زندگی میکنن حتی شنیدنش آروم و قرار رو از آدم میگیره بعد اونوقت...... 
اره والا، ما اینجا اینقدر دردمون میگیره در حالی که دستمون هم نمیرسه کاری کنیم اونا دستشون میرسه چطوری دلشون میاد واقعا؟
هعی...
یه مصاحبه بود از نماینده ها قیمت برنج و گوشت و میپرسم خیلی خنده دار بود هیچکدوم نمیدونستن=))
اینم مسئولین و نماینده‌‌های ما:| 
فقر ومحرومیت چیزیه که هر کسی داره میبینه که اوضاش خیلی بد تر از دست فروشای سر چهارراه هاوکودکان کار هست
اینا که انقدر به امریکا بدوبیرا میگن
امریکا حد اقل شرایط خوبی برای مردم فراهم کرده ومن طرفدارش ام
اینا که میگن امریکا هیچ غلطی نمیکنه
خیلی خوب میدونن که امریکا خیلی کارها میکنه
وزندگی ماهاهم وابسطه بهش شده
وبا تحریمش هشتمون گرو نهمونه
تازه الان بیکاری هم داره ریزمیاد وبندری میزنه
زیادی دارم حرص میخورم الان روزم باطل میشه
شیر قهوه ام کوفتت شه

نه عزیزم شوخی کردم
نوش جونت
البته امریکا هم کارتون خواب و گرسنه و کودکان کار و ... زیاد داره.
این رو قطع به یقین بدون که این شرایط ما بخش کوچیکش حاصل از کارهای امریکاست بخش اعظمش حاصل وجود منافقین و امریکایی‌های داخلیه که سفره پهن کردن و میخورن، برای اونها تمام شدن تحریم‌ها و چرخیدن راحت چرخ زندگی مردم منفعت نداره بلکه سودشون تو سختیه ماست، القصه که ما رو از خارج نمیتونن نابود کنن این داخله که داره ریشه‌هامون رو خشک میکنه؛ میفرماید از ماست که بر ماست.

خودش کوفت شد قبل دعات ولی چون گفتی امشب یکی میخورم که نوش‌جانم بشه:))
جمعه ۴ خرداد ۹۷ , ۱۶:۱۹ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
در عین گریه خندمون می‌گیره!
خنده‌ی تلخ من از گریه غم‌انگیز تر است...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan