هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


از هر دری و هر وری(۵)

۱) تابستون هر سال از خودم می‌پرسیدم اینایی که تو این گرما از شهرها و استان‌های دیگه میان شهرمون دقیقا چی پیش خودشون فکر می‌کنن؟
 ۲_۳ روز پیش که رفته بودیم لبِ ساحل، یه خانواده‌ی ۷_۸ نفری که از ... اومده بودن هم مشغول شنا و آب‌بازی بودن ، دوتا از آقایون خانواده سیگار روشن کردن و یکیشون یه سیگار دیگه رو هم با سیگار خودش روشن کرد و داد به یکی از دخترها؛ اون روز متوجه نشدم ولی امروز که تو هوای ۴۵_۴۶ درجه مسافرها رو توی بازار می‌دیدم فهمیدم که یحتمل اون سیگار نبوده! ... آره خلاصه ، نمیدونم چیه ولی هر چیه جنسش اصله!
#طنز

۲) اکثریت مردم‌ ما، غذاهای خورشتی مثل خورش گوشت، مرغ ، قلیه ماهی، میگو و ... رو توی یه کاسه‌ی بزرگ که وسط سفره می‌ذارن و هر کس باید برای خودش بکشه، نمی‌ریزن! بلکه برای هر کس یه کاسه‌ی جداگونه می‌ذارن و اگه کم بود دوباره شارژش می‌کنن (خورشت اضافی توی سفره هم هست که هر کس خواست برداره)! فلذا توی مهمونی‌هایی که به جنوب می‌رید اینو در نظر بگیرید! نشید عین اون بنده‌خدایی که سه‌نفری از یه کاسه می‌خوردن و بعد متوجه شدن که اشتباه کردن، تا نیم ساعت می‌گفتن "عه! چه جالب، فکر کردیم این کاسه برای هممونه" :|

۳) وقتی هواشناسی موبایلم دمای ۴۵ تا ۴۸ درجه رو نشون میده همش توی ذهنم می‌گذره که "خدایا! مگه با هم شوخی هم داریم اخه؟ اگه داریم وجدانی بگو که ما هم در جریان باشیم خب!" :(

۴) پسرهایی که یک ماه مونده به کنکور دختر میرن خواستگاری، و اتفاقا تاکید هم می‌کنن که می‌دونیم کنکور داره؛ جواب مثبت که هیچی، به نظرم باید با برنو بزنیشون! :|

۵_ قاضی : چرا کشتیش؟
متهم: به قَلیه ماهی می‌گفت قِلیه ماهی! شما بودی نمی‌کشتیش؟!

پ‌ن: وقتی شروع میکنی به نوشتن کلی مورد جدید میاد به ذهنت، حیف که طولانی میشه :)
شما باید برای جنوب باشید

شما هم آخر هفته ها مشکل ما شمالی هارو دارید؟   
بله جنوبیم :)

نه ما فقط عید سال و بعضی تعطیلات که تو پاییز و زمستون باشه شهرمون زیاد از حد شلوغ میشه و اتفاقا از وجودشون هم خیلی خوشحال میشم‌ ؛ فقط تو این فصل درکشون نمی‌کنم! :|
شنبه ۱۸ خرداد ۹۸ , ۲۳:۱۲ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
ما هم واسه هممون رو توی یه ظرف می‌ریزیم و هرکی واسه خودش می‌کشه. اومدین خونه ما ظرف گنده رو نذارین جلو خودتون، واسه خودتون:-)))
نه! ما با مدل شما آشنا هستیم و خودمون هم برای سوپ همین‌ کار رو می‌کنیم شما با مدل ما غریبید :))
کم برا این پسر بدبخت قر و قمیش بیا دختر بندری:)))
عاشقتم که با این لحن قشنگت آخه
رسم جالبیه:)
اومدم لحاظ می‌کنم:)
ما فکر می‌کردیم دومی درسته خانوم هرچند تا حالا نخوردیم  به خدا :)
خدایا بابت گرمای بیست و چند درجه از تو سپاسگزاریم :)

فقط اون تنها نیست اخه ، یکی دیگه هم‌ اومده :| 
ماچ بهت ^_^
معمولا اینجا همه میگن قَلیه، این قِلیه خیلی کم استفاده میشه ولی تلویزیون وقتی میخواد فیلم بسازه و مثلا لهجه استفاده کنه، چندتا فتحه و کسره‌ی اشتباه میده به کلمات که مثلا غلیظ و اصیلش کنه! مثلا قَلیه رو میگه قِیله؛ برای همینه که استان‌های دیگه این تلفظ زشت رو یاد گرفتن بیشتر! :)
خودم می‌پزم برات *_*

خدایا من اعتراض دارم ولی :/
شنبه ۱۸ خرداد ۹۸ , ۲۳:۵۶ ... به دنبال حقیقت ...
زدین پسره رو آخرش یا از فانتزی هاتون بود؟ (لبخند بدجنسانه)
در جریان نرخ دیه نیستید نه؟! :))
علاوه بر اون یه آهنگ لری هست که میگه "آخ تا قیومت، برنو ندارم" [با کمی تغییر البته] :دی
جنوبی ها رو دوست دارم، به نظرم آدمای جالب و خونگرمی هستن:)
لطف دارب عزیزم، جنوبی‌ها هم دوستون دارن :)
وای خدا :)) مورد چهار عالی بود
دقیقا هم دوره ارشد هم دکتری یه ماه قبل کنکورم این مشکلو داشتم و هر چی می‌گم تمرکزم به هم می‌خوره درکم نمی‌کنه کسی. و همین دلیل به‌نظرم کافیه برای جواب منفی. اینکه درک و شعور وی کمه. 
:))
اره واقعا میتونه ملاک باشه که طرف وقت شناس نیست خب ، این فردا تو زندگی چطوری میخواد شرایط رو بسنجه؟ تنظیماتش عیب داره خلاصه:)))
مورد ۴ دقیقا یک ماه قبل کنکورتجربه شده:)چقد دخترا تفاهم دارن تو این زمینه!
مورد ۵ به نظرت کسی که به چوقوک میگه گنجشک چی؟
گویا پسرها بیشتر تفاهم دارن تو این زمینه :))
اول بگو چوقوک چیست؟:))
اعتراف میکنم تو مورد پنجم منم متهمم :)))) قِلیه نبود مگه ؟ :)))

تهران هم اتیشه اتیش ، ما با این گرما دیگه جهنمم و نمی بینیم :/
پس شاکر باش که باهام فاصله داری :دی
نه اقا قلیه است قَلیه! :)

در مورد گرمای تهران و بوشهر شاعر می‌فرماید "این کجا و آن‌کجا!" :|
امیدوارم دیگه جهنم نریم واقعا!
واقعا  هوا اونقدر گرمه اونجا؟ باورت میشه وقتی از گرمای اونجا میگن درجا یاد تو میافتم؟
گناه دارید. البته شما مال همونجایید و عادت دارید و لی اون عده که میان و #طنزه که گفتی.....:D
خیلی دوست دارم قِلیه ماهی رو امتحان کنم. مطمئنم عاشقش میشم البته اگه هنوز زنده باشم و نکشته باشن منو

واقعا همین قدر گرمه، ما بهش میگم "تَش" ؛ خب پس بذارید تشکر کنم که با یه چیزی یاد من می‌افتید، ممنون خلاصه :)
والا میرزا ما خودمون هم عادت نداریم، تابستون جونمون به لب می‌رسه ؛ اونا چطوری تحمل میکنن دیگه؟! :|
قِلیه نداریم ولی اگه اومدید جنوب برای قَلیه ماهی در خدمتیم :))
رادیو میگفت نخلای تقی هم آتیش گرفتن؟هوم؟
آی خدا انقدر سر این کامنت خندیدم :))))
رادیو به نظرتون میاد نخل‌های تقی رو گزارش میکنه؟:))
نخل‌های نخلِ تقی آتیش گرفته، نخلِ تقی یه شهره توی عسلویه :)
سلام
منم دقیقاً کسایی که ماه مبارک و ایضا تابستون میان قم رو درک نمیکنم به خصوص وقتی ظل آفتاب دراز کشیدن و استراحت میکنن خودم که عمراً همچین ارادتی داشته باشم :)
خدا با ما علاوه بر گرما، سر باد و بارونم شوخی داره دوشبه مرتب باد و بعدش رعد و برقه و ما هی به خودمون نوید بارونو میدیم که میبینیم زهی خیال باطل اینا برا این بوده که تو مثل کوزت هر روز حیاط و خونه مرتب کنی.
فک کنم یه جنوبی وقتی میره یه جای دیگه که همچین رسمی ندارن خیلی معذب بشه یادم باشه حواسمون به این قضیه باشه
قِلیه؟ بیشتر میاد خود جنوبیا بگن قِلیه تا ماها. از این جهت در امانم.
@ شباهنگ بانو شما چرا وبتو اینطو کردی؟ کلی نگران حالت شدیم. مسئول عزیز یه جوابی بهمون بده :)
آیا با دیدن این کامنت به فکر ادامه دادن پست و امیدوار بودن به خودتان، نشدید؟
سلام 
اتفاقا خواهر من با خانواده‌ی شوهرش میخواستن بیان قم من گفتم حضرت معصومه تو این هوا الان خودش میخواد ضریح رو برداره بیاد یاسوج شما می‌خواید برید قم چکار ؟:)))
باد و رعد و برق که خوبه، ما همش گرما داریم و شرجی! :(

ما میگیم قَلیه :)

@شباهنگ 
از همین تریبون! از شباهنگ معذرت میخوام اگه سوالم خیلی یه جوریه ولی واقعاً چندوقتیه فکر و ذهنم نگرانشه و جیمیلم ازم شاکی شده :)
خوبه که سراغش رو میگیری باید خوشحال باشه بخاطر مخاطب های خوبش :)
1. جنس اصل؟ :))
مردم تفریح ندارن، میرن شهرهای دریادار (دارای دریا) و بدون توجه به طبیعت خرابش میکنن! :(
2. اکثریت اینجوری نیستنا! ما تو بشقاب خورشت خوری میریزیم، دو نفر یا سه نفر با هم :) ممنون که تذکر دادین، اون طرفا مهمون شدیم حواسمون جمع میشه! :)
3. دمای 45 تا 48 درجه شوخیشم زشته!
4. با ژ3 یا کلاشنیکف بزنید، الان برنو مگه هست هنوز؟ مال جنگ جهانی اوله ها!!
5. ولی من شنیدم قِلیه ماهی هم میگنا! نمیشه نکشت و ازش گذشت؟!

ببخشید کلام به درازا کشید :)
اره :))
اره واقعا، کنار دریا و زباله‌هاش گویاست:/

مگه شما جنوبی هستید؟ جنوبی‌ها اینجورین :)
ما غذاهای غیر خورشتی رو گاها توی ظرف برای ۲_۳ نفر با هم میذاریم ، ولی خورشت تکیه :)

فعلا که شوخی نیست و واقعیه ! :(

بله که هست، خیلی‌ها دارن، من علاوه بر اسم برنو خودش رو هم دوست دارم :))

میگن ولی کم، بیشتر همون قَلیه است ، ایضا مراجعه به پاسخ کامنت نسرین :)

خواهش میکنم؛ پست طولانی کامنت طولانی می‌طلبه اصلا،ممنون که نوشتید :)
عه منم که فکر میکردم قِلیه ماهی درستتره :))
خواستگار کلا یه موجود استرس زاست.
چه باحال یادم باشه جنوب اومدنی کاسه خورشتم رو با کسی شریک نشم.
تو هم هلما؟ :|
موافقم!
آفرین، یه کاسه‌ی بزرگ رو هم برای خودت بردار :))
@ راحیل

خوبم :)
ممنون. اتفاق بدی نیفتاده. فقط خواستم دور و برم یه کم خلوت‌تر بشه ببینم کی به کیه. نیاز به یه مدت طولانی استراحت و آرامش دارم. از پیام‌هایی هم که برام فرستادی ممنونم و قدردانم :)
@راحیل

@ شباهنگ
خدا رو شکر که خوبی. بهتر و بهترم بشی الهی
ممنون مسئول محترم. پاسخگوییت بخوره تو سر بقیه مسئولان :دی
@شباهنگ 

 :دی
خب اول سلام دوم قربونت؛) 
سوم:ما که همیشه خدا مسافر داریم تو شهرمون من از اکثریتشون متنفرممممم چون اکثریتشون اولا که فکر میکنن اومدن اروپا دوما فکر میکنن اومدن یه کره ی دیگه که واسه خودشون نیست تا دلشون میخواد میریزن یعنیاااا واقعا شمال در عین قشنگی طبیعتش که کار خداست یه جوری به افتضاح میکشوننش که باورت نمیشه فرشته مثلا طرف رو نگاه میکنی ادمیه که کلی به خودش رسیده کلی افاده و اینا فرررت همه ی آشغالاشو میریزه زمین://////// وای من گریه م میگیره چون خیلی حساسم نسبت به این قضیه بعضی وقتا دلم میخواد رو یه جای بزرگ کلی فحششون بدم و نفرینشون کنم بزنم ببینن(در این خشن)
وای عزیزم خیلی سخته گرما اینجا هم خیلی خیلی شرجیه هوا انگار تو کلی بخارآب و یه کم اکسیژن راه میری و نفس میکشی
برای من که خواستگار نیومده ولی اره واقعا همچین خواستگاری رو پخ پخ:)
نه من همون قَلیه ماهی میگم تاحالا نخوردم خیلی دوست دارم بخورم اونم دستپخت یه جنوبی اصیل*_* مثلا کوفته هم دوست دارم از دستپخت یه تبریزیه اصیل بخورم:)
تامام. 
سلام جانم، ماچ به لپت :*
من اتفاقا خیلی مسافرها رو دوست دارم، وقتی میان هم کلی خوشحال میشم چون اقتصاد مردمم بهشون وصله (البته فروشنده‌‌ها میگن هیچی نمیخرن :))) ) ولی این زباله ریختن رو اینجا هم دارن، ادم از بعضی‌هاشون تعجب میکنه واقعا! یا مثلا طرف با یه ریخت و قیافه‌ی باکلاس نشسته گوشه‌ی پارک یا ساحل قلیون دود میکنه :||

خدا همه‌ی ما رو از شرجی نجات بده واقعا :(

کلا خواستگار اینجوریه که وقت نشناسه گویا:|

عزیزم *_* خودم میپزم برات اصلا ^_^ کوفته رو باید بری پیش نسرین (ها) یا هلما و حتی حورا :))

جنوبی ها واقعا خیلی خون گرم و مهمان نواز  و خودمونی هستند و راحت میشه باهاشون احساس نزدیکی کرد.
لطف دارید، ممنون :)
دوشنبه ۲۰ خرداد ۹۸ , ۱۴:۴۹ مصطفی فتاحی اردکانی
نالیدن همه از گرما رو درک می کنم. الا اونایی که تو مناطق گرمسیرن.
انصافا خدا تا اینجا خیلی حال داده بهار داره تموم میشه ولی هنوز پوستمون ور نمیوده
یا برعکس نوشتید یا برعکس درک می‌کنید :))
شما باید نالیدن همه رو درک نکنید الا ماهایی که تو مناطق گرمسیریم و داریم می‌پزیم! :دی

والا ما اینجا چند روزه وحشتناک گرم شده، باز امروز بهتر از دیروز و پریروز بود! ساده من که فکر میکردم امسال هوا بهتر از پارساله:|
بله بله منم :))🙈
چون هلمایی بخشیدمت :))
خدا رو شکر

@هلما
خوبی خوشی؟ :)
الان این خدا رو شکر بابت چه بخشیه؟ اینکه نخل‌های نخلِ تقی اتیش گرفته؟ :|
ولی من همیشه میگفتم قلیه ماهی :)

۲ مشترکیم تو اینمورد ولی بجاش یه قاشق بزرگ میذاریم تو ظرف بزرگ که خصوصی سازی نشه:)))

۱ احتمالا فکر کردن اونجا بهشته چون کنار دریاست :)))


واقعا هوای خرداد اینجوریه خدایااا هوای مردادتون چه جور میخواد باشه؟!
من که رسما هر شب از گرما تسعید میشم :|
خدا به شما بیشتر طاقت و صبر بده .‌ آمین 



سلام بر فرشته ی مهربونی ها 😘
پس آفرین به خودت :*

خب ما برای سوپ این‌کار رو میکنیم برای غذاهای خورشتی برای هر کس یه کاسه‌ی خورش میذاریم :)

بندگان خدا تعریف بهشت رو نمیدونن شاید! جنوب تابستون جهنمه! :(

اره واقعا، البته این روزها برخلاف گرد و خاکی که زده هوا خنک‌تره شده و البته باد هست :)

سلام عزیزم :**
:) آقا به زائرای حضرت کاری نداشته باشین اینا با این حجم ارادتشون بهشتین از نظر من :دی
چشم چشم قول میدم همیشه بگیم قَلیه
در مورد مخاطب خوبم جا داره شباهنگ بیاد بگه من همچین شیخنایی هستم که همچین ارادتمندایی هم دارم :دی
اره حقشونه، ما هم که بخیل نیستیم :))
چشمت روشن، آفرین :*

:)))
من در مورد متن هدر سایتتون چند سوال دارم 
1-کجا مینوسید که هوا کمه؟داخل آب or یا داخل فضا 
2-اون عکسی که برای وبلاگ هست نشون میده هوا خیلیم زیاده 
و 3- ما (انسان ها) برای زدنگی به چیز های زیادی از جمله خوراکی (مثلا ماکارانی، الته کباب یا مرغ هم با شه مشکل نداره) نیاز مندیم،حالا سوال اینجاست که چرا هوا؟
بفرمایید
۱_ هیچ‌کدام ؛ روی زمین :)
۲_هوا داریم تا هوا :)
۳_شما بدون غذا چند روز دوام میارید، بدون آب هم همینطور اما بدون هوا فقط چند ثانیه طول میکشه...! دور از جونتون البته :)
البته همه‌ی این موارد غذا و هوای اکسیژنی برای زنده بودنه، زندگی با زنده بودن تفاوت داره ولی:)
واقعا چرا باید موقع کنکور خواستگار بیاد ولی الان که دانشجو هستم هیچ خبری نباشه؟ :))))))
چون موجودات وقت نشناسین کلا :دی
عزیزم...
جنوب واقعا گرمه. ما تو شمال دمای شهرامون ماکزیمم به ۳۷ ۸ برسه اما همه‌ش به خاطر رطوبت غر می‌زنیم...
همینه که شما از ما صبورتر و قوی ترین❤💪
مهربان من! دلم برات تنگ شده بود ♡
رطوبت شما هم یه چیزی تو مایه‌های خود ماست و شرجی واقعا غیر قابل تحمله! تنفر بر انگیزترین عنصر خلقته اصلا :|
فکر نکنم اینجوری باشه‌ها! :)
حالا با پران بزن،نه برنو😐
پران همون پرون خودمونه؟:))
دوشیکا چی؟ اون بهتر نیست؟ یا حتی ار‌ پی‌ جی! :)))
اره همونه
چه روحیه خونریزی😐
تیر که میخواد شلیک بشه حالا چه با پرون چه با ژ۳ :))
اصلا شما با تانک له کنید😐
دختر هم دخترای قدیم،اسم همه اسلحه ها هم بلده😐
:))
از شانستون دختری که بهش خوردید از عاشقان اسلحه است ، خصوصا کلت‌های کمری :)
@دچار فیش نگار

خوبم :)

