هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


از زندگی

وسایلم رو جمع کردم که برم حمام، اطلاع دادن که آب گرم قطع شده! بعد از اون حدود ۲ روز آب گرم خوابگاه قطع بود، از کلاس بر می‌گشتیم و آبی برای حمام رفتن نبود، از پیاده‌روی می‌اومدیم و آب نبود، کلاس داشتیم و آب نبود، لباس کثیف داشتیم و آبی برای شستن نبود!
امروز صبح اطلاع دادن که آب گرم وصل شده ، زیر دوش آب گرم ایستاده بودم و فکر می‌کردم به اینکه همین آب گرمی که حداکثر ۲ روز ازش بی‌بهره بودم هم عجب نعمت بزرگیه، همین آب گرمی که همیشه در دسترس بود اما فقط دو روز نبودنش کلافه و عصبانی‌مون کرده بود، ولی حالا که برگشته یک دفعه کلی آدم ارزشش رو بهتر میدونن، ولی بازم تا کی؟ تا چند روز بعد که دوباره وجودش عادی بشه!
+ قدر آدم‌ها و نعمت‌های همیشگی زندگی‌مون رو بهتر بدونیم، نذاریم وقتی نبودن یادمون بیوفته که چقدر بودنشون خوبه :)
++ آب هست اما کم است.

عافیت باشه :))

 

سلام :)

و حتی قدر سلامتی و نعمات خدا 

 

سلام
مرسی عزیزم :))
هووم؛ همین‌طوره :)

واقعا...حرفی توش نیست... 

:)

آخ آخ ما پکیج مون خراب شده بود یک ماه آب گرم نداشتیم :))

نگم چطوری حمام میکردم :)) یعنی شکنجه بود واقعا تازه من همیشه ته حمومم دوش آب سرد می‌گیرم

خیلی بده :(
منم معمولا با آب خنک حموم میکنم ولی وقتی هوا سرد باشه به هر حال حداقل آب ولرم میخواد که خب بازم نبود :(

متاسفانه وجود انسان با نسیان و غفلت انگار تنیده شده. خدا کمکمون کنه

بله متاسفانه ولی خوبه که هر از گاهی دارایی‌هامون یادمون بیوفته :)
ان‌شاءالله :)
شنبه ۱۷ اسفند ۹۸ , ۱۱:۵۹ مریــــ ـــــم

دقیقا. چیزای کوچیک خیلی زیادی هست که فقط چون هرروز هستن عادت کردیم بهشون و بابتشون شکرگزار که نیستیم حتی به چشممون هم نمیان. همچین که گرفته میشن تازه میفهمیم چقدر مهم و حیاتی بودن.

اره بعد هم که از دستش میدیم یادمون میاد که باید طلبکار باشیم برای نداشتنش! 
چیه این انسان اخه؟!
شنبه ۱۷ اسفند ۹۸ , ۱۳:۲۹ مریــــ ـــــم

چیه واقعا؟؟؟

 

یه موجودی که فکر می‌کنه اشرف مخلوقاته ولی در حقیقتش کلثومش‌ هم نیست ://

دقیقااااااااا

این کرونا با همه ی بدی هایی که داشت یه خوبی داشت و اونم اینه که قدر بعضی چیزا رو حالا می دونیم.

فکر میکنم حتی حالا هم نمی‌دونیم، ولی خب آره نسبت به گذشته شاید الان خیلی بهتر از قبل قدر چیزها رو میدونیم :)
مثلا همین که روزانه مجبور نبودیم ۶۰۰ بار دستمون رو بشوریم تا پوستش کنده بشه :|

ما قدر بعضی نعمتارو نمیدونیم،درحالی که خیلیمهم هستن!

مخصوصا این اب،

یکی از درگیری هتی من تو خونه با بقیه سر همینه که اقا میخوای مسواک بزنی شیرابو باز نزار،میخوای ظرف بشوری شیرابو ببند وقتی کف زدی باز کن،حیاط شستن نداره و..

ولی کو گوش شنوا

آب واقعا نعمت بزرگیه :)
من مدت‌هاست تلاش میکنم رعایت کنم ولی بعضی‌ها کلا با مقوله‌ی رعایت و صرفه‌جویی بیگانه‌ان متاسفانه :/

+ چه اسم زیبایی دارید، یاد این قسمت از شعر سهراب افتادم :
شاسوسا! شبیه تاریک من!
به آفتاب آلوده‌ام ؛ تاریکم کن ، تاریک تاریک، شب اندامت را در من ریز ...

بله دقیقا!

 

+ممنونم🙂

شاسوسارو به خاطر سهراب انتخاب کردم :))

:)

بله حدس زدم :))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan