يكشنبه ۹ خرداد ۹۵
میدونی خدا! یه وقتایی ؛ شاید هم
بیشتر وقتها حواسم نیست...
گمت کردم ؛ بین هیاهو و شلوغی این دنیا ؛ بین ارزوهایی که لحظه به لحظه تو ذهنم جون گرفت و جونه زد و حالا شده یه درخت که ... میترسم قد خودمم به میوه هاش نرسه...
انگار جات گذاشتم وسط یه خیابون شلوغ ؛ اما حالا پشیمونم اومدم پیدات کنم اما ...
انگاری قهر کردی ؛ میدونم بنده ی خوبی نبودم و نیستم اما تو که میدونی هر چی بشه باز برمی گردم پیش خودت ، میدونی که غیر تو کسی رو ندارم پس نکن این کار رو با من...بی راهه راه بدون توست ؛نذار برم ، نذار بیشتر ازت فاصله بگیرم...دستامو محکم بگیر خدا!
من از دنیای بدون تو میترسم.
اصلا مگه خودت نگفتی : صدبار اگر توبه شکستی بازآ
باز اومدم ، این بار تو ولم نکن
دوست دارم ... باور کن
گمت کردم ؛ بین هیاهو و شلوغی این دنیا ؛ بین ارزوهایی که لحظه به لحظه تو ذهنم جون گرفت و جونه زد و حالا شده یه درخت که ... میترسم قد خودمم به میوه هاش نرسه...
انگار جات گذاشتم وسط یه خیابون شلوغ ؛ اما حالا پشیمونم اومدم پیدات کنم اما ...
انگاری قهر کردی ؛ میدونم بنده ی خوبی نبودم و نیستم اما تو که میدونی هر چی بشه باز برمی گردم پیش خودت ، میدونی که غیر تو کسی رو ندارم پس نکن این کار رو با من...بی راهه راه بدون توست ؛نذار برم ، نذار بیشتر ازت فاصله بگیرم...دستامو محکم بگیر خدا!
من از دنیای بدون تو میترسم.
اصلا مگه خودت نگفتی : صدبار اگر توبه شکستی بازآ
باز اومدم ، این بار تو ولم نکن
دوست دارم ... باور کن