من موندم چرا اینجا حالمو پرسیدین :))
@دچار

:))
جمعه ۲۴ خرداد ۹۸ , ۲۲:۳۴ آرمین جی اف ایکس
موفق باشین
پیش ما هم بیاین... :)
ممنونم 
خدا رو شکر واسه خندوندن شما بود
هلما رو هم که بهد از چند روز اینجا دیدیم :)
پس جا داره بگم ممنون :)

@هلما
این نوشته ها کار خوده شماست؟
خیلی قشنگ نوشتید خیلی 
مرسی
ممنونم
عالیه نوشته هاتون به خاطر این ذوق هنری تبریک میگم بهتون
تشکر
وای گفتی:| دیروز پریروز فک کنم 50 درجه بود.البته تو سایه.قشنگ فکرشو بکن تو کتابخونه نشسته بودیم _و از قضا کابل کولراشو دزدیده بودن :| _ و تبخیر شدن خودمونو میدیدم:|
حالا خوبه اینا تو کاسه سه تایی میخورن.ما مهمونامون از اصفهان اومده بودن.برن و مرغ و سوپ اینا بود.همه رو باهم گذاشتیم وسط و یا علی بزن بر بدن.بعدا متوجه شدیم که اینااول سوپ میخورن.بعد از یه مدت برنج و میخورن.بعدش تازه سالاد اینا میخورن.بعد بشقاب من مخلوط زشتی از این چند تا بود+ترشی
خلاصه که اینطوریه
فکر کنم خوزستان باشی نه؟
اتفاقا ما هم ۲_۳ روز پیش بخاطر اینکه برق سنگین بود فیوزهای کتابخونه‌مون ترکید و ۲ ساعت برق نداشتیم، باز خوب بود که باد بود کنار دریا بود میشد تحمل کرد :)
:)))) اره گویا سوپ و سالاد رو جدا از اصل غذا میخورن ، کلا چیدمانشون فرق داره با ماها :دی
ما ها بشقابمون همینطوره، همش رو می‌ریزیم روی هم و بزن شاد شی، اونا جدا جدا تفکیک میکنن بدونن مزه‌ی هر کدوم چطوره :)))

+ خوش اومدی :)
اره خوستانیم.ابادان.فک کنم بوشهری.یا دیلم گناوه.نه؟چون دریا دارین:دی
اره.من نمیدونم صیغه ی طعم های مختلفو چشیدنشون چیه.بابا بخور بره.تازه مثلا یه سوتی زشتی که جلوشون دادم برنجو با نون خوردم.چون اینجاییا میخورن.بعد یارو نمیدونست نگام کنه که دارم میخورم یا نه :دی
ممنونم!
پس درست حدس زدم :)
من گناوه‌ام :)
اینجا هم نون رو با برنج هم میخورن، تو خونه‌ی ما تنها کسی که نمی‌تونه بخوره منم :)) 
بیا قبول کنیم اونا ژنشون خیلی خوبه با ما جنوبی‌ها نمیسازه :)))
:)
سلااام منم جنوب کشورم...با قسمت دوم کاملا هماهنگیم :)
سلام
چقدر جنوبی داریم ماشاءالله :)

+خوش اومدی :)
ممنونم :)
:)
((((((((((((: اون حرف ژن خیلی حقیقت زهر داری  بود.قبوله.
اره ولی خب آدم باید حقایق تلخ رو هم بپذیره :))
الان که مصرف مواد مخود علنی شده
تو پارکها
تو کوچه ها
ترسی هم از ازمایش اعتیاد مثبت ندارند
بیشتر جنبه‌ی شوخی داشت اون قسمتش ولی خب بله حرفتون درسته متاسفانه !
تو شرجی فقط چایی می چسبه :)
ما که تو سینی غذا می خوردیم، اونهم تیم ملی :)
:| شما با آقاگل تیم خوبی تشکیل میدید :)
ما به مدل همگی توی یه سینی مشترک غذا خوردن می‌گیم "جاشویی" :))
دوستای جنوبی که دارم، بی نظیرن. شیفته ی مردمش و لهجه شونم حقیقتا ...
لطف داری پونه جان :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan