هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


آه‌م شروه شده ...

تنها نشسته بود توی حیاط، ماه مثل امشب نیمه بود؛ داشت برای خودش شروه می‌خوند؛ کنارش نشستم، گفتم:
_صدات هم خوبه‌ها!
_ ای صدام نی که خوبه، تَشِ دِلُم خُرِنگِه، آهُ‌م شروه شده!
_ مثه همونه که می‌فرماید "اگر آهی کشم افلاک سوزد"‌.
نگام کرد، با تمام غمش خندید!
_ تونَم هر چی ما بگیم یه می‌فرمایدی سیش داری‌ها!
سر چرخوندم سمت ماه، مثل امشب نیمه بود!
_تَشِ دل که خُرِنگ بو سی یکی ایاوو شروه سی یکی هم بیت، تَشِش همونه فقط آه‌ کو فرق ایکُنه!
یه نگاهی بهم کرد، سرش رو آروم تکون داد!
انقدر محو صداش شده بودم که نفهمیدم بعدش چی می‌خوند، فقط همین توی ذهنم مونده "فلک از روز اول ماتَمُم داد ..."

خرنگ یعنی چی؟

ذغالی که خوب آتیش گرفته و سرخ شده رو میگن خُرِنگ شده!

از این نوشته های تو و ثریا که با گویش بوشهری غرق در لذت میشم و کیف می کنم:) 

^_^
خوشحالم که دوست داری عزیزم :*

مرسی.

 

 

@صبا :) :*

قربانت :*

@صبا

همین که میدونم شروه یعنی چی احساس غرور میکنم.

:))
بقیه‌ی متن هم کلمه‌ی سختی نداشت به نظرم :))

سلام

بسیارشبیه گویش بختیاری بود

سلام
بله خیلی شبیه ولی گویش بختیاری کمی سنگین‌تره :)
خیلی خوب بود، دستتون درد نکنه :)

حرف از شروه و فلک و جور فلک شد. من هم یاد این بیت‌ها افتادم. فکر می‌کنم شروه‌خوانیش رو یکبار باید فرستاده باشم. میگه:

فلک در فکر آزارُم چرایی

گُلُم گر نیستی خارُم چرایی

اگر باری ز دوشُم برنداری

میان بار و سربارُم چرایی...

.

اینجا هرروز هرروز ننه شروه می‌خونه. دلش تنگه برا خانه‌اش. 

نه نشنیدم شروه خونیش رو فکر کنم، ولی بیت‌های قشنگی بود، ممنون :)

دیگه منم وقتی دلم میگیره شروه میخونم ننه که جای خود داره...

من دوست دارم یه روز زنگ بزنم بهت و تو محلی حرف بزنی برام:) 

عزیزم *_*
البته تجربه میگه فقط با کسی که محلی حرف میزنه میتونم محلی حرف بزنم با شماها به صورت ناخودآگاه میرم روی خط فارسی :))

کیف کردم کاش ماهم ما گویش محلیمون حرف میزدیم جای مسخره کردن :(((( 

گرچه برای شماها خیلی خیلی شیرین و گرم

فرشته حالت چجوره؟ :*

عزیزم
خب چرا گویشتون رو مسخره می‌کنید؟ گویش هر کس نشونه‌ی اصالتشه به نظرم، و گویش همه هم زیباست :)
گویش همه شیرینه، من همه‌ی لهجه‌ها و گویش‌ها رو دوست دارم حقیقتا :)

شکر خدا بد نیستم، تو چطوری مهرو جان؟:**

نمیدونم چه گویش و چه لهجه‌ای بود اما درکل جالب بود برام :)

شاید شما دومین نویسنده‌ای توی بیان هستید که بهش پیشنهاد میدم یک روزی کتابی بنویسسید :)

 

قلم و بیان زیبایی دارید بی تعارف عرض میکنم :)

گویش جنوبی، بخشی از استان بوشهر، و البته بسیار شبیه به گویش بختیاری :)
خیلی متشکرم، لطف دارید :)

متشکرم؛ زیبا خوندید :)

بله راحته متوجه شدم. :)

خب خوبه :)

سلام :))

خیلی خوشحالم با وبلاگت آشنا شدم ! 

من حس ششمم میگه اونی که شروه خونده بوشهری بوده نمیدونم چرا ایا واقعا بوده؟

سلام
ممنونم ، خوش اومدی :)
بله عزیزم، خود من هم بوشهریم :)

عزیزم چه حس خوب و عجیب غریبی  داشت این پست...

لطف داری عزیزم :*

سلام

پست های این چنینی رو باید با فایل های صوتی گوش داد و از گویش محلی لذت برد! حیفه که فقط به خوندن اکتفا کرد. خصوصا که از این لهجه چیزی هم ندونی.

سلام
چون قبلا هم از این پست‌ها گذاشتم بعضی از دوستان با بعضی کلمات آشنان و فکر نمیکردم کلمه‌ی سختی توش باشه :)
حتما، سعی میکنم از این به بعد زیر بعضی از پست‌های اینچنینی فایل صوتیش رو هم قرار بدم :)
ممنونم بابت پیشنهاد :)

یاد شروه‌خونیای بی‌بی (مادربزرگ مامانم) افتادم...گاهی دلم می‌خواد بوشهر قدیم رو می‌دیدم...روزایی که تو خونه‌ی همه یه نوار کاست از فایز پیدا می‌شد.

اره، بوشهر قدیم با همه‌ی بی‌امکاناتی‌هاش ولی صفای خاصی داشته که توی عکس‌های قدیمی هم پیداست!
 اون پنجره رنگی‌های بافت سنتی هم کمی از صفاش رو یادگاری برداشتن فکر کنم که انقدر برای من جذابه :)

زیبا بود

تحت تاثیر قرار گرفتم

تشکر :)

قشنگ و عالی بود

ممنونم
پنجشنبه ۲۸ فروردين ۹۹ , ۱۷:۳۹ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

درسته که فلک از روز اول ماتممون داد ولی ما هم شکایتی نکردیم که! اومدیم گفتیم:

به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی!

فکر نکنم اگه اعتراضی میکردیم هم نتیجه‌ای میداد البته!
ولی شهریار خوب میگه "خدای شکر که این عمر جاودانی نیست"...

اثرگذار بود و خیلی زیبا نوشتی

تشکر

فرشته من خیلی از لهجتون خوشم میاد.

بعضی وقتا سعی میکنم دیالوگای تیک آف رو باخودم‌تکرار کنم.

تو خونه هم هی میگم سی چی میخواین‌برید؟

:)))

سی مال شماست دیگه؟

لهجه‌مون هم از تو خوشش میاد عزیزم :))
اوه تیک آف، فیلم بدی نبود ولی لهجه‌ها با لهجه‌ی اصلی تفاوت داره :))
سی چی میخواین برین؟ سی چه میخواین برین صحیح‌تره به نظرم :)
سی هم مال ماست هم لرها و هم بعضی قسمت‌های دیگه‌ی جنوب :)

+ بهت گفته بودم که ۲_۳ تا از استادهام با اطمینان بهم گفتن کرمانی هستی نه؟ و وقتی گفتم نه، بوشهریم جا خوردن؟ گویا ته لهجه‌هامون شبیه :))

https://bit.ly/2TfIFFL

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan