سه شنبه ۵ شهریور ۹۸
سه شنبه ۵ شهریور ۹۸
چقدر منم این نوشتت...
دیگه خوبه که خود حقیقی تون رو بالاخره قبول کردین ؟ مگه نه ؟
همیشه احساسم این بوده که وقتی تنهایی با آدم عجین بشه؛ اتفاقات نادر و خوبی در راه (:
خوبه تونستی بنویسی :)
بازم بنویس، تصوراتت رو بست بده.!
سلام :) شل بگیر قلم رو
زنگ انشا که نیست که
همون روزانه نویسی کن به نظرم
نمیدونم ولی این که بنویسی :
اِی گِرُفتُمِش؛ چیطوری کپیبردار؟:)) www.god-like.blog.ir
شخص منباهاش ارتباط برقرار نمیکنه
سلام
اون تیکه اولش رو که خوندم یاد خدابیامرز آن شرلی با موهای قرمز افتادم :)))
همیشه اولش یه متن اینجوری بود که آنه تکرار غریبانه نمی دونم چی چیت چگونه گذشت...
و تا این جمله هنوز تموم نشده بود من میزدم یه کانال دیگه ^_^
من توی تنهایی بهتر میتونم فکر کنم و انگار بیشتر خودمم ... :)
سلام و خسته نباشید. پرتال تبادل لینک ما روزانه بازدید زیادی داره شما میتونید به صورت اتوماتیک لینکتون ثبت کنید و یه بک لینک قوی بگیرید. برای داشتن وبلاگ یا سایتی قوی نیاز به تبادل لینک قوی است که محبوب گوگل بشید و سایتتون جون بگیره و در این صورت گوگل به شما توجه کرده و بازدیدتون روز به روز زیاد میشه.
بعضی موقع حرف های دلم رو بصورت مبهم مینویسم تا قضاوت نشم :)
تنهایی، هم خوب و هم بد، خوبیش به همون بدیشه :)
وقتی که اول تصویر پست رو دیدم، فکر کردم که دوباره از نامههای پنجشنبه نوشتین. بعد وقتی که تاریخِ پست رو دیدم متوجه اشتباهم شدم :)) من عاشقِ اون نقاشیهام :)
من از وقتی که رفتم خوابگاه، بیشتر به تنهایی احساس نیاز پیدا کردم. اونجا جاهای خیلی کمی هست که آدم میتونه تنها باشه.
فرشته.چقد نگاهت به نگاهم نزدیک بود.مخصوصن اون تیکه ایی که :من هیچوقت دونفره نبوده ام.
دقیقا همه چیزایی که خودم بودم رو گفتی.دقیقا.چیزایی که هنووز ننوشتمشون با اینکه بارها تکرارشون گکردمو با خودم و توتنهایی خودم داد زدمشون.ولی هنوز یکم مونده تا نقطه باور.اولین بار که به این نتیجه رسیدم که جمع دوستِ منزوی ای هستم دو سال پیش بود.و من دو ساله که دارم جار میزنم با همه ام.
دقیقا خودم بود...
عجیبه امشب چقد به بچه های بیان نزدیک ترم.تو هر پستی که میخونم یه تیکه از خودمو میبینم.
آخه خیلی دختر ونه بود
اون زمان به نظرم لوس و بی معنی بود!
وقتی میشد فوتبالیست ها و لاک پشت های ننیجا و رامکال و پسر کوهستان و این مدل کارتونارو دید چرا آن شرلی که صب تا شب فقط گریه میکرد و رو مخ بود؟ :)))))
+
طبیعیه دیگه تفاوت نگاه و علایق دخترا و پسرا تو اون سن دیگه ^_^
++
البته خدایی الانم که خودم دختر دارم ازین کارتون بدم میاد :)
بجاش اون یکی کارتونه که یه خونواده بودن چارتا دختر داشتن (مگی و اینا) اونو خوشم میومدم با وجود اینکه اونم جوش دخترونه بود ولی لوس نبود. دیدم چند شب پیش داشت شبکه پویا نشونش میداد
نشستیم با دخترا تا تهش رو دیدیم :))))
ربطی به آشفته بودن نداره
من بیشتر حسی می فهمم چیزا رو تا تصوری :)
سلام خسته نباشید، اگه دوست داشته باشید خوشحال میشم با سایت ما تبادل لینک داشته باشید، سایت روبکا، دارای یه پرتال تبادل لینک حرفه ای هست که میتونید به راحتی لینک خودتون رو ثبت کنید.با این کار در مدت نسبتا کوتاهی بازدید سایت شما نیز افزایش پیدا خواهد کرد، موفق باشید.
