هواتو کردم

خسته‌ام از این روزهای پوشالی ... میان این همه همهمه جای تو خالی


عنوان ندارد

دیشب نشستم روبروی صفحه‌ی سفید اینجا و از روزی که گذرانده بودم نوشتم، مثل رفیق قدیمی که آدم سفره‌ی دلش را برایش پهن می‌کند، اواسط نوشتن خوابم برد، صبح هر چه که نوشته بودم پاک شد، حالا که بیشتر فکر می‌کنم چیز خوبی برای نوشتن هم نبود، اصلا چرا می‌خواستم بنویسم؟ نمیدانم، الان هم هر چه فکر می‌کنم باز چیزی به ذهنم نمی‌رسد! 

گمانم امشب شبِ اول محرم است، راستش را بخواهید دلم برای محرم تنگ شده بود، برای نوای حسین، اصلا دلم برای خود حسین هم تنگ شده بود. در این روزهای پر غصه و سخت دنبال پناه بودم، خدا حسین را رساند. دلم می‌خواهد بنشینم زیر علم یا وسط هیئت و روضه و زار زار برای خودم گریه کنم. میگویم وسط هیئت و روضه چون میتوانی هر چقدر که دلت می‌خواهد گریه کنی و کسی هم نپرسد چرا، کسی هم خلوتت را بهم نریزد، نهایتش نگاه ازار دهنده‌ و منزجر کننده‌ی چندنفریست که به چشم یک انسان پاک و مخلص و عاشق اباعبدالله نگاهت می‌کنند؛ راحت یک دل سیر گریه کردن نمی‌ارزد به تحمل چند دقیقه نگاه زیر چشمی؟ نمیدانم، البته سالهاست که برای من نمی‌ارزد، سالها بود که به جز عاشورا و تاسوعا هیچ مراسمی را شرکت نمی‌کردم، اما خب، حالا دلم برای همان دو روز هم تنگ شده است.

می‌بینید؟ حتی برای گریه‌های وسط روضه‌ی محرم هم باید آه بکشیم، سهممان شده در خانه نشستن و چپاندن هندزفری در گوش‌هایمان، تشکیل یک هیئت تک نفره، چون جان مردم اولویت دارد، چون خدا نکند یک نفر را آلوده کنیم و سهمی در عذابش داشته باشیم.

حالا اینها را به خیلی‌ها بگوییم میگویند بی‌ایمان شده‌اید، میگویند بساط هیئت اباعبدالله نباید جمع شود، می‌گویند مهمانی و پارتی و عروسی و مسافرت و ... می‌روید کرونا نبود، با هئیت کرونا آمد؟ نمی‌فهمند دیگر، حرف توی کله‌یشان نمی‌رود، همان‌طور که ما نمی‌فهمیم از کدام مکتبی دین را آموختند که اینطور ... بگذریم‌.

فقط همین را بگویم، برادرم بیمار است، کرونا دارد، نفسش سخت بالا می‌آمد، با هربار سرفه و تنگی نفسش قلبم چند ثانیه از کار می‌افتاد، تمام تنم می‌لرزید، الان هم بیمارستان است، اوایل می‌گفت از کرونا نمی‌ترسم، رعایت میکرد اما میگفت ترس ندارد، حالا پریشب استوری غمگین گذاشت، از همان‌هایی که قلب خواهرها را به آتش می‌کشد. القصه بخاطر خودتان، بخاطر عزیزانتان، بخاطر پدر و مادرتان، بخاطر مردم، بخاطر حسین، بخاطر هر چیزی که هنوز برایتان مهم است در خانه‌هایتان بمانید، در عزاداری‌ها شرکت نکنید، امسال هم مثل محرم سال پیش با موبایل و لپ‌تاپ و ... عزاداری کنید.

والله قسم که اگر کسی در همین اجتماعات حسینی مبتلا شود، صاحب همین اجتماع روز محشر شاکی شماست.


! شاید پست سر و ته داری نشده باشد، راستش را بخواهید دلم به ویرایشش هم نمی‌رود، هر چیزی که در ذهنم بود را نوشتم، حالا کمی خالی‌تر شده‌ام فقط یک نکته مانده است :

!! برای بیماران خصوصا بیماران کرونایی دعا کنید، دعا اثر دارد.

سلام علیکم
خداوند برادر شما و همه‌ی بیماران را شفا دهد.
دعاگو هستیم و محتاج دعا.
سلام
ممنونم، ان‌شاءالله
ممنونم، محتاجیم به دعا
سلام. انشاءالله برادرتان سالم به آغوش خانواده برگرده و دلتون شاد بشه.
سلام خیلی ممنونم 
ان شاء الله برادرتون و همهٔ بیماران سالم و سلامت بشن
ممنونم، ان‌شاءالله
الان شکرخدا حالش خیلی بهتر شده
ایشالا حالشون هر چه زودتر خوب بشه.
ممنونم، ان‌شاءالله
امیدوارم حال برادرت بهتر بشه دعا میکنم براش 💙
ممنونم از لطفت نارین ♥️
کاش چشمِ بینا و گوش شنوا و ذهنِ پذیرایی این چیزا رو می‌فهمید...
کاش واقعا ولی فعلا که بعضی‌ها اصرار به عمل خودشون دارن ...
می‌دونی که وقتی غصه‌داری و گریه می‌کنی قلبم مچاله می‌شه؟
به خاطر شنیدن صدای خنده‌هات که از قشنگ‌ترین خنده‌های دنیاست، دعا می‌کنم برادر و خواهرت و همۀ کرونایی‌ها به زودی رخت عافیت بپوشن.
کاش محرم‌مون محرم‌تر از این نشه دیگه.
میدونی که وقتی تو هم ناراحتی من غصه‌دار میشم؟ 
ممنونم نسرین، بابت همه‌ی مهربونی‌هات ممنونم :*
شکرخدا حالش خیلی بهتره، ایشالا که به زودی همه نجات پیدا کنیم.
کاش واقعا ...
امیدوارم به دست خود اقا امام حسین سلامتیشون رو به دست بیارند برادرتون :)

خیلی ممنونم، ان‌شاءالله 
سلام
از صمیم قلب برای برادرتون آرزوی سلامتی دارم.
دو سه نفر از بستگانمون هم کرونا گرفته بودن، یکیشون تعریف می کرد که مرگ رو به چشم دید و می گفت قابل وصف نیست. اما خدا رو شکر حالشون بهتر شد. ان شاءالله صاحب این ایام شفا دهنده ی برادرتون و همه ی بیماران کرونا باشه. در رابطه با موضوع ماندن در خانه با شما موافقم و این افراد که مردم رو ترغیب به آمدن می کنند باید خودشون جوابگوی امام باشند. در نهایت نوشتتون نیاز به ویرایش نداره، عالی نوشتید.
ایام به کام
سلام
خیلی ممنونم
برادر منم حالا که گرفت میگفت من هرگز فکر نمیکردم اینجوری باشه، خود من که گرفتم خفیف‌تر بود و تا این حد اذیت نشدم.
میدونید اگه یک عده ترغیب کنن و یک عده برن فاجعه بزرگتر میشه، متاسفانه خیلی‌ها اصلا درک درستی ندارن فکر میکنن صرفا خودشون میگیرن و تمام، دیگه فکر نمیکنن تا زمانی که به علائم برسن و بفهمن ممکنه چندنفر رو الوده کرده باشن. خدا خودش به همه‌مون رحم کنه‌
ممنونم، لطف دارید
همچنین
دلمون برای خیلی چیزا تنگ شده،الان یساله دلم میخواد برم مشهد...
بی چاره‌ایم در پی چاره...

انشاالله هرچه سریع تر برادرتون بهبود پیدا میکنن🌹💙
آخ منم، چقدر برنامه داشتیم واقعا، با این ویروس منحوس همه‌اش دود شد.

ممنونم، ایشالا
کاش همه زودتر حالشون خوب شه
اره، کاش رنگ شادی به مردم برگرده
متاسفم براشون واقعا
خدا خودش به همه‌مون کمک کنه واقعا از جهل دور بشیم
ان شاءالله که این روز ها هم تموم میشه بحق امام حسین 🤍
برادرت هم خوب میشه ان شاءالله 🌱

ان‌شاءالله، خیلی روزهای سیاهی شده، دلمون برای رهایی تنگ شده.
ممنونم توکا، ایشالا :)
برادر خیلی عزیزه
ان شاالله زودتر با بهبودی کامل پیشتون برگرده
خیلی زیاد 
خیلی ممنونم، از بیمارستان مرخص شده و شکرخدا حالش خوبه :)
از جهل و تعصب
متاسفانه
خداروشکر 😊👌
سلامت باشید :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
باز کن پنجره‌ها را که نسیم
روز میلاد اقاقی‌ها را
جشن می‌گیرد
و بهار
روی هر شاخه ، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است!

همه‌ی چلچله‌ها برگشتند
و طراوت را فریاد زدند
کوچه یکپارچه آواز شده است
و درخت گیلاس
هدیه‌ی جشن اقاقی‌ها را
گل به دامن کرده است!

باز کن پنجره‌ها را ای دوست!
هیچ یادت هست
که زمین را عطشی وحشی سوخت؟
برگ‌ها پژمردند؟
تشنگی با جگر خاک چه کرد؟

هیچ یادت هست
توی تاریکی شب‌های بلند
سیلی سرما با خاک چه کرد؟
با سر و سینه‌ی گل‌های سپید
نیمه شب باد غضبناک چه کرد؟
هیچ یادت هست؟

حالیا معجزه‌ی باران را باور کن!
و سخاوت را در چشم چمن‌زار ببین!
و محبت را در روح نسیم
که در این کوچه‌ی تنگ
با همین دست تهی
روز میلاد اقاقی‌ها
جشن می‌گیرد!

خاک جان یافته است
تو چرا سنگ شدی؟
تو چرا این همه دلتنگ شدی؟
باز کن پنجره‌ها را
و بهاران را باور کن...
آرشیو مطالب
نویسندگان
Designed By Erfan Powered by Bayan