شنبه ۵ خرداد ۹۷
مدتیست دست و پا چُلُفتی شدهام
حواسم پرت است!
با خودکارِ بدون جوهر شعر مینویسم
و در قفسه کتابهایم یک جفت کبوتر آب و واژه میخورند ...
همین دیروز باران که میبارید با کفشهای لنگه به لنگه در خیابان پرواز میکردم!
و جای کرایه به راننده تاکسی آدرس محلهای در اردیبهشت را دادم ...!
خلاصه مدتیست هر کاری میکنم
میگویند: عاشقی؟
《علی سلطانی》
"متنهای کپی شده"
پن: عاشقی؟ :)