روز میلاد اقاقیها را
جشن میگیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!
همهی چلچلهها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیهی جشن اقاقیها را
گل به دامن کرده است!
باز کن پنجرهها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟
هیچ یادت هست
توی تاریکی شبهای بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینهی گلهای سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟
حالیا معجزهی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمنزار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچهی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقیها
جشن میگیرد!
خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجرهها را
و بهاران را باور کن...
-
مهر ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
مرداد ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۳ ( ۱ )
-
بهمن ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۲ ( ۲ )
-
تیر ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۲ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۲ ( ۳ )
-
اسفند ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
بهمن ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
دی ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
آبان ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
مهر ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
مرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
تیر ۱۴۰۱ ( ۳ )
-
خرداد ۱۴۰۱ ( ۱ )
-
فروردين ۱۴۰۱ ( ۲ )
-
اسفند ۱۴۰۰ ( ۵ )
-
بهمن ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
دی ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
آبان ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
مهر ۱۴۰۰ ( ۱ )
-
شهریور ۱۴۰۰ ( ۴ )
-
مرداد ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
تیر ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
ارديبهشت ۱۴۰۰ ( ۳ )
-
فروردين ۱۴۰۰ ( ۲ )
-
اسفند ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
بهمن ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
آذر ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
مهر ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
شهریور ۱۳۹۹ ( ۶ )
-
مرداد ۱۳۹۹ ( ۵ )
-
تیر ۱۳۹۹ ( ۴ )
-
خرداد ۱۳۹۹ ( ۲ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
فروردين ۱۳۹۹ ( ۳ )
-
اسفند ۱۳۹۸ ( ۱ )
-
بهمن ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
دی ۱۳۹۸ ( ۳ )
-
آذر ۱۳۹۸ ( ۲ )
-
آبان ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
مهر ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
شهریور ۱۳۹۸ ( ۵ )
-
مرداد ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
تیر ۱۳۹۸ ( ۴ )
-
خرداد ۱۳۹۸ ( ۶ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۸ ( ۸ )
-
فروردين ۱۳۹۸ ( ۱۴ )
-
اسفند ۱۳۹۷ ( ۹ )
-
بهمن ۱۳۹۷ ( ۸ )
-
دی ۱۳۹۷ ( ۷ )
-
آذر ۱۳۹۷ ( ۶ )
-
آبان ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
مهر ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
شهریور ۱۳۹۷ ( ۱۱ )
-
مرداد ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
-
تیر ۱۳۹۷ ( ۱۲ )
-
خرداد ۱۳۹۷ ( ۱۶ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱۴ )
-
فروردين ۱۳۹۷ ( ۱۰ )
-
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
دی ۱۳۹۶ ( ۸ )
-
آذر ۱۳۹۶ ( ۱۱ )
-
آبان ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
مهر ۱۳۹۶ ( ۱۶ )
-
شهریور ۱۳۹۶ ( ۱۰ )
-
مرداد ۱۳۹۶ ( ۱۵ )
-
تیر ۱۳۹۶ ( ۱۴ )
-
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱۲ )
-
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۹ )
-
فروردين ۱۳۹۶ ( ۷ )
-
اسفند ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
بهمن ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
آذر ۱۳۹۵ ( ۳ )
-
آبان ۱۳۹۵ ( ۱۲ )
-
مهر ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
شهریور ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
مرداد ۱۳۹۵ ( ۹ )
-
تیر ۱۳۹۵ ( ۱۳ )
-
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱۰ )
-
شهریور ۱۳۹۴ ( ۴ )