هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


شبانه[3]

به چراغ‌های رنگی شهر

و به دلتنگی میان همهمه‌ی خیابان!
به عطرت که روی سنگفرش‌های پیاده‌رو جا مانده
و صدای قهقهه‌ای که در گوش‌هایم پیچیده !
 گر چه دوری اما 
همیشه در حوالی خیالم پرسه می‌زنی!
...
 تمام خیابان‌های این شهر گواهند به شب‌های نبودنت ...

سلام

چقدر قشنگ بود

همیشه در حوالی خیال ...

سلام
ممنون :)

خیلی خوبه که فقط یه نفر میتونه حال دلت رو به بهترین شکل ممکن خوب کنه اما درد دقیقا از اونجایی شروع میشه که دلیل حال خرابت همون یه نفره :)

حافظ هم همین حرفت رو گفته :
دردم از یار و است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم 

+ منظورت از یه نفر خدایی نیست؟ :)))

چه خوشبحال اون یه نفره :)

نه همیشه هم خوشبحالش نیست :)

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

 

هم میهن ارجمند! درود فراوان!

 با هدف توانمند سازی فرهنگ ملی و پاسداری از یکپارچگی ایران کهن

"وب بر شاخسار سخن "

هر ماه دو یادداشت ملی میهنی را به هموطنان عزیز پیشکش می کند.

خواهشمنداست ضمن مطالعه، آن را به ده نفر از هم میهنان ارسال نمایید.

 

آدرس ها:

 

http://payam-ghanoun.ir/

http://payam-chanoun.blogfa.com/

 

[گل]

 

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

(:

شمس تبریزی میگه:اگرچه دلتنگی حقیقت نباشد،اما باشد.

:)
عراقی هم میگه : نظری کن که به جان آمدم از دلتنگی !
 تمام خیابان‌های این شهر گواهند به شب‌های نبودنت ..
یاد شعر یک کوچه و مهتاب میفتم
اره مناسبه باهاش :)

...

دنیا غم شد، مگر تو چند نفر بودی؟!

...

آن‌ها ما بودند

ما رفته‌بودیم

و آن‌ها که ما بودند

ادامه می‌دادند

زندگی را در قاب خالی

با اسم‌ها

و گذشته‌های ما...

هر یک از دایره‌ی جمع به راهی رفتند
ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم
سعدی

خدا گه حالتو بد نمیکنه :)

نگفتم خدا که، گفتم خدایی!
منظورم ابراهیم خدایی بود، رئیس سنجش :دی

یاد این جمله افتادم که :

جمع کن بساط شاعریت را تمام شد

دیروز با کسی وسط شهر دیدمش ... 

میگه :
تهمت نالایقی بر ما زدی ، رفتی ، قبول
در پی لایق برو ما هم تماشایش کنیم 

سلام عالی بود :)

سلام
تشکر
شنبه ۲۶ مرداد ۹۸ , ۰۱:۲۰ ستاره اردانی زاده

چقدر قشنگ

واقعا لذت بردم

ممنونم :)

شنبه ۲۶ مرداد ۹۸ , ۱۷:۳۹ مریــــ ـــــم

سلام

احوالت چطوره فرشته؟

سلام عزیزم
بد نیستم، روزهام رو میگذرونم و منتظر روزهای خوبم و امیدوارم از راه برسه :)
تو چطوری؟ 

سلام

شبانه ی زیبایی بود :)

سلام
ممنونم، لطف دارید :)

چه خوب بود

راستی فرشته پیام خصوصیم اومده بود؟ 

مرسی :)
اره عزیزم رسید ولی نمیشه جواب داد، فکر کردم عضو بیان هستی :)
خب الان چکار کنیم؟ یه راهی پیشه کن :))

میرسن یه روز

ینی حداقل دلم میخواد اینجوری فکرکنم.

امید، تنها چیزیه که این روزها سر پامون نگه داشته!

سلام.انشاء الله موفق باشید

سلام 
ممنونم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan