هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


از هر دری و هر وری(۳)

۱_ پسره تازه مدرسه‌شون تعطیل شده و ایستاده‌‌ بود کنار خیابون، به هر کسی، چه سواره و چه پیاده، رد می‌شد می‌گفت" دربست"!
 اومدم پیاده از کنارش رد بشم که برگشت گفت "خاله دربست میری؟"! خواستم چیزی نگم و رد بشم دیدم دلم رضا نیست، دستم رو تکون دادم و گفتم دربستی که نمیرم ولی اگه بخوای دربستی چَک می‌زنم، ۱۰ تا ۱۵ تا ۲۰ تا، هر چی که بخوای... ساکت شد!
نکته: قبل از اینکه هی تو مغز بچه‌هامون فرو کنیم که دکتر بشید، مهندس بشید، این بشید و اون بشید که آدم حسابتون کنن، بهشون یاد بدیم که "ادب مرد به ز دولت اوست" و از این صحبت‌ها خلاصه :)

۲_ چند وقت پیش معلم ادبیات سالِ اول راهنماییم رو ، نشسته توی ماشینش جلوی درِ مدرسه‌ی پسرونه‌ی سر خیابون دیدم.
نمیدونم قبلا راجع‌بهش نوشتم یا نه ولی بهترین معلمی بوده که تو تمام دوران مدرسه‌ام داشتم، یه معلم عالی و دوست داشتنی که همیشه ۱۰_۱۵ دقیقه‌ی آخر کلاسش برامون یا شعر یا داستان می‌خوند و همین زمان کوتاه ما رو عاشق کلاس و شعر کرده بود!
 اون روز وقتی دیدمش ابروهاش یه دفعه پرید بالا و با تعجب نگام کرد، من دست سارا توی دستم بود و چون مدرسه‌اش دیر شده بود نتونستم بایستم و باهاش حرف بزنم، اول متوجه‌ی دلیل تعجبش نشدم بعد ولی متوجه شدم که بخاطر وجود سارا بوده؛ احتمالا فکر کرده دختر خودمه و داشته به سرعت ازدواج و بچه‌دار شدنم فکر می‌کرده :)))
پ‌ن: اون موقع دوتا پسر داشت، اسم بزرگه امیر بود، می‌گفت هرگاه از دستش عصبانی میشم با حرص بهش میگم "امروز امیرِ درِ میخانه تویی، تو... فریاد رَس ناله‌ی مستانه تویی،تو... مرغِ دلِ ما که به کس رام نگردد... آرام تویی، عشق تویی، دانه تویی، تو!" ؛ هرگاه این شعر رو میشنوم یاد آقای "میم" و امیرش می‌افتم :)
یه جمله‌ی معروف هم در مورد من داشت که همه‌ی هم‌کلاسی‌ها و هم مدرسه‌ای های اون موقعم هنوز یادشونه، نشون به اون نشون که بعد سه سال یکی از بچه‌های مدرسه منو دید و یه دفعه گفت "به قول آقای میم، خانم ع دختر دایی‌ ... ، یادته؟" دوست دارم بدونم خودش هم هنوز یادشه؟ :)

۳_ هفته‌ی قبل دوستم دوتا ماهی بهم هدیه داد(عکسش رو بعدا میذارم احتمالا :) ) به عنوان کادوی تولد(پیشاپیش)، چهارشنبه باید آبش رو عوض می‌کردم، آب گذاشتم توی ظرف که بمونه و کلرش بره، اومدم دیدم مادرم آب رو ریخته، کلی حرص خوردم و گفتم بابا این برای تنگ ماهیمه، گفتن خب دوباره بذار گفتم باشه و دوباره آب گذاشتم، می‌خواستم دیشب عوضش کنم وقت نشد گفتم خب یه خرده بیشتر هم بمونه بهتره کلرش بیشتر در میره، امشب اومدم عوضش کنم دیدم خواهرم ظهر آب رو ریخته!
یعنی فقط گریه نکردم از دستشون ، به جاش انقدر داد و بیداد کردم که گلوم درد گرفته، الان هم یه ظرف آب گذاشتم روی میزم، گفتم بخدا هر کس بهش دست بزنه هر چی دیده از چشم خودش دیده! (الان فردا میام می‌بینم این‌دفعه احمد یا سارا تشنه‌شون بوده برداشتن خوردنش، شانس ندارم که:/ )

۴_ سال ۹۷ بالا و پایین خیلی زیاد داشت، شیب‌های تند و نفس‌گیر؛ حقیقتش هم تا اینجا سالِ خوبی نبوده برام، ولی سالِ پر بچه‌ای بود ماشاءالله، اول پسر برادرم ، بعد دختر خواهرم(همون عشقی که یه کهره بدهکارمون کرده :دی ) ، الان هم بچه‌ی برادر بزرگه(این هنوز جنسیتش معلوم نشده) ، خلاصه که الحمدلله الحمدلله خانواده در حال گسترشه، برای همین خبرهای خوب هم شاکریم؛ تن‌شون سلامت:)

۵_ بهش میگم:《داشتم تلاش می‌کردم صدام شبیه صدای دریا دادور بشه ولی نشد، لامصب همش شجریانه، همش شجریانه! [:دی] 》 خندید ، نیم ساعت بعد سرش توی لپ‌تاپش بود یه دفعه خیلی جدی گفت:《 شنیدی شجریان استعفا داد؟》 منم عین خنگ‌ها گفتم "نه! جدی؟ کِی؟"
گفت 《همین نیم ساعت پیش، گفته عرصه‌ی موسیقی این کشور یا جای منه یا فرشته》 :)))

۶_ این عکس و آهنگ رو خیلی دوست دارم ، ببینید و بشنوید :)



دریافت
1)عجب پرو هایی ان اینا!!
3)تا سه نشه بازی نشه
4) ان شاءالله باقی مونده سال بهتر و بهتر شه..خاله و عمه شدن ها جدیدم مبارکت باشه:)


از پررو گذشتن دیگه، ۸_۱۰ سالشونه‌ها، ولی زیادی بی‌ادبن بعضی‌هاشون:(
:| امروز صبح عوضش کردم :دی
ان‌شاءالله، ممنونم یسنا جان :*
سلام بسیار عالی مثل اینکه وقت فراوان و صبر ایوب رو یه جا باهم دارید .
راستی گیلانی هستین ؟
سلام
اون وقت صبر ایوب و وقت فراوان برداشت از کدوم بخش‌های پست بود؟!
نه :)
عزیزم. الهی که همیشه دور سفره‌هاتون شلوغ باشه ❤
ان‌شاءالله ، ممنونم مهربون جان :**
شنبه ۲۹ دی ۹۷ , ۰۰:۳۸ اینتِرنال‌ْ آدِر
اون مورد اول شانس بیاره گیر من نیفته. :) 
عمویی رو با خودم دربست میبرم.
این دفعه رو استثنائاً با خشونتتون موافقم، باید پسره رو بزنن که کش بیاد، بلکه ادب بشه :)
دارم ترانه رو گوش میدم، خیلی عالیه
حس می کنم تصویر زنده ست
بنده خدا ماهی ها، به چه امیدی هنوز زندن :))
خدا خانواده رو براتون حفظ کنه و شادی روز افزون
گفتم چرا شجربان دگیه نمی خونه :))
ترانه هم تموم شد :)
خوش باشید و مستدام
موافقم :)
خیلی حس خوبی داده ^_^
امروز دیگه عوضش کردم :))
ممنونم، ان‌شاءالله :)
:دی
متشکرم و همچنین :)
آهنگ قشنگی بود :) به نظرم آهنگایی ک می ذارید همشون لِول بالاس :) و البته یه مقدار غمالود ...
نظر لطفتونه :)
+ پیشنهاد میکنم آهنگ‌های علی زندوکیلی رو بشنوید خیلی خوب میخونه، اکثر آهنگ‌هاش واقعا شنیدنیه :)
تو بگو چرا باران نمی‌بارد؟! (سرش را به جزوه می‌کوبد)
نمیدونم، برای ما که سه‌شنبه و پنج‌شنبه مقداری بارید الحمدلله :)
شنبه ۲۹ دی ۹۷ , ۰۹:۰۲ حـ . آرمان (استاد بزرگ)
سلام
واقعا وقتی ادب و فرهنگ نباشه آدم دکتر هم که باشه قد ارزنی ارزش نداره

+آهنگ جالبی بود :)
سلام
همینطوره واقعا، ادب و شعور کلا دوتا فاکتور خیلی مهمن :)

+ :)
ادب مرد به ز دولت اوست...
ای کاش به بچه ها انسانیت را آموزش دهیم، کمک به هم نوع، مهربانی و عشق را..
ممنون از اشاره به این موضوع مهم.
پایدار و برقرار باشید و قلمتان همواره نویسا...
کاش، و ای کاش خودمون هم همه‌ی این‌ها رو بلد باشیم :)

:)
متشکرم و همچنین شما، موید و مانا باشید :)
شنبه ۲۹ دی ۹۷ , ۱۰:۱۱ مصطفی فتاحی اردکانی
خدا معلم های ادبیات رو حفظ کنه، و از معلم ادبیاتی کمشون نکنه. یه معلم ادبیات داشتم خیلی دوسش می داشتم، رفت قاطی سیاست از معلم ادبیاتی کم شد.
ان‌شاءالله :)
این سیاست چیزی هم مونده که ازمون نگرفته باشه؟ نه واقعا مونده؟:(
این آهنگا چیه میذاری مثل یراحی مممنوع الصوت میشی ها :)
عه خوبه یادم اوردید میخواستم اون آهنگ یراحی رو بشنوم :))

تلخ و شیرین و شور و همه مزه هارو داشت این پست
اتفاقا سعیم به همین بود، که مزه‌هاش قاطی باشه :)
واسه ما فقط سوز میاد :|
برای شما هم برف و بارون میاد ان‌شاءالله :)
فعلا با سرماش کیف کن :))
این همه متن رو نوشتین ؟
کل این متن، نوشتنش و ویرایشش و کپی تو صفحه‌ی بیان و عکس و آهنگ و ... کمتر از ۱ ساعت طول کشیده ،پس اونقدرها هم وقت نمی‌خواست فقط علاقه به نوشتن میخواست، همین :)
کیلو 4 تومن شمیم نوشته؟ چی نوشته؟
بعد اون جملۀ معروفی که می‌گفته چی بوده؟
بعد چجوری ماهیاتون زنده می‌مونه؟ چرا مال ما می‌مرد چهار روز بعد عید؟
بعد دیگه شجریان پدر یا پسر؟
دیگه همینا سؤالایی بود که ذهنم رو مشغول کرد با خوندن متن.
نه نوشته نیم کیلو چهار تومن، فقط اضافه کنم که عکس از شهرهای شمالیه احتمالا :)
" خانم ع دختر دایی آقای ... " ، آقای ... چون خیلی معروفه حروف اختصاریش هم بنویسم ضایع است :))
ماهی‌های عید خودمم سال‌های قبل و حتی همین امسال زود مردن فقط ماهی ۹۶، تقریبا ۱/۵ سال عمر کردن، توی آکواریوم بودن، غذا هم روزی ۲_۳ بار بهشون نون خشک میدادم، آبشون هم تو این ۱/۵ سال ۲یا ۳ بار کامل عوض کردیم (و اکواریوم و ماسه‌هاش رو کلا شستیم)، ولی هرگاه آب‌شون کم‌ می‌شد با قابلمه یا شیلنگ آب می‌ریختم توش ؛ همین ها دیگه :)
شجریان پدر ، برای همین وقتی گفت استعفا داده ناراحت شدم و گفتم جدی؟ فکر میکردم بخاطر بیماریشون دیگه نمی‌خونن :| چقدر من ساده‌ام آخه :دی
:)
1- من شبیه شاگرد اول هایی هستم که درسشون رو به موقع خوندن:)
قبلا همه رو خوندم

ولی مورد اول بهم چسبید کاش می زدی یه دونه دلم خنک می شد:)
شما راهنمایی معلم آقا داشتین؟
عکس منو یاد آسوکا میندازه
شاگرد زرنگ‌هایی که ردیف اول می‌نشستن؟ :))

خودمم دلم می‌خواست ولی شرایطش نبود :دی
ما سال اول راهنمایی ۶_۷ تا معلم آقا داشتیم ولی سال دوم و سوم نه، دوباره سال های دبیرستان چندتا داشتیم :)
چرا؟ چون شهرهای شمالیه؟:)


@سعید

چرا من جمله ی اولت رو هی میخونم ولی نمی فهمم چی میگی؟
خودمم چندین‌بار خوندم تا بالاخره متوجه شدم منظورش با عکسه :))

+ دارم اهنگ ترکی می‌شنوم هی یادت می‌کنم :)
نه می‌گم چه میوه‌ایه. اسم میوه رو نتونستم بفهمم. :)
.
یادمه یک سال ما هم هرچی ماهی قرمز بود رو از این و اون گرفتیم و ریختیم توی آکواریوم. ولی بعد سه چهار ماه یکی یکی افتادن و مردن.
اسم میوه رو اصلا ننوشته، اون شمیم که خوندی نوشته نیم :)
ولی میوهه شبیه گیلاسه :)

ما هم اکواریوممون وقتی خریدم ۲۸ تا ماهی توش انداختیم ولی همشون قبل از یک‌سال مردن، این ماهی‌ قرمزها ولی کار خدا بود :)
+ فیلتر و اکسیژن براشون بذارین،سنگ اکسیژن هم میگن خوبه( ما هم یه‌ساله انداختیم تو اکواریوم) ، و آب‌شون رو هر چند وقت یکبار عوض کنید عمرشون بیشتر میشه ، غذای مخصوص هم دارن :)
همین‌ها رو میدونم:)
@ سعید

برای اینکه ماهی های عیدتون زیاد عمر کنن، بهشون کرم خاکی بده بخورن، بهشون برس ما یه سال اینجوری تونستیم ماهی هامون رو نگه داریم سال بعدش بردیم انداختیم تو استخر. الان دیگه ماهی نمیخریم
کرم خاکی؟:/ 
ما حتی اگه ماهی داشته باشیم هم باز هرسال یکی دوتا میخریم، کلا ماهی قرمز عید رو دوست دارم، ولی وقتی میمیرن یه روز چشمام پف کرده است :|
ما فقط دبیرستان معلم آقا داشتیم.
فکر می کردم روال همه ی شهرها همین باشه.
چند سال بعدم کلا ممنوع کردن حضور دبیران آقا در دبیرستان های دخترانه رو.

آره چون شماله :)
اینجا کمبود معلم داشتیم، انصافا هم معلم‌های خیلی خوبی بودن ؛ سال دوم و سوم مدیر معلم‌های خانم اورد و گفت معلم آقا نباید تو مدرسه باشه، الان هم شنیدم استفاده از معلم‌های آقا تو راهنمایی خیلی کمتر شده( ولی هنوزم یه تعدادی هست)
برای دبیرستان ولی اینجا هنوز خیلی استفاده میشه.

:)
پس کلاً داشتم اشتباه می‌زدم :)))
الان بیشتر دقت کردم:دی
.
قدیما داشتیم آکواریوم. الان خیلی وقته که نداریم دیگه. چند سالی هم هست که دیگه ماهی گلی نمی‌خریم. :)
دقیقا :دی

مال ما هم بعد ماهی قرمزها کلا خالی شده، الان هم زیرش ترک برداشته مامان اصرار داره خالیش کنیم که گچ دیوار رو خراب نکنه.
ماهی گلی دوست دارم ولی وقتی می‌میرن خیلی برام ناراحت کننده است:|
